پنج بعد مهم شخصیت

پنج بعد مهم شخصیت

پژوهشگران پنج بعد اساسی برای شخصیت هر انسان در نظر می‌گیرند. مدارک و شواهد بسیاری برای درستی این نظریه ظرف 50 سال گذشته ارائه شده است. پژوهش در این زمینه ابتدا توسط فیسک (1949) آغاز شد و سپس از طریق پژوهشگران دیگری چون نورمن (1967)، اسمیت (1967)، گلدبرگ (1981) و مک‌کرا و کاستا (1987) توسعه یافت.

این پنج بعد، رده‌های گسترده خصیصه‌های شخصیت را تشکیل می‌دهند. با وجودی که مقالات بسیار زیادی در تأیید و پشتیبانی از این مدل پنج عامله برای شخصیت وجود دارد، امّا پژوهشگران بر سر نام دقیقی برای این ابعاد، اتفاق نظر ندارند. این پنج رده معمولاً با اسامی ز بعد، رده‌های گسترده خصیصه‌های شخصیت را تشکیل می‌دهند. با وجودی که مقالات بسیار یر عنوان می‌شوند:


1- برون گرایی

این خصیصه شامل ویژگی‌هایی از قبیل تحریک‌پذیری، مردم آمیزی (میل به برقراری روابط بین فردی)، پرحرفی، اعتماد به نفس و ابراز هیجانات و احساسات به مقدار زیاد، می‌باشد.

2- خوشایندی (مقبولیت)
این بعد شخصیت شامل ویژگی‌هایی از قبیل اعتماد، نوع دوستی، احترام به خواست‌ها و نیازهای دیگران، مهربانی، محبت و سایر رفتارهای پسندیده اجتماعی می‌باشد.

3- وظیفه‌شناسی (وجدان)

ویژگی‌های متداول این بعد شخصیت شامل سطح بالای تفکر، به همراه کنترل مناسب واکنش‌ها و نیز رفتارهای هدفمند می‌باشد. کسانی که این بعد از شخصیت‌شان برجسته باشد، اهل سازماندهی و پرداختن به جزئیات کارها هستند.

4- تهییج‌پذیری
کسانی که این ویژگی در آن‌ها برجسته باشد، از نظر هیجانی بی‌ثبات، مضطرب، دمدمی‌مزاج، خجالتی و افسرده هستند.

5- آزاداندیشی

این خصیصه شامل ویژگی‌هایی از قبیل تخیل و بینش است و کسانی که این بعد شخصیت در آن‌ها قوی باشد معمولاً دارای علائق متنوعی می‌باشند.

این ابعاد نشانگر زمینه‌های گسترده شخصیت انسان هستند. پژوهش‌ها نشان داده‌اند که خصیصه‌هایی که در یک گروه قرار دارند معمولاً در بسیاری از افراد با همدیگر و به صورت توأم وجود دارند. برای مثال، افرادی که مردم آمیز هستند و میل زیادی به برقراری روابط بین فردی دارند، معمولاً پرحرف هم هستند. با وجود این، گاهی اوقات هم این ویژگی‌ها با هم وجود ندارند. شخصیت انسان بسیار پیچیده و متنوع است و هر فرد ممکن است رفتارهایی متناسب با چند بعد از ابعاد فوق از خود نشان دهد.
__________________

هیستریک

خصیت هیستریک
                              تعداد بازدید: 968
 شخصیت هیستریک
خصوصیات عمده‌ی این تیپ شخصیتی، توجه‌طلبی افراطی و آرایش ظاهری برای جلب توجه و هم‌چنین داشتن رفتارهای هیجانی و نمایشی است.

شخصیت هیستریک یا نمایشی، یکی از انواع تیپ‌های شخصیت می‌باشد. خصوصیات عمده‌ی این تیپ شخصیتی، توجه‌طلبی افراطی و آرایش ظاهری برای جلب توجه و هم‌چنین داشتن رفتارهای هیجانی و نمایشی است. این قبیل افراد، بسیار تلقین‌پذیر بوده و در روابط بین‌فردی، بیش از حدِ متعارف، از خود صمیمیت نشان‌می‌دهند. تیپ‌های هیستریکال بسیار احساسی، برون‌گرا، شورانگیز، تابع امیال، ساده‌لوح، بی‌آلایش و غالباً جذاب هستند. علاوه‌بر جذاب بودن -‌به‌ویژه در بین جنس مخالف- مردم‌پسند نیز هستند. گستره‌ی شیوع این تیپ شخصیتی، در بین هنرمندان و به‌ویژه بازیگران سینما و در بین زنان، بیش‌تر از مردان است.
 
 
ویژگی‌های افراد دارای شخصیت هیستریک
 

- وابسته‌بودن به دیگران:
این قبیل افراد، به‌گونه‌ای کودک‌وار وابسته به دیگران هستند. از کم‌ترین استقلال شخصی برخوردارند و به‌تنهایی قادر به انجام امور خود نیستند، توان تصمیم‌گیری ضعیفی دارند و همیشه منتظرند که دیگران برای آنان تصمیم بگیرند و البته این ناتوانی به شکل جبران کمبود، نمود می‌یابد.

- تشنه‌ی توجه و محبت:
حرکات و رفتارها‌ی‌شان در جهت جلب توجه دیگران است و برای این کار، به هر ابزاری متوسل می‌شوند؛ از گریه و زاری گرفته تا ایماء و اشاره‌ها‌ی نامتعارف و آرایش‌های تند. آنان دوست دارند هم‌چون یک بت پرستیده شوند.

-رفتارهای نمایشی:
این گروه از افراد، رفتارهای نمایشی و درام گونه دارند. این‌قبیل رفتارهای نمایشی، ممکن است بسیار ظریف و تحسین‌برانگیز و یا خشن و پرخاشگرانه باشد. بیش‌تر در جمع و یا مهمانی‌های خانوادگی سعی‌می‌کنند با انجام حرکات نمادین و نقش‌بازی، در ذهن دیگران خاطره بکارند.

- اغراق در بیان مسائل:
هنگام نظر دادن پیرامون مسائل یا اشخاص، بسیار اغراق‌آمیز و خارج از حد متعارف صحبت می‌کنند. آب‌وتاب خاصی به موضوع می‌دهند یا بیش‌تر از آن‌چه که هست، بزرگ توصیف می‌کنند و یا بیش از حد، کوچک‌نمایی و تحقیر می‌کنند.

- هیجان‌زدگی:
بیش‌تر مواقع هیجان‌زده هستند. غم، شادی، خوش‌بینی، بدبینی، ترس و... را به‌صورت متناوب و متغیر ابراز می‌کنند.

- احساسات ناپایدار:
احساسات و عواطف آنان، متغیر و سطحی است به‌گونه‌ای که احساس‌شان پیرامون یک موضوع، مدام از حالتی به حالت دیگر تغییر می‌کند و از عمق بسیار کمی نیز برخوردار می‌باشد.

- خود‌محوری:
اشخاص هیستریکال، در‌واقع افرادی خود‌محور هستند. وابستگی آنان به دیگران و گدایی توجه و محبت، به‌منزله‌ی این نیست که دیگران را افرادی بزرگ و محترم می‌پندارند بلکه برای این است که آنان را رام و نگران احوال خود کنند که خود، نوعی استعمار محترمانه‌ی دیگران است.

- ترس از تنهایی:
این قبیل افراد، به‌شدت از تنهایی هراس دارند و اگر مجبور شوند لحظاتی را تنها و بدون هم‌نشین ‌سرکنند، به‌طور حتم پای تلفن خواهند نشست و با افراد زیادی تماس خواهند گرفت تا سرانجام موفق شوند با یکی دو نفر به صحبت بپردازند و از ترس تنهایی، رهایی پیدا کنند.

- اعتماد‌به‌نفس پایین:
این قبیل افراد، به این دلیل که از غنای درونی بی‌بهره‌اند و وجود خود را در مهر تأیید دیگران احساس می‌کنند، افرادی شکننده هستند و اعتماد‌به‌نفس‌شان تا حد معنی‌داری کاهش‌یابنده است. آنان برای این‌که مطمئن شوند در چشم‌انداز دیگران، افرادی بزرگ و محترم هستند، مدام به نظرخواهی از دیگران می‌پردازند.

- تلقین‌پذیر:
افرادی زود‌باور هستند که به‌راحتی تحت تأثیر دیگران قرار می‌گیرند، به‌راحتی فریب می‌خورند، به‌سرعت تحت تأثیر فضا و اشخاص قرار می‌گیرند به‌گونه‌ای که خود را از یاد می‌برند.

- تحریک‌پذیر:
زود برانگیخته می‌شوند و واکنش‌های تند‌و‌تیزی به محرک‌های محیطی می‌دهند.
 
 
چه موقع این تیپ شخصیتی، اختلال محسوب می‌شود؟
همه‌ی ویژگی‌های روان‌شناختی انسان، تا زمانی‌که در چرخه‌ی زندگی‌اش، بی‌نظمی و آشفتگی ایجاد نکرده باشد، هم‌چنان یک ویژگی و تیپ منحصر‌به‌فرد او تلقی می‌شود اما موقعی که آن ویژگی از حالت تعادل فراتر یا فروتر رود، اختلال نامیده می‌شود و باید مورد بررسی و درمان قرار گیرد. درباره‌ی تیپ شخصیتی هیستریانیک نیز هنگامی‌که یک یا چند مورد از ویژگی‌های بالا، به‌صورت زمان‌دار و تکرار‌شونده در وجود فرد ریشه بدواند و مسیر روانی- رفتاری او را از حالت طبیعی خارج کند، فرد به اختلال شخصیت هیستریک مبتلا می‌شود.
 
ویژگی‌های افرادِ در معرض ابتلا به اختلال شخصیت هیستری:
- دوست‌داشتنی

- شوخ‌طبع

- بسیار خوش‌بین

- غیرقابل پیش‌بینی

- شورانگیز و هیجانی

- مغرور و خود‌پسند

- تئاتر‌گونه و شکوهمند زندگی می‌کنند.

- در زمان حال زندگی می‌کنند.

- از مدیریت خوبی برخوردارند.

- از آرایش و پوشش‌های اغواگرانه‌ استفاده می‌کنند.

- از وجهه‌ی اجتماعی بالایی برخوردارند.
 
 
 
درمان:
- روان‌درمانی:
اختلال شخصیت هیستریک نیز مانند سایر اختلالات روانی، قبل از هر نوع تجویز دارویی، باید از طریق روان‌درمانی بررسی و درمان شود. بهترین تکنیک روان‌درمانی برای این قبیل افراد، استفاده از فن روان تحلیلی است که از آن طریق، در موقعیت‌ها و زوایای مختلف، از بیمار و رفتارهای او فیلم گرفته می‌شود، سپس بیمار به همراه روان‌شانس خود، به تماشای فیلم می‌نشیند و روان‌شناس، به آنالیز رفتارها و علائم هشداردهنده‌ی بیمار می‌پردازد. بیمار نسبت به وضعیت خود، بینش پیدا کرده و سپس به مقایسه‌ی اوضاع روانی و رفتاری خود با افراد عادی جامعه می‌پردازد.
 
- دارو‌درمانی:
درمان دارویی، زمانی قابل پی‌گیری است که در مرحله‌ی اول، درمان روان‌‌شناختی، جواب‌گوی مشکل فرد نباشد و دوم این‌که اختلال فرد، با سایر اختلالات روانی هم‌چون اضطراب، شیدایی، افسردگی و‌... همراه باشد که در این حالت، از قرص‌های ضد‌اضطراب و افسردگی برای مهار رفتارهای تنشی فرد استفاده می‌شود.

سایه ها

 

سایه ها (بخش سوم)

منظر حسینی

 

 

گوئی سنگینی بجای مانده از حرف های یاس، اتاق را فشرده تر کرده بود.
سایه، گیسوان سیاه خود را بر پشتی صندلی اش ریخته بود و کلمات سیاه رنگ یاس چون تصاویری، کابوس گونه، در اتاق رژه می رفتند.
به طرف میز کارش رفت. دفترچه ای را گشود و شروع به نوشتن یادداشت های همیشگی اش کرد:
.... اسکییزوفرنی یک اختلال روانی است که با از هم گسیختن طرق معمولی همخوانی های افکار و تضعیف انفعالات احساس و هیجان و در خود فرو رفتن و از دست دادن تماس حیاتی با واقعیت، مشخص می شود. علل پیدایش و بروز این اختلال روانی هنوز روشن نیست. اما پژوهش ها نشان می دهند که عواملی چون، عوامل وراثتی، اختلال در کارکرد سلول های مغزو تعلیم و تربیت نقش عمده ای در بروز این اختلال دارند.
روان گسیختگی و نشانه های آن می توانند طی سالیان زیادی همچنان به طور پنهان رشد کنند و ناگهان در اثر رویدادهای تنش زا ویا فشارهای عصبیِ بیش از حد به سطح آیند.
بیمار روان گسیخته مشغولیت اغراق آمیزی با جهان درونی خود پیدا می کند و هر گونه علاقه ای را نسبت به محیط پیرامون از دست می دهد. به عبارتی دیگر، فرد روان گسیخته تنها به صداهای درون و تصاویر تخیلی خویش است که عکس العمل نشان می دهد. فکر این گونه بیماران، چونان زنجیری است که رشته های آن گسسته گشته است و در فاصله ای کوتاه ممکن است ده ها فکر و تصاویر متناقض به طور همزمان، در ذهنشان، خود نمایی کنند.
مغز، سیستم پیچیده ایست که تمام دریافت های حسی را در جایگاه ویژه خود، در خودآگاهی قرار می دهد. اگر در این نظم و ارتباطات خللی وارد شود و رابطه میان حس و آگاهی و دانش ما از محیط پیرامون با یکدیگر قطع شود، فرد دچار اختلال روحی می گردد. در فرد روان گسیخته، تشخیص و جدایی سازی ِ میان احساسات و افکار مختل می گردد. حس درک زمان از بین میرود و حهان بیرون و درون در هم تنیده می شوند.
در توهمات فرد روان گسیخته، او دارای نیرو های ابرانسانی و خارق العاده ای می گردد و حس خود بزرگ بینی جای ظرفیت های معمول انسانی را می گیرد.
توهمات شنوایی، شایعترین نوع توهم در بیماران روان گسیخته است. بیمار ممکن است از شنیدن یک یا چند صدا، که تهدید کننده، زشت و یا اهانت آمیز است شکایت کند. ممکن است احساس سرخوشانه قدرت مطلق، خلسه مذهبی، وحشت از هم پاشیدگی روانی، یا اضطراب ناتوان کننده در مورد ویرانی جهان را بازگو کند.
عدم رعایت آداب اجتماعی از قبیل بی توجهی به ظاهر، عدم رعایت بهداشت و استحمام و تیک های غیر عادی نیز در بسیاری از افراد روان گسیخته دیده شده است.
سایه، خودنویس سیاه خود را روی میز پرت کرد. به طرف پنجره بسته رفت. گرمای تب، شقیقه اش را می فشرد. پنجره را گشود و ناگهان روشنایی خیره کننده روز به درون پاشیده شد.
فکر این که باید چند روز دیگر، درکنفرانس درمورد این مزخرفات صحبت کند، دلش را به آشوب کشید. باید می رفت و هوای سرد و تازه بیرون را به ریه هایش می فرستاد که از دود سیگار آرام می گندیدند.
بارانی اش را به تن کرد. به طرف دریا که تمام بیمارستان را در محاصره خود در آورده بود حرکت کرد. به نظرش زمان در اینجا دیگر وزنی نداشت.
در افکار خود غرق بود که به ساحل رسید.
کفش هایش را در آورد.
حس نرم و خیس ماسه ها تنش را مور مور کرد. سردش شده بود.
دلش می خواست همین جا، تمام دارایی اش را و ته مانده های گندیده دانش و تمدن را در تلی از آتش بسوزاند.
هیچکس در اینجا نبود.
افق، عمودی شده بود.
آب خاکستری بود.
سفیدی مرغ های ماهی خوار مثل همیشه در آیینه آب بی نهایت شده بود.
به یاد پرواز جوناتان، مرغ دریایی افتاد. راز پروازش را که در اوج می شکست تا فاتح مرزهای دیگری باشد که هیچ پرنده ای به آن نرسیده بود هنوز.
دلش می خواست تقدس سفید پرهای جوناتان را در سقوط سنگین زمینی خود، به عبادت بنشیند.
سایه، بارانی اش را بر تخته سنگی انداخت. پولیور سیاهش را به سختی از سر بیرون کشید. موهایش در باد ملایمی که می وزید رها شد. لباس زیرش آنقدر ظریف و کم حجم بود که به محض در آوردن، باد آنرا با خود برد.
مانند نخستین انسان، بر روی زمین عریان بود. حسی که بی پروا آن را می ستود.
به آرامی به طرف آب راه افتاد. آب از عریانی اش بالا می رفت و قله های کوچک اندام او را فتح می کرد. آنقدر سردش بود که آشکارا می لرزید و جیغ گونه هایی منقطع سر داده بود.
خود را به تن خیس و سرد آب سپرد و فریاد شادی اش بر موج های ریز آب شکست.
مدتی به همان حالت ماند. در آب فرو می رفت تا سرما را کمتر احساس کند وقهقهه سر میداد و در آب می چرخید.
نور کم رنگ پاییزِی، روی پوست زیتونی سایه برق می زد. دلش می خواست تکه ای خورشید و لمسی اتفاقی، پوست او را نوازش می کرد.
بارانی اش را بر شانه انداخت.
پوستش طعم شور دریا را می داد.
طعم بازوان عریان معشوقش را می داد که همیشه زبان می زد. و از دلتنگی قهقهه سر داد.
سایه، به ساختمان محل کارش رسیده بود. در اتاقش را باز کرد. به درون رفت. سگ همچنان که دمش را تکان می داد شروع به لیس زدن پاهای سایه کرد. یادش آمد که دو روز بود چیزی نخورده بود. دلش مالش رفت. باید لباس می پوشید و برای خوردن غذا به بیرون میرفت.
خیابانِ خلوت و جنگلی اطراف بیمارستان را طی کرد. به تنها فروشگاه کوچک آن محله وارد شد. ساندویچی خرید و شروع به خوردن کرد. گاهی نیز تکه ای به سگ که پیوسته به او زل زده بود می داد.
آب حالش را جا آورده بود. سر حال بود اما تصمیم نداشت به خانه برود. دیگر برایش فرقی نمی کرد که عصرها پس از کار به خانه اش بر گردد. محیط کارش برایش مانوس تر بود. به آنجا خو گرفته بود. تصمیم گرفت بماند. در ضمن باید روی نوشته هایش کار می کرد و فقط امشب را برای انجام این کار، داشت.
قدم زنان و همچنان که سوت میزد به اتاقش بازگشت. سگ فورا به جایش پناه برد و خوابید.
سایه سیگاری آتش زد و با فندک روشنش شمعی را که روی میز بود روشن کرد. گرمای لطیفی در اتاق پخش شد. سرشار از انرژی شده بود.
دلش می خواست چون الهه ای ، ده فرمان موسی را بشکند.
دلش می خواست تاس های خوشبختی اش را در مشت بچرخا ند و در باد رها کند.
دلش می خواست به کلیسایی که در باغ قرار داشت برود.
صلیب را از دستان مسیح برباید و قهر ابلیس گونه آدم ها را بر آن مصلوب کند.
دفترچه یادداشت هایش را ازروی میز برداشت و به طرف کاناپه ای که شبها روی آن می خوابید رفت. دامن سیاه پیراهنش را کمی بالا زد.
نور شمع سایه های سفیدی را بر عریانی رانهایش پخش کرد.
دفترچه اش را باز کرد و دیوانه وار تمام یادداشت هایش را خط زد و به سرعت شروع به نوشتن کرد:
تفاوت میان فرد روان گسیخته و انسان بهنجار در این است که آدم های معمولی، استعداد سرکوب کردن و واپس زدن امیال خود را دارند. حال آنکه فرد روان گسیخته از چنین استعدادی استفاده نمی کند. از اینرو هر دو این گروه با دروغ زندگی می کنند. تنها تفاوت در این است که دروغ آدم های معمولی، قابل پوشیدگی و پنهان شدن در ناخودآگاهی آنهاست که در شرایط خاص می توانند آنرا به خودآگاهی شان بیاورند زیرا آنان فاقد عمق و ژرفای احساسیِ فرد روان گسیخته هستند.
از آنجایی که حواس انسان، تنها پل ارتباطی او با محیط پیرامونش است، تنها چیزی که تجربه های حسی مشترکی برای ما به وجود می آورد، زبان است.
حال چگونه می توان گفت تجربه من در مورد مثلا رنگ سیاه، همان تجربه ای است که فرد دیگری نیز دارد.؟
تنها ضمانتی که وجود دارد این است که ما به کمک زبان می توانیم رنگ سیاه را تعریف کنیم.
از اینرو همه آدم ها روان گسیخته هستند، زیرا میان درون و بیرون فاصله بسیار زیادی وجود دارد. کسانی هستند که می توانند کلمه را مزه یا که بو کنند. از اینرو وقتی یک فرد روان گسیخته از یک بو، حرف می زند منظورش صحیح است؛ زیرا او از تصور خویش در مورد این بو صحبت می کند.
دارو های مخدری که برای این بیماران تجویز می شود و ما فکر می کنیم به کمک آن می توانند با محیط پیرامون خود ارتباط برقرار کنند، در واقع، توانایی ارتباط برقرار کردن را از آنها می گیرد. در ضمن، تمام این مواد شیمیایی نطفه حواس آنان را دچار خفگی می کند.
ما احساس این بیماران را که از تاثیر دارو، فلج شده است با یک حس آرامش درونی، اشتباه گرفته ایم، و منتظر می مانیم شاید، هنگامی که آنان آموختند از واژه هایشان همان استفاده ای را بکنند که ما در دنیای واقعی می کنیم، یعنی زبانی بدون اختلال را بیاموزند، زبانی که برای جهان بیرون و واقعی دارای معنا باشد، آنان به جهان واقعیت ها باز گردند.
به جهان و تمدنی بیمار که خود نمونه کامل روان گسیختگی است.
شیوع بیماری روان گسیختگی، با تراکم جمعیت، شهر نشینی و تکنولوژی رابطه ای مستقیم دارد. مهاجرت، صنعتی شدن و فشارهای محیطی و فرهنگی در شیوع این بیماری نقش عمده ای را به عهده دارند.
امروزه ما جهانی ساخته ایم که در آن هر چیزی را که قابل وزن کردن و اندازه گیری نباشد علمی تلقی نمی کنیم و هستی آنرا انکار می کنیم. اما وزن یک احساس چقدر است؟
آیا علم می تواند ثابت کند که عشق، واقعی است و اگر واقعی است چه شکلی دارد ؟
بدن انسان دارای ابعاد خود است. حواس او در بعدی دیگر هستی دارد. فکر، در یک بعد سوم و جهان روان در بعدی دیگر معنا می یابد.
شخصیت های تاریخی بسیاری چون سقراط، گاندی ، محمد، یونگ، موسی، ژان دارک و آنتونی هاپکینز، وجود دارند که همگی مانند افراد روان گسیخته توهمات صوتی داشته اند و آنان قهرمانان بشریت محسوب می شوند!
ما معتقدیم که در جهان واقعیت ها زندگی می کنیم اما، من فکر می کنم یک احساس قوی و عمیق غیرواقعی داشتن، می تواند از یک احساس ناچیز و پریده رنگ واقعی داشتن، بسیار واقعی تر باشد!
سایه، قلم را لای دفتر یادداشتش گذاشت و آنرا بست. دیگر حوصله نوشتن نداشت. دلش میخواست بخوابد. از همان جایی که نشسته بود، نگاهی به بیرون انداخت. شب، تمام جهان را درتاریکی خود فرو برده بود.
بارانی اش را پوشید و با سگ کوچک برای قدم زدن شبانه به باغ رفت. آنقدر تاریک و خاموش بود که فقط صدای ضعیف زنگوله گردن سگ، این سکوت را می شکست.
نگاهی به اطراف انداخت. چراغ هایی پراکنده در بخش های بیمارستان نور کم رنگی را به بیرون می پاشیدند. با خود فکر کرد چقدر از این آدمهایی که در خلوت سنگین این اتاق ها محبوس بوده اند چیز آموخته است و چقدر آنها نگاه او را به هستی رقم زده بودند.
به اتاق بازگشت. در را بست. صدای خشک در، در خالی راهروی طویل تکرار شد. چراغ حمام را که در ته اتاق قرار داشت روشن کرد و شروع به در آوردن لباس هایش کرد. همانطور که در جلوی آیینه مسواک می زد، دستش را به طرف دوش برد. شیر آب را باز کرد. بخاری مه گون، فضای کوچک حمام را به سرعت پر کرد. سطح آیینه را قطره های شبنم کدر کرد.
به زیر دوش رفت و با لذ تی سرشار خود را شست.
از کشوی زیر کاناپه پتویی بیرون آورد و آماده خواب شد. طبق عادت همیشگی کتابی به دست گرفت و شروع به خواندن کرد.
ساعتی گذشت.
چراغ را خاموش کرد که بخوابد. خوابش نمی برد. در کاناپه به خود می پیچید. گاهی به پشت یا به روی شکم دراز می کشید. سرش را در بالش مدفون می کرد و ملافه نرم ساتنی در زیراندام عریانش سر می خورد. مدتی به همین حالت گذشت.
خواب به سراغش نمی آمد.
از تخت بیرون آمد. به ساعتش نگاه کرد. از نیمه نگذ شته بود هنور. نمی دانست چگونه تبی را که در تنش فوران می کرد آرام کند.
سیگاری روشن کرد و به طرف در تراس رفت. آنرا گشود. نسیمی سرد و مرطوب با کیفیتی بارانی، بر عریانی اش فرو ریخت.
ناگهان در میان آن همه انفجار تاریکی، چشمش به مجسمه ای افتاد که در وسط باغ ایستاده بود و هالة شیری ماه، پیرامونش را روشن کرده بود.
پکی به سیگارش زد. دود در سکون شب، به اطراف پراکنده شد. به اتاق برگشت. تن عریانش را دربارانی اش پیچید و با تنهاییِ برهنه اش به بیرون رفت و در را پشت سر خود بست.
راهرو طویل، در خواب همیشگی اش فرو رفته بود.
جزفریاد بلند سکوت صدایی نبود.
با قدم های سنگینش از پله ها پایین رفت و وارد تاریکِ باغ شد. می خواست روی نیکمتی که در نزدیکی مجسمه قرار داشت بنشیند و آن همه تنهایی را بر شانه های آن فرو ریزد.
از میان زمزمه خنک درختان عبور کرد. شن های کف زمین زیر پاهایش سر می خوردند. به آنجا رسید. خود را به روی نیمکت انداخت و به انفجارشب و ماه که بر مجسمه نور می پاشیدند خیره شد. دلش می خواست بلند شود و بر شانه های مجسمه بنشیند یا با دستانش آن را لمس کند.
همین کار را هم کرد.
از جایش بلند شد. به طرف مجسمه که پشت به او ایستاده بود رفت. به آرامی انگشتانش را بر شانه های مجسمه کشید.
نفسش بند آمد.
مجسمه نه از فلر بود نه از مرمر.
مردی بود زنده و گرم.
مرد، با لمس انگشتان سایه بر شانه اش برگشت.
نگاهشان در هم گره ای کور خورد.
سایه، بهت زده از مرد پوزش خواست. چشمانش را با دست مالید.
پیشانی و گونه هایش به انجماد یخ می مانست.
ترسیده بود.
سحر شده بود. گویی در فضایی میان خواب و بیداری معلق مانده بود. باز از مجسمه، از مرد، پوزش خواست و با قدم های تند سعی کرد از او دور شود.
سلام.
من مسحور شده بودم.
مسحور ماه.
و لمس جادویی انگشتان شما مرا از جادوی ماه بیرون کشید.
مرد همچنان که به چشمان سایه خیره شده بود، منتظر بود که سایه چیزی بگوید. اما سایه کلمه ای پیدا نمی کرد. نمی دانست که در خواب است یا بیداری. نمی دانست این مرد بود که با او حرف می زد یا مجسمه ای که در خیال او جان گرفته بود.
مرد، سایه را به نشستن بر روی نیمکت دعوت کرد و سایه همچنان مسخ شده خود را به روی نیمکت انداخت.
هر دو نشستند.
سایه از نگاه مرد حذر می کرد.
می خواست چیزی بگوید؛ اما کلمه ای پیدا نمی کرد. دلش می خواست به اتاق برگردد؛ اما توان برخاستن نداشت.
من خوابم نمی برد. آمدم کمی قدم بزنم و ماه مرا افسون کرده بود تا اینکه افسون شما شدم!
در حالی که مرد جمله قبلی اش را تکرار می کرد، سایه نیز فقط از او پوزش می خواست.
من دو شب پیش به اینجا آمدم.
سایه از روی نیمکت برخاست. می خواست به اتاقش برگردد. به مرد شب به خیر گفت و از اینکه خلوت ِ مهتابی اش را بر هم زده بود باز پوزش خواست و به طرف ساختمان راه افتاد. ناگهان به طرف مرد برگشت و گفت:
من سایه هستم. شب بخیر!
مرد پرسید که می تواند او را همراهی کند یا نه و سایه با علا مت سر موافقت کرد. هر دو در سکوت به راه افتادند و تا جلوی ساختمان هیچ چیزی نگفتند.
سایه با گفتن مجدد شب به خیر، به سرعت از پله ها بالا رفت.
به اتاق رسید. در را باز کرد و به درون رفت. به پشت در تکیه داد و چشمانش را بست.
حس کرد همه چیز در اطرافش، بافتی رویاوش دارد و زندگی سادة او از خواب پر شده است.
لحظه ای گذشت.
به حمام رفت.
چراغ را روشن کرد و بی این که بارانی اش را در آورد، زیر دوش رفت. شیرآب را باز کرد. چشمانش را بست. آب گرم با فشار بر سر و رویش پاشیده شد، و به درون بارانی اش نفوذ کرد. هوای بخارآلود حمام، اندام او را در مهی غلیظ فروبرد.
آب همچنان جاری بود و خیسی آب، بارانی اش را به تنش چسبانده بود.
بارانی را در آورد و آنرا روی دسته دوش انداخت. دستانش را صابونی کرد و شروع به شستن خود کرد. دستانش از لیزی صابون روی تنش سر می خورد.
نبض میان ران هایش چون قلب پرنده ای می تپید و انگشتانش با ماده ای زنده، لزج، گرم و جادویی پر شده بود.
سایه، با موهای خیس و تنی مرطوب به طرف کاناپه برگشت. هنوز در فکر مجسمه خیالش بود که صدای آرام انگشتانی که به در می خورد او را به خود آورد. چه کسی می توانست در آن موقع شب به سراغ او آمده باشد.
در پایین کاناپه پیراهن سیاه ابریشمی اش، تهی از هر خاطره ای افتاده بود. آنرا برداشت و به تن کرد. به طرف در رفت. آنرا گشود. مجسمه بود که ایستاده و به او نگاه می کرد.
دیدم چراغ اتاقتان روشن است و خودم را به یک قهوه دعوت کردم و منتطر شد تا سایه به درون دعوتش کند.
سایه، از جلوی در کنار رفت و مرد را به درون دعوت کرد. پس از پوزشی به طرف دستشویی رفت. زنی بی خواب، اما آشنا، در آیینه به دیدارش آمد.
دلش می خواست این چهره را بشوید.
نگاه جستجوگر مرد، اتاق را در نوردید.
چند کتاب در پایین تخت افتاده بود.
یک زیر سیگاری که پر بود از ته مانده های سیگار و خاکستر، روی میزی کوچک قرار داشت.
کیف نیمه بازش روی صندلی افتاده بود و چند ورق کاغذ از کیف بیرون زده بود.
تابلوی دیوار اتاق، حسی چون انفجار رنگ در آتش را برایش تداعی کرد. میان خطوط نیمه نامرعی اندام یک مرد و خورشیدی که بر روی تابلو بود، یک لکه نارنجی وجود داشت که فکر مرد را به سوی رعد و برق ویا یک صبح سرخ، پرواز داد. آنهمه لطافتی که در اتاق بود، حتی سکون ظاهری پرده های آبی اتاق را به لرزه انداخته بودند.
مرد نگاهی به درِ نیمه باز دستشویی انداخت. دید هنوز سایه در مقابل آینه ایستاده. به طرف در دستشویی رفت. در آستانه در توقف کرد و نگاهش با نگاه سایه در آینه جفت شدند.
آرام با سر انگشتش شانه عریان سایه را لمس کرد. لمسی که به دقت و ظرافت انگشتان سایه بر شانه های خود او در باغ بود.
سایه با هر دو دست، خود را در آغوش گرفت.
سردش بود.
حس کرد تکه هایی از اندامش به سایر قسمت های تنش تعلق ندارند. از نگاه دیرآشنای مرد می گریخت. این نگاه چه بود که چون کویری سبز می شد و تمام حس او را فلج می کرد.
سایه خاموش بود.
مرد، خاموش، سایه را زیر دوش برد. شیر آب را باز کرد. پیراهن ابریشمی خیس شد . اندام سایه، هوس انگیزو مرطوب بود.
مرد، سایه را به ظرافت و دقت، مثل گربه ای که خود را با زبان می شوید، شست. پیراهن خیس سایه را از تنش در آورد. او را روی کف مرمرین و گرم حمام خواباند و تنش را با بوسه های خیس مه آلودش پوشاند. آب همچنان جاری بود.
زبان سرخ و مرطوبش را زیر بغل سایه، زیرگردن وزیر زانوهای او به حرکت در آورد؛ تن پر لذت سایه را که به رنگ کویربود، با بوسه هایش سبز می کرد.
سایه چون کویری سبز می شد.
مرد، پاهای سایه را بر شانه هایش نشاند و بوسه هایش را بر رطوبت ران های او ریخت.
جهان محو شد. ناپدید گردید. سایه دیگر هیچ به جز یک عریانی جادویی نبود.
مرد، سایه را به نرمی خشک کرد و درکاناپه خوابانید.
سیگاری روشن کرد و دود در فضای نیمه تاریک اتاق چون مهی پخش شد. به طرف بخاری که ته مانده های آتش در آن رو به خاموشی بود رفت و تکه ای چوب را در بخاری انداخت. به آتش خیره شد که آرام داشت شعله ور می شد.
سایه از تخت به بالاتنه عریان مرد نگاه کرد. زبانه های آتش برتن اساطیری او نور می پاشید. چیزی شبیه آتش بر گونه هایش جاری شد.
باران می بارید.
سایه از جای بر خاست. عریان، به طرف پنجره رفت و دستانش را به لبه پنجره تکیه داد.
اگر زبان باران را می دانست، آن را می نوشت.
زبان یکنواخت قطره های باران بر روی پنجره و بام، گویی تن او را گشوده بود و مایعی لزج، چون ترشح ِ تن ِ نرم ِ حلزون ها از عمیق ترین اعماق او جاری شده بود.
جهان به تصویری خیالی و مطلق بدل شده بود که سایه می خواست با لذت، به پشت آن فرو رفته و خود را در آن گم کند.
مرد از جلوی آتش که بر تنش می تابید برگشت. نگاهی به سایه که جلوی پنجره ایستاده بود کرد و به طرف پنجره رفت. گیسوان سیاه و خیس سایه را از پشت، بر شانه هایش ریخت. لب های بی طاقتش را برگردن او گذاشت.
سایه به طرف مرد برگشت. انگشتانش را چون پرنده ای بر شانه های مجسمه ای او نشاند. بینی اش را بر پوست او گذاشت. بویی شبیه کویر، یا شاید نخستین دریا، که ابتدای تما می آغازها بود، از تن مرد بیرون پاشید.
سایه دنبال کلمه ای می گشت که زبان خاموش تن را بیان کند. اما هیچ نیافت!
دلش می خواست مرد را آنقدر بفشارد تا بوی تن او را در خاطره اندام خود برای ابد ثبت کند.
رطوبت خنک چشمانش را بنوشد و صدای نسیم گونه اش را با تمام حس خود ببلعد.
می خواست از تن او بالا رود و مثل رویاها و کابوس هایش، قله های آنرا فتح کند. گویی هرگز کاری جز اینکه در رویا به سر بَرد نکرده بود و مرد می خواست او را با موجی سرشار از لذت، از این رویا بیدار کند.
دستان مرد از روی شانه های سایه به پایین سر خورد.
لب هایش به نرمی پرهای پرنده ای بر پستان های کوچک و بی تاب او فرود آمد.
پایین تر رفت.
ناف سایه را بوسید و به آرامی پوست او را بویید.
گویی نفس های تمامی انسان های روی زمین بود که از دهان مرد بر پوست مرطوب سایه فرو می ریخت. حس کرد زمان نیز چون تن تب دار او می سوزد.
با حرکت پایش، پاهای سایه را از هم گشود. سختی عریان خود را به تن او چسباند و در سایه فرو رفت.
صدایی از درون سایه به بیرون خزید. صدای لذت که برای خودش هم ناشناخته بود.
مرد، بارانی گرم را در ژرفاترین ژرفای سایه فرو بارید.
سایه از او پر شد.
زمان برایش متوقف شد.
انسان بودنش را از یاد برد.
گویی چون ذرات غبارگونة اتم، در هوا معلق شده بود.
مرد، صورتش را به طرف گردن سایه برد و شبنم عرق هایش را زبان زد.
سایه، به چشمان مرد خیره شد. می خواست لبخند فاتحانه او را با نگاه ببلعد.
عریانیِ تمام قد آنها بر دیوار نیمه تاریک اتاق، سایه هایی به وسعت یک کویر را منعکس کرده بود.
گرگ ها و میش های بی قرار صبح، خود را به پنجره می مالیدند.
سایه موهای سیاه سینه مرد را از پوست گندم گون شرقی اش کنار زد.
لب هایش را بر پوست او چسباند.
بوی تن خیس یک آهو در مشامش پیچید.
می خواست از پایان، آغاز کند یا آغاز این پایان را تداوم دهد.
سایه، از مرد خواست که با هم برای دیدن برآمدن آفتاب به بیرون بروند. مرد لباسهایش را که پراکنده روی زمین ریخته بود برداشت وپوشید. سایه نیز بارانی سیاهش را به تن کرد و با هم از در بیرون رفتند.
صدای درِ اتاق، در خلوت راهرو پیچید.
ادامه دارد.....

 

 

بازگشت به صفحه نخست

روش تشخیص اختلالات شخصیت


اختلال شخصيت گسيخته ‌گون

اختلال شخصيت گسيخته ‌گون

اختلال شخصيت گسيخته ‌گون

افراد مبتلا به اختلال شخصيت گسيخته‌ گون يا اسکيزوتايپ(schizotypal) از غيرعادي‌ ترين افراد به شمار مي ‌روند.

تفکر جادويي، عقايد منحصر به فرد و افکار عجيب و غريب از ويژگي ‌هاي اين افراد به شمار مي ‌رود.

اگر شما هم تمايل داريد با اين افراد که تقريبا 3 درصد افراد جامعه را شامل مي‌ شوند آشنا شويد، گفتگوي زير را با دکتر محمدمهدي قاسمي، روانپزشک بخوانيد.

اختلال شخصيت گسيخته ‌گون يا اسکيزوتايپ چه طور آغاز مي‌ شود؟

همان طور که مي ‌دانيد تشخيص انواع اختلال شخصيت از 18 سالگي به بعد امکان ‌پذير خواهد بود، اما الگوي ذهني و رفتاري اين اختلال از دوره کودکي و نوجواني هم ممکن است بروز کند.

با چه علائمي؟

گوشه ‌گيري، رابطه ضعيف با همسالان، اضطراب در جمع، افت تحصيلي در مدرسه، حساسيت بيش از حد نسبت به رفتار و ديدگاه ديگران، خيال ‌بافي‌ها و اشتغالات فکري شگفت ‌انگيز و غيرعادي،‌ انديشه خاص و گفتار عجيب از جمله موضوعاتي است که در کودکي و نوجواني اين افراد مشاهده مي ‌شود.

اختلال شخصيت گسيخته ‌گون

اين افراد به نظر ديگران غيرعادي و نابهنجار هستند و سبب جلب توجه و مضحکه ديگران مي ‌شوند که اين کار موجب تشديد گوشه ‌گيري افراد گسيخته ‌گون مي ‌شود.

اختلال شخصيت گسيخته گون در آقايان بيشتر است يا خانم ‌ها؟

اين اختلال در 3 درصد جمعيت وجود دارد، اما نسبت جنسي آن چندان مشخص نيست؛ البته در بستگان تني بيماران اسکيزوفرني بيشتر مشاهده مي‌ شود.

افکار اين بيماران چگونه است؟

افراد مبتلا به اختلال شخصيت گسيخته ‌گون، مي ‌پندارند هر رويدادي با آن ها در ارتباط است و يا مفهوم خاصي را در ارتباط با آنها بيان مي ‌کند، به طور مثال اگر دو نفر با يکديگر در حال صحبت باشند و بخندند، وي گمان مي ‌کند به او خنديده‌ اند و پشت سر او صحبت مي‌ کنند. آن ها اغلب به کشف احساسات ديگران به ويژه حالات عاطفي منفي، مثل خشم بسيار حساس‌ اند.

اين افراد ممکن است خرافاتي باشند و به موضوعاتي که در فرهنگ خود آنها هم پذيرفته نيست اعتقاد پيدا کنند. اعتقاد شديد به پيشگويي آينده از طريق فال بيني، اعتقاد به انتقال فکر از فردي به فرد ديگر يا تله ‌پاتي، اعتقاد به وجود حس ششم به نحوي که مي‌ پندارند نيروي ويژه‌اي دارند که آنان را به دانستن رويدادها پيش از وقوع آن ها توانا مي‌ سازد، يا مي ‌توانند انديشه ديگران را بخوانند، از اين جمله است.

بنابراين افراد مبتلا به اختلال گسيخته ‌گون به بدبيني هم دچار مي‌ شوند؟

ابدبيني

بله. اغلب اين افراد گمان مي‌ کنند که آشنايان، همکاران يا خويشاوندان قصد صدمه زدن به آنان را چه از نظر جسمي و چه از نظر معنوي دارند. روش برخورد آنان با ديگران در موقعيت‌هاي اجتماعي، خشک، محدود و نامتناسب است، زيرا قادر به ابراز کامل عواطف خود، حتي از طريق حالات چهره و حرکات بدني نيستند.

در واقع تمايل به انزواي اجتماعي، علاوه بر تبادلات عاطفي محدود و گاه نامتناسب آنان روابط بين فردي را براي شان مشکل ‌آفرين مي‌ کند و موجب مي ‌شود دوستان انگشت شماري داشته باشند و يا به جز با يک خويشاوند درجه يک، با کسي دوستي نزديک نداشته باشند.

اصولا روابط اجتماعي براي شخصيت‌ هاي گسيخته ‌گون مشکل است و ارتباط با ديگران آنان را ناراحت مي کند، زيرا حس مي‌ کنند متفاوت از ديگران هستند و در جمع به درستي جا نمي ‌افتند.

بر خلاف افراد معمولي که اگر در جمع وارد شوند در ابتدا اضطراب دارند، ولي پس از گذشت زمان و آشنايي با افراد گروه احساس آرامش مي ‌کنند، در افراد گسيخته ‌گون اين اضطراب فرو نمي ‌نشيند، بلکه بيشتر هم مي ‌شود، زيرا اضطراب آنان ناشي از سوء ظن درباره انگيزه‌هاي ديگران است.

اگر بخواهيد مهم ‌ترين ويژگي مبتلايان به اين اختلال را مثال بزنيد، به کدام يک از ويژگي‌ ها اشاره مي ‌کنيد؟

مهم ‌ترين ويژگي اختلال شخصيت گسيخته ‌گون يا همان اسکيزوتايپ، غيرعادي بودن ادراک ها، فرآيندهاي انديشه، رفتار و عاطفه‌ است، اما اين اختلال فقط در موارد خاص به حد روان ‌پريشي مي ‌رسد.

آن ها خرافاتي، خيالباف و عجيب و غريبند!

اين افراد از ويژگي‌ هاي غيرعادي اختلال شخصيتي خود آگاه نيستند و درصدد درمان آن برنمي ‌آيند و اگر هم براي درمان مراجعه کنند، به علت نشانه ‌ها و علائم ديگري مانند اضطراب، افسردگي يا ديگر حالات عاطفي ناخوشايند است.

اختلال شخصيت گسيخته ‌گون

درمان چنين افرادي چگونه صورت مي‌ گيرد؟

براي درمان اين اختلال شخصيت مي ‌توان از روان درماني و دارو درماني بهره گرفت.

در هر حال با انديشه خاص و عجيب چنين افرادي بايد با دقت و احتياط روبرو شد و ديدگاه‌ ها و عقايد اين بيماران نبايد مورد استهزا يا قضاوت ارزشي قرار گيرد.

از نظر درمان دارويي نيز داروهاي ضد روان ‌پريشي براي مقابله با نشانه ‌هاي روان‌ پريشي به کار مي ‌رود و مي ‌توان در کنار روان ‌درماني از آن استفاده کرد.

همچنين در صورت وجود افسردگي بارز، داروهاي ضد افسردگي نيز کاربرد پيدا مي‌ کند.

 

از شایع‌ترین اختلالات شخصیتی تا آشناترین شخصیت‌های مختل

از شایع‌ترین اختلالات شخصیتی تا آشناترین شخصیت‌های مختل

 دکتر محمد کیاسالار

وقتی به یک نفر می‌گوییم «باشخصیت» یا «بی‌شخصیت»، منظورمان از شخصیت کاملاً معلوم است و نیازی به شرح و بسط ندارد اما اگر از روان‌پزشکان بپرسید، آن‌ها شخصیت را جور دیگری تعریف می‌‌کنند: «الگوهاي معيني از رفتار و شيوه‌هاي تفكر كه نحوه سازگاري شخص را با محيط تعيين مي‌كند.» خودماني‌ترش این‌که: «طرز تفكر به علاوه نحوه رفتار هر فرد، مساوي است با شخصيت او.»
با این حساب، وقتی روان‌پزشکان می‌گویند فلانی دچار اختلال شخصیت است، منظورشان این است که قدرت سازگاری با شرایط مختلف را ندارد، یعنی تفکرات نادرستش منجر به بروز رفتارهای نادرست می‌شود و این، زندگی شخصی و حرفه‌ای او را به هم می‌ریزد.
اختلال شخصیت می‌تواند هم علت گرایش به مواد مخدر و مشروبات الکلی باشد، هم معلول آن. شدت این مشکل نیز در مواردی که پای یک مشکل روانی دیگر در میان باشد، به وضوح تشدید می‌شود. این اختلالات معمولاً از اوایل بلوغ آغاز می‌شود و تا مدت‌ها (و در صورت عدم درمان، تا پایان عمر) باقی می‌مانند و مشکل‌آفرینی می‌کنند.

گروه‌های شخصیتی

خصوصیات غالب

نوع شخصیت

گروه A

عجیب و غریب

پارانویید، اسکیزویید، اسکیزوتایپال

گروه B

احساساتی و نامتعادل

ضد اجتماعی، مرزی، نمایشی، خودشیفته

گروه C

نگران و مضطرب

اجتنابی، وابسته، وسواسی اجباری

شخصیت‌های بدبین (Paranoid)

1ـ از کجا می‌شناسیدشان؟الف) سوء ظن شدید به دیگران، بدون هیچ دلیل موجه
ب) نگرانی از انگیزه‌های پنهان آدم‌های دور و نزدیک
ج) خیال می‌کنند همه می‌خواهند آن‌ها را استثمار کنند.
د) فاصله گرفتن از اجتماع
ه) دست کم گرفتن خود یا حس حقارت
و) جدا کردن خود از دیگران، با این بهانه که تمام دوستان و آشنایان، خطرناکند.
ز) کینه‌توزی و خصومت با دیگران
ح) حس طنز بسیار ضعیف در روابط اجتماعی
و) برخوردهای بسیار خشک و رسمی

2ـ و دیگر چه؟معمولاً این افراد در اوایل دوران بلوغشان دچار این ذهنیت می‌شوند که دیگران دارند آن‌ها را استثمار می‌کنند. پارانوییدها همیشه رفتار و گفتار دیگران را به صورت تهدیدی واقعی برای زندگی شخصی یا خانوادگی‌شان تعبیر می‌کنند، در حالی که این تصورات از نظر تمام اطرافیان، بی‌معنا و غیر موجه است. در این افراد یک حس غالب بی‌اعتمادی و سوء ظن نسبت به سایرین وجود دارد و این حس از یک سوء تعبیر اساسی ریشه می‌گیرد. این افراد حتی به کسانی که قابل اعتماد بودنشان برای همه به اثبات رسیده، اعتماد نمی‌کنند مبادا که مورد خیانت قرار بگیرند یا گزند و آسیبی ببینند.
بروز این خصوصیت معمولاً در خانواده‌هایی که یکی از اعضای‌ خانواده دچار اسکیزوفرنی باشند شیوع بیشتری دارد. ژنتیک و نوع رفتار والدین نیز می‌تواند فرد را در معرض این عدم اطمینان قرار بدهد. این اختلال شخصیتی در مردان بیشتر از زنان دیده می‌شود. مشکل اساسی این است که اگر این افراد تحت درمان قرار نگیرند، سوء ظن‌شان تشدید و مشکلشان مزمن می‌شود و از سوی دیگر، اغلب این افراد، همین حس عدم اطمینان و بدبینی را نسبت به پزشک‌ خود نیز دارند.

شخصیت‌های اسکیزویید (Schizoid)

1ـ از کجا می‌شناسیدشان؟الف) به ندرت احساساتی می‌شوند و به سختی به وجد می‌آیند.
ب) از دوستی یا برقراری روابط نزدیک با دیگران خوششان نمی‌آید.
ج) از فعالیت‌هایی که به برخوردهای نزدیک اجتماعی نیازمند باشد، پرهیز می‌کنند.
د) خودشان حس می‌کنند که هیچ شباهتی به سایرین ندارند و به همین علت نمی‌توانند با دیگران جوش بخورند.
ه) هیچ دوست صمیمی یا آشنای نزدیکی ندارند و حتی برخوردشان با اعضای خانواده نیز سرد و بی‌روح است.
و) تحسین و انتقاد برایشان هیچ فرقی ندارد.
ز) در روابطشان بسیار سرد و بی‌عاطفه‌اند.
ح) خلقیاتشان به ندرت دچار تغییر می‌شود.

2ـ و دیگر چه؟مبتلایان به این اختلال شخصیت معمولاً در زندگی روزمره‌شان عادی جلوه می‌کنند اما قادر نیستند با دیگران رابطه برقرار کنند. اغلبشان برقراری رابطه صمیمی با حیوانات را به رابطه با انسان‌ها ترجیح می‌دهند. آن‌ها معمولاً در مشاغلی که به همکاری و همراهی دیگران نیازی ندارد و برای بیشتر مردم به عنوان مشاغلی سخت و غیر قابل تحمل محسوب می‌شود، موفق نشان می‌دهند.
بعضی‌ از متخصصان بر این باورند که احتمال بروز بیماری اسکیزوفرنی در افرادی که از این نوع اختلال شخصیت رنج می‌برند، بیشتر از سایرین است. این اختلال شخصیت نیز در مردان بیشتر از زنان به چشم می‌خورد.

شخصیت‌های اسکیزوتایپال (Schizotypal )

1ـ از کجا می‌شناسیدشان؟الف) شباهت بسیار زیاد به بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی
ب) احساس ناراحتی به هنگام حضور در جمع
ج) دارای تفکرات عجیب و غریب، باورهای غلط و تصورات موهوم
د) دارای ظاهر نامتعارف و رفتارهای عجیب و غریب
ه) طرز بیان عجیب و غریب
و) سرد، بی‌عاطفه و فاقد دوست صمیمی یا آشنای نزدیک

2ـ و دیگر چه؟این اختلال شخصیتی نیز مانند اختلال اسکیزویید، در خانواده‌هایی که یکی از اعضای خانواده به اسکیزوفرنی دچار باشد، شایع‌تر است. این افراد معمولاً احساساتشان را به طرز نامناسبی ابراز می‌کنند و اغلبشان از پارانویا یا بدبینی رنج می‌برند.

شخصیت‌های ضد اجتماعی (Antisocial)

1ـ از کجا می‌شناسیدشان؟الف) تجاوز به حقوق دیگران بدون احساس گناه یا شرمساری
ب) بی‌توجهی به قوانین اجتماعی
ج) تصمیم‌گیری‌های آنی یا تکانه‌ای همراه با پرخاشگری‌ها و عصبانیت‌های دوره‌ای
د) عدم پایبندی به هرگونه اصول اخلاقی و ارزشی و بروز دایمی رفتارهای غیر مسؤولانه
ه) اغلب، اعتیاد به مشروبات الکلی یا مواد مخدر و سوابقی از ارتکاب جرم، دستگیری و زندانی شدن

2ـ و دیگر چه؟ژنتیک در بروز این اختلال شخصیتی دخیل است: شکل‌گیری این شخصیت در افرادی که یکی از والدین یا هر دو والدشان دچار این مشکل باشند، شایع‌تر است. محیط هم بی‌تأثیر نیست. اگر زمینه محیطی آماده باشد، احتمال بروز این اختلال افزایش پیدا می‌کند.
حدود 3 درصد از مردان و 1 درصد از زنان دنیا دارای این نوع شخصیت‌اند و تراکم شخصیت‌های ضد اجتماعی در زندان بیشتر از هر جای دیگری است. این اختلال معمولاً تا قبل از 15 سالگی شروع می‌شود و غالباً تا بزرگسالی ادامه پیدا می‌کند.
در سابقه این افراد معمولاً عملکرد شغلی ضعیف، عصبانیت‌های انفجاری، پرخاشگری‌های آنی و ناتوانی در ادامه تحصیلات دیده می‌شود. غالباً احساس قربانی بودن می‌کنند و توانایی صمیمی شدن با هیچ‌کس را ندارند. بیشترشان به علت ناتوانی در تطبیق با استانداردهای جامعه، به سمت اعتیاد به مشروبات الکلی و مواد مخدر کشیده می‌شوند و خیلی‌هایشان هم تا ارتکاب جرایم اجتماعی و زندانی شدن پیش می‌روند.
برای بعضی‌ها و به ویژه برای بعضی خانم‌ها، شخصیت‌های ضد اجتماعی ممکن است جذاب به نظر برسند اما معمولاً این شخصیت‌های خطرناک و غیر قابل اعتماد حتی به دوستداران خودشان هم رحم نمی‌‌کنند و برای آن‌ها نیز دردسرساز می شوند. گهگاه میل به خودکشی در بعضی از این افراد دیده می‌شود.

شخصیت‌های مرزی (Borderline)

1ـ از کجا می‌شناسیدشان؟الف) ناپایداری خلقی
ب) بروز حملات شدید عصبانیت، استرس، افسردگی و اضطراب که معمولاً چند ساعت و حداکثر یک روز طول می‌کشد. این حملات معمولاً با پرخاشگری، خودآزاری و سوء مصرف الکل و مواد مخدر همراه است.
ج) روابط اجتماعی این افراد هیچ‌وقت حد وسط ندارد و همیشه در تغییر است. احساساتشان نسبت به اعضای خانواده، دوستان و حتی همسرشان ممکن است به یکباره از عشق و اعتماد مطلق به نهایت نفرت و بی‌اعتمادی بینجامد و دوباره پس از مدتی بر عکس شود و دوباره پس از مدتی ...
د) در مواقع خشم و دلزدگی، گهگاه اقدام به خودکشی در این افراد دیده می‌شود اما معمولاً خودکشی‌های این افراد نمایشی است و به مرگ منجر نمی‌شود.
ه) به وجود آمدن تغییرات متعدد در اهداف بلند‌مدت زندگی که منجر به تغییرات فراوان در تصمیم‌گیری برای انتخاب شغل، دوست، همسر و تعیین ارزش‌های زندگی می‌شود.

2ـ و دیگر چه؟ناپایداری خلقی مهم‌ترین خصوصیت افراد مبتلا به این اختلال شخصیتی است که منجر به تغییرات دایمی در سطح روابط و نوع رفتار فرد می‌شود. این تغییرات معمولاً بر محیط خانواده، محیط کار، روابط عاطفی و هدف‌گذاری‌های بلندمدت زندگی فرد تأثیر می‌گذارد. این وضعیت معمولاً با اختلال خلقی دو قطبی، افسردگی، اختلالات اضطرابی، اعتیاد به مواد مخدرها و سایر اختلالات شخصیتی دیده می‌شود.
2 درصد از بزرگسالان به این مشکل دچارند و عمده مبتلایان نیز در میان خانم‌های جوان دیده می‌شوند. مبتلایان در بسیاری از اوقات، خودشان را کاملاً بی‌ارزش می‌دانند. از عالم و آدم احساس خستگی و دلزدگی می‌کنند و این احساس خصوصاً در مواقع تنهایی شدت می‌یابد و گهگاه به تصمیم‌گیری‌های عجیب و غریب به منظور بیرون آمدن از پوسته این تنهایی می‌انجامد. رفتارهای تکانه‌ای دیگری از قبیل ولخرجی، افراط در غذا خوردن و حتی افراط در رابطه جنسی در این افراد دیده می‌شود.
تخمین زده می شود که در 20 درصد از بیماران بستری‌شده در بخش‌های روان‌پزشکی، علت زمینه‌ای بیماری فرد همین اختلال شخصیت باشد. با این وجود، بسیاری از مبتلایان به درمان‌های روان‌پزشکی جواب می‌دهند و به زندگی مؤثر و مفیدی برمی‌گردند. محیط و ژنتیک به عنوان اصلی‌ترین علل ابتلا شناخته شده‌اند.
مطالعات نشان می‌دهد که بسیاری از افراد مبتلا به شخصیت مرزی، در دوران کودکی یا نوجوانی‌شان مورد سوء استفاده (به ویژه سوء استفاده جنسی: 40 تا 71 درصد) قرار گرفته‌ یا مانند بچه‌های طلاق، مورد بی‌مهری و بی‌توجهی قرار گرفته‌اند.

شخصیت‌های نمایشی (Histrionic)

1ـ از کجا می‌شناسیدشان؟الف) همیشه و در همه حال، به دنبال کسب تأیید از این و آن هستند.
ب) در نشان دادن هیجانات‌ و احساساتشان از ادا و اطوارهای فراوان استفاده می‌کنند.
ج) فوق‌العاده نسبت به انتقاد یا عدم پذیرش از سوی دیگران، حساسیت دارند.
د) خودآرایی افراطی در ظاهر، گفتار و رفتارشان به طرز مبالغه‌آمیزی مشهود است.
ه) بیشتر از حد معمول و متعارف به ظاهرشان اهمیت می‌دهند.
و) همیشه سعی دارند خودشان را نزدیک‌تر و صمیمی‌تر از آن‌چه واقعاً هستند، نشان دهند.
ز) اغلب خودمحورند و در هر محفلی که خودشان محفل‌آرا نیستند، احساس ناخوشایندی دارند و در چنین مواقعی بسیار کم‌تحمل‌اند.
ح) مواضعشان به سرعت تغییر می‌کند، به نحوی که احساساتشان برای دیگران بسیار سطحی جلوه می‌کند.
ط) احساسات و نظراتشان به آسانی توسط دیگران تحت تأثیر قرار می‌گیرد.

2ـ و دیگر چه؟شخصیت‌های هیستریونیک معمولاً در نشان دادن احساساتشان به طرز ناپسندی، زیاده‌روی می‌کنند. در تفسیر هر اتفاقی سعی می‌کنند آن را از فیلتر احساسات و هیجاناتشان عبور بدهند. همیشه دنبال جلب توجه دیگرانند، به نحوی که در بسیاری از موارد کاملاً غیر طبیعی و نامتعارف جلوه می‌کنند. معمولاً کسانی که برای اولین بار با شخصیت‌های هیستریونیک ملاقات می‌کنند، جذب آن‌ها می‌شوند. این افراد غالباً در محافل، محفل‌آرایی می‌کنند و طرز گفتار و رفتارشان به گونه‌ای است که توجه همه را روی خودشان متمرکز کنند و برای این منظور عمدتاً از ویژگی‌های فیزیکی‌ خود استفاده می‌کنند. حتی طرز صحبت کردنشان هم همین‌طور است.
شخصیت‌های هیستریونیک در مشاغلی که به تخیل و خلاقیت احتیاج دارد معمولاً موفق نشان می‌دهند و بر عکس، در مشاغلی که به تفکر منطقی و استدلال احتیاج دارد، بسیار ضعیف‌اند. این اختلال در زنان شایع‌تر است.
روان‌شناسان در بحث علت‌شناسی‌، ژنتیک و اتفاقات دوران کودکی را در بروز این مشکل، مؤثر می‌دانند. مبتلایان به این اختلال شخصیتی، اگر در روابط عاشقانه‌ا‌شان شکست بخورند معمولاً زودتر از معمول دچار افسردگی می‌شوند و زودتر از معمول نیز به دنبال درمان افسردگی‌شان می‌روند. آدم‌های واقع‌بینی نیستند و اغلب ترجیح می‌دهند در هر چیزی مبالغه کنند. بیشترشان عادت دارند مسؤولیت اشتباه یا شکست خود را گردن این و آن بیندازند. جلب توجه برایشان موضوعیت دارد و حتی حاضرند برای جلب توجه این و آن، خودشان را به خطر بیندازند و تمام این کارها نیز خطر افسردگی را در آن‌ها افزایش می‌دهد.
برای این‌که بخواهیم اسم یک شخصیت را هیستریونیک بگذاریم، حداقل باید 5 مورد از ویژگی‌های زیر در او وجود داشته باشد:
1ـ در محافلی که در کانون توجهات نیست، ناراحت و معذب است.
2ـ‌ میزان و نوع آراستگی‌‌اش بسیار شدید و نامتعارف است.
3ـ احساساتش بسیار سطحی است و مرتباً دستخوش تغییر می‌شود.
4ـ سعی می‌کند از ظاهرآرایی برای جلب توجه دیگران استفاده کند.
5ـ سعی می‌کند از لحن و سبک گفتار بسیار تأثیرگذاری استفاده کند.
6ـ ابراز احساساتش بسیار مبالغه‌آمیز به نظر می‌رسد.
7ـ معمولاً به آسانی توسط دیگران و در شرایط متفاوت، تحت تأثیر قرار می‌گیرد.
8ـ سعی می‌کند خود را بیش از حد صمیمی نشان دهد

شخصیت‌های خودشیفتهNarcissistic) )

1ـ از کجا می‌شناسیدشان؟الف) هنگامی که مورد انتقاد قرار می‌گیرند، بسیار عصبانی می‌شوند و واکنش بسیار تند و خشنی از خود نشان می‌دهند.
ب) همیشه از دیگران، استفاده ابزاری می‌کنند تا به اهداف شخصی‌شان برسند.
ج) خودشان را بسیار بااهمیت می‌دانند.
د) درباره موفقیت‌هایشان در روابط بین‌فردی، زندگی خصوصی و زندگی حرفه‌ای به شدت دچار توهمات سطح بالا هستند.
ه) همیشه از دیگران، انتظار برخوردهای خوب و مطلوب دارند.
و) همیشه از دیگران توقع دارند به آن‌ها توجه و از آن‌ها حمایت کنند.
ز) به شدت حسودند.

2ـ و دیگر چه؟مبتلایان به این اختلال شخصیتی معمولاً توسط دیگران این‌گونه شناخته می‌شوند: «خیلی برای خودش اهمیت قائل است» شخصیت‌ خودشیفته نمی‌تواند برتری دیگران را ببیند، به شدت نسبت به انتقادات حساس است و به انتقادات واکنش تندی نشان می‌دهد.
این افراد معمولاً کمال‌طلب (perfectionist) هستند و همیشه دلشان می‌خواهد در کانون توجه باشند. دوست دارند همه مدام تحسینشان کنند. چنین حسی در این افراد، آن‌قدر قوی است که گهگاه باعث می‌شود آن‌ها دردسرها و حتی بحران‌های خودساخته‌ای تدارک ببینند تا زمینه برای خودآرایی‌ و اثبات لیاقت‌هایشان مهیا شود. در نگاه دیگران، این‌طور به نظر می‌رسد که این افراد تمام دنیا را مدیون خود می‌دانند و خیال می‌کنند همه باید قدردان آن‌ها باشند. در این اختلال هم علاوه بر ژنتیک و محیط، رد پای اتفاقات دوران کودکی دیده می‌شود.

شخصیت‌های اجتنابی (Avoidant)

1ـ از کجا می‌شناسیدشان؟الف) وقتی مورد انتقاد قرار می‌گیرند، به شدت می‌رنجند.
ب) دوست صمیمی یا آشنای نزدیکی ندارند.
ج) مایل نیستند با بقیه هم‌صحبت یا همراه شوند.
د) از مشاغل و فعالیت‌هایی که مستلزم هم‌صحبتی یا همراهی دیگران است، پرهیز می‌کنند.
ه) در روابط اجتماعی‌شان معمولاً به عنوان آدم‌هایی خجالتی و کمرو شناخته می‌شوند.
و) هنگام صحبت کردن از ناراحتی‌ها و سختی‌هایشان خیلی مبالغه می‌کنند.

2ـ و دیگر چه؟مهم‌ترین خصوصیت این افراد، ضعف اعتماد به نفس و کمرویی است. این افراد به دلیل همین ویژگی‌ها معمولاً در محیط کارشان و به هنگام برقراری روابط اجتماعی چار مشکل می‌شوند. 4/2 درصد از مردم با این اختلال شخصیتی، دست به گریبانند. حس عدم مقبولیت یا مورد انتقاد قرار گرفتن برای این افراد آن‌قدر دردناک است که ترجیح می‌دهند تنها باشند اما سراغ اموری نروند که احتمال انتقاد یا عدم مقبولیتشان در آن امور وجود دارد.

شخصیت‌های وابسته (Dependent)

1ـ از کجا می‌شناسیدشان؟الف) ناتوانی در تصمیم‌گیری
ب)‌ انفعال بیش از حد یا کنش‌پذیری افراطی
ج) پرهیز از پذیرش مسؤولیت
د) پرهیز از تنهایی
ه) احساس درماندگی و بیچارگی در مواقعی که رابطه‌ای از میان روابطشان پایان می‌یابد یا به شکست می‌انجامد.
و) ناتوانی در تأمین نیازهای معمول و متداول زندگی شخصی
ز) نگرانی دایمی از این‌که مبادا دیگران، آن‌ها را ترک کنند.
ح) از انتقاد یا عدم مقبولیت، به شدت می‌رنجند.

2ـ و دیگر چه؟این افراد، اعتماد به نفسشان پایین است و به توانایی‌های خودشان اعتماد ندارند. همیشه تصور می‌کنند ایده‌ها و کارهای دیگران از ایده‌ها و کارهای خودشان بهتر است. شخصیت وابسته همیشه دلش می‌خواهد مورد مراقبت باشد، کاملاً متکی به دیگری یا دیگران است و به همین علت از جدایی ‌هراس دارد. حس می‌کند به تنهایی قادر نیست نیازهای خودش را تأمین کند و روزگارش را بگذراند. حتی در تصمیم‌گیری‌های پیش پا افتاده و روزمره هم دچار مشکل است. حتی تصمیم‌های ساده‌ای در این سطح که «امروز چه لباسی بپوشم، چتر ببرم یا نه و امثالهم» بدون صلاح و مشورت و تأیید دیگری (یا دیگران) برای شخصیت وابسته، بسیار دشوار است.
این افراد معمولاً به دیگران (غالباً به یک شخص دیگر مانند همسر یا یکی از اعضای خانواده یا یک دوست) اجازه می‌دهند که ابتکار عمل را به عهده بگیرد و حتی در مسؤولیت‌های مهم زندگی آنان نیز مداخله کنند. مثلاً اجازه می‌دهند دیگران برایشان تصمیم بگیرند کجا زندگی کنند، با چه کسانی دوست شوند، با چه کسانی رفت و آمد داشته باشند، چه شغلی را انتخاب کنند و اوقات فراغتشان را چطور بگذرانند.
از آن‌جا که شخصیت‌های وابسته از عدم حمایت حامی یا حامیانشان می‌ترسند معمولاً از هرگونه اعلام مخالفتی خودداری می‌کنند. آن‌ها از انجام هر کاری به تنهایی واهمه دارند و سعی می‌کنند حمایت دیگران را در هر کاری به همراه خود داشته باشند. به همین علت، به سختی مسؤولیت می‌پذیرند و به ندرت، کاری را به تنهایی شروع می‌کنند. همیشه از این‌که حامی یا حامیانشان، آن‌ها را ترک کنند، می‌هراسند و به همین علت، اگر مثلاً از همسرشان جدا شوند بلافاصله به دنبال همسر یا دوست دیگری (حامی دیگری) می‌گردند تا جای قبلی را پر کنند.
این شخصیت در زنان بیشتر از مردان دیده می‌شود.

شخصیت‌های وسواسی‌‌اجباری (obsessive-compulsive)

1ـ از کجا می‌شناسیدشان؟الف) اشتغال ذهنی بسیار شدید نسبت به جزئیات، حتی به این قیمت که کلیت یک موضوع از بین برود.
ب) ایده‌آل‌خواهی افراطی، آن‌قدر شدید که معمولاً نمی‌توانند هیچ پروژه‌ای را در موعد مقرر به پایان ببرند.
ج) خود را وقف کار کردن (بدون توجیه اقتصادی)، حتی به این قیمت که هیچ وقتی برای دوستان، آشنایان و پرداختن به علایقشان باقی نماند.
د) ناتوانی در دور انداختن اشیای بی‌ارزش و ازکارافتاده، حتی وقتی هیچ کارایی خاصی برای این اشیا متصور نیست.
ه) عدم تمایل به واگذاری کارها (حتی ساده‌ترین کارها) به دیگران، از ترس این‌که مبادا آن کار دقیقاًً مطابق میل شخصی‌شان پیش نرود.
و) پول، از نظر ایشان، صرفاً باید ذخیره شود برای روز مبادا
ز) سرسختی، لجبازی و انعطاف‌ناپذیری فوق‌العاده

2ـ و دیگر چه؟توجه به این نکته ضرورت دارد که شخصیت وسواسی اجباری با بیماری وسواسی‌اجباری فرق دارد. آن‌هایی که وسواس در شستن دست یا چک کردن چندباره شیر گاز موقع خروج از منزل و وسواس به چیزهایی از این قبیل دارند، دچار بیماری وسواسی‌اجباری هستند (که با بحث فعلی ما: شخصیت وسواسی‌اجباری) فرق دارد. شخصیت‌های وسواسی‌اجباری، ویژگی‌اصلی‌شان همان ایده‌آل‌خواهی افراطی در همه کارهاست و این حس را نه فقط نسبت به خودشان، بلکه نسبت به سایرین و کارهای دیگران هم دارند.
و نکته آخر این‌که، حتی اگر تمام خصوصیات شخصیتی فوق‌الذکر در یک نفر وجود داشته باشد، باز هم تا وقتی که او از اختلال در زندگی شخصی و حرفه‌ای‌ خود شکایتی نداشته باشد، به او نمی‌گوییم بیمار.

خصوصيات شخصيتي و همساني آن با شخصيت فردي

خصوصيات شخصيتي و همساني آن با شخصيت فردي

يكي از معيارهاي انتخاب همسر در نظر گرفتن خصوصيات شخصيتي وي و همساني آن با شخصيت فردي است كه مي خواهد ازدواج كند. البته پي بردن به اين مهم كاري دشوار و كاملاً تخصصي است ولي جهت شناخت بهتر جوانان عزيز و آشنايي بيشتر آنها به معرفي چند تيپ مختلف شخصيتي مي پردازيم.
لازم به ذكر است مطالبي كه مطرح مي شود فقط در كليات مصداق دارد و شايد در مورد تك تك افراد صدق ننمايد، قصد ما بيشتر افزايش اطلاعات جوانان و نوجوان عزيز است و جهت بررسي و تحليل مشكلات خاص به آنها توصيه مي شود حتماً به مراكز مشاوره و روان درماني مراجعه فرمايند. با بيان اين مقدمه ابتدا به معرفي بعضي از انواع تيپ هاي شخصيتي مي پردازيم و در قسمت هاي بعد به شما مي گوييم كه چه همسري مناسب هر تيپ شخصيتي است.

شخصيت وظيفه شناس:

وظيفه شناس ها به اصول اخلاقي پاي بند هستند و تا كارشان را درست و تمام انجام ندهند، آرام نمي گيرند. آنها به خانواده خود وفادارند و از مقامات مافوق اطاعت مي كنند. كار زياد، ويژگي بارز اين گونه ي شخصيتي است وظيفه شناس ها موفقيت طلب هستند، هيچ پزشك، وكيل، دانشمند يا مقام اداري موفق بدون برخورداري از اين ويژگي شخصيتي نمي تواند در كارش موفقيتي كسب كند.
ويژگي های شخصيت وظيفه شناس:
وظيفه شناس ها در مقايسه با سايرين از اين هشت ويژگي بهره بيشتري دارند
1-كار زياد: وظيفه شناس شيفته كار است.
2- كار درست: شخصيت وظيفه شناس به درست انجام دادن كارها توجه دارد. او پايبند وجدان است و به ارزش ها و اصول اخلاقي بها مي دهد.
3-راه درست: "همه چيز بايد درست انجام شود" شخصيت " وظيفه شناس" معناي اين جمله را به خوبي مي داند ؛ از رسيدگي به حساب هاي مالي گرفته تا دستيابي به هدف هاي مقام مافوق، و طرز تميز كردن زير سيگاري ها، همه اينها بايد درست انجام شود.
4- كمال طلبي: وظيفه شناس ها مي خواهند همه ي كارها بدون كمترين لغزش و به مطلوب ترين شكل ممكن انجام شود.
5- ثابت قدم: اين افراد به نقطه نظرهاي خود پايبندند و در معرض ناملايمات مصمم تر مي شوند.
6-توجه به جزئيات: وظيفه شناس ها به نظم و ترتيب و جزئيات امر توجه دارند. آنها سازمان دهندگان خوبي هستند ؛ توجه به جزئيات از جمله ويژگي هاي اين گونه شخصيتي است.
7-احتياط: در تمام امور زندگي محتاط و دقيق و مراقب هستند.
8- صرفه جويي: وظيفه شناس ها صرفه جو هستند. آنها از دور انداختن چيزهايي كه برايشان فايده اي دارند و يا قبلاً داشته اند و يا احتمالاً خواهند داشت خودداري مي كنند.
توصيه هایی براي زندگي با وظيفه شناس:
1- با روي خوش، از خود صبر و شكيبايي به خرج دهيد و بگذاريد وظيفه شناس ها عادات خود را داشته باشند. به او فشار نياوريد،" كه ترا به خدا ، امروز را به ما اختصاص بده" بهتر است به خود بگوييد من همسرم را مي شناسم او تا كارش را انجام ندهد دست بردار نيست.
2- انتظار نداشته باشيد كه شخصيت "وظيفه شناس" تغيير بكند شما نيز از توانمندي هايتان استفاده كنيد.
3- هرگز با او بحث نكنيد و درگير جنگ قدرت نشويد. او آن قدر بحث و مشاجره را ادامه مي دهد تا تسليم شويد و يا قانع گرديد، سعي كنيد به حرفهايش به راحتي گوش كنيد.
4-از شرايط خود شاد باشيد و از امنيت و ثباتي كه همسر " وظيفه شناس" شما به زندگي تان مي آورد، راضي باشيد.
5-از او انتظار تعريف و تمجيد نداشته باشيد. همسر وظيفه شناس شما ممكن است در مورد لباس يا وضعيت ظاهري شما حرفي نزند ولي او به خوبي متوجه شماست.
6- انعطاف پذير باشيد.
همسر مناسب وظيفه شناس ها:
اشخاص وظيفه شناس، اغلب افرادي كه احساسات خود را بروز دهند مانند شخصيت هاي نمايشي را مي پسندند. از سوي ديگر وظيفه شناس ها، ماجراجوها و كساني را كه ريسك مي كنند، دوست دارند. اشخاص به نسبت "جدي" و " حساس" نيز احتمالاً با استقبال وظيفه شناس ها روبرو مي شوند. شخصيت وظيفه شناس، با افراد " پرشور" و يا " مراقب " همخواني ندارد و شخصيت "فارغ البال" ( بي خيال ) آنها را ناراحت مي كند.
شخصيت داراي اعتماد به نفس بالا:
اينها افرادي شاخص اند و معمولاً رهبران، ستارگان و جاذبان بخش هاي عمومي و حقوقي جامعه را تشكيل مي دهند. حرمت نفس جادويي و اعتماد به نفس كه ويژگي اين گونه شخصيت است رؤياها را به پيروزي ها و موفقيت هاي چشمگير تبديل مي كند.
ويژگي هاي مهم شخصيت داراي اعتماد به نفس:
1- حرمت نفس: افراد با اين تيپ شخصيتي به خود و توانمندي هايشان اطمينان دارند. آنها خود را موجوداتي منحصر به فرد مي دانند و معتقدند دليلي براي حضور آنها در اين سياره خاكي وجود دارد.
2- معتقد به تشريفات و احترامات رسمي هستند و انتظار دارند كه ديگران در تمام مواقع با آنها با احترام برخورد كنند.
3- بلند پروازي: اين افراد موجوداتي بلند پرواز و جاه طلب هستند.
4- سياستمداري: اين افراد در برخورد با ديگران زيرك و حسابگر هستند و از توانمندي هاي ديگران براي رسيدن به خواسته ها يشان استفاده مي كنند.
5- رقابت در وجود آنها شعله ور است . مي خواهند به اوج برسند و همانجا باقي بمانند.
6- از معاشرت با افراد بلند مرتبه و شاخص لذت مي برند.
7- خودآگاهي: از حالات ذهني و روحي خودشان آگاه هستند و مي دانند چه فكر و چه احساسي دارند.
8-توازن و وقار: " بااعتماد به نفس ها" تعريف ها و تمجيدهاي ديگران را با رغبت مي پذيرند، ولي هويت خود را از دست نمي دهند.
چند توصيه براي زندگي با شخصيت داراي اعتماد به نفس بالا:
همسر مناسب شخصيت با اعتماد به نفس، كسي است كه خوشبختي را در رفع نيازهاي ديگران جستجو مي كند، از جمله اين گونه هاي شخصيتي مي توانيم به " مهر طلب ها" اشاره كنيم. مشروط بر آنكه اين گونه افراد راه افراط نروند و فرديت و حد و حدود همسر خود را مخدوش نسازند. شخصيت هاي حساس به همسران قدرتمند و معاشرتي نياز دارند و شخصيت هاي با اعتماد به نفس مي خواهند مورد نياز باشند. بنابراين، اين دو تيپ شخصيتي اغلب مكمل يكديگر. هستند شخصيت " نمايشي " نيز اگر تضمين بيش از اندازه نخواهد، مي تواند همسر مناسبي براي شخصيت " با اعتماد به نفس " باشد اگر دو " با اعتماد به نفس " يكديگر را به همسري انتخاب كنند، امكان بروز مبارزه ميان آنها زياد است. از جمله گونه هاي شخصيتي كه " با اعتماد به نفس ها" همخواني ندارند مي توان به " مراقب ها " " فارغ البال ها" "ماجراجوها" و " پرشورها" اشاره كرد.
"با اعتماد به نفس" نياز دارد كه هميشه شماره يك باشد. اين را به عنوان يك منش شخصيتي در او بپذيريد. براي جلب توجه او، به او توجه كنيد. عشق و محبت و وفاداري شما براي او بسيار مهم و با ارزش است. مراقب باشيد عزت و حرمت نفس خود را در گرو محبت و توجه او قرار ندهيد، خود را بي قيد و شرط دوست بداريد و توجه داشته باشيد كه او گهگاه به شما نزديك مي شود و بعد فاصله مي گيرد. اين موضوع به ويژه بعد از ايجاد رابطه بيشتر به چشم مي خورد. تعادل احساسي خود را حفظ كنيد و بي جهت نتيجه گيري شتابزده ننماييد كه ديگر همسرتان شما را دوست ندارد. به احتمال زياد مشغله ذهني پيدا كرده است. اگر لازم است با همسر " با اعتماد به نفستان" رويارويي بكنيد، تنها احساستان را با او در ميان بگذاريد، نظرتان را بگوييد ولي درباره ي او داوري نكنيد، توجه داشته باشيد كه براي او مورد انتقاد قرار گرفتن دشوار است. وقتي نگرش ها و احساسات خود را با همسرتان در ميان مي گذاريد به او امكان مي دهيد كه شما را بهتر درك كند و از بروز اختلافات بعدي جلوگيري نمايد.
شخصيت مِهر طلب:
" مهرطلب" موجودي علاقه مند، مراقب و متوجه است، شما كسي را پر محبت تر، مشتاق تر و دلواپس تر از او نسبت به خود پيدا نمي كنيد. تيپ مهر طلب براي جلب محبت ديگران تلاش فراوان مي كند. مثلاً تمام وقت، پول و انرژي خود را مصرف مي كند ولي آن را به حساب سخاوتمندي و فداكاري مي گذارد، در يك مسابقه جرئت جلو افتادن از حريف را ندارد و انگار يك دست نامرئي مانع حركت، جلو افتادن و موفقيت او مي شود. گاهي وقت ها شخصيت هاي مهر طلب اگر يك مقدار عصبي هم باشند و تحت اضطراب قرار بگيرند آن وقت مشكل پيدا مي كنند. مثلاً يك شخصيت سالم مي گويد " من محبت شما را دوست دارم و از آن لذت مي برم" ولي يك شخصيت عصبي مهر طلب مي گويد: " من به محبت شما احتياج حياتي دارم و مجبورم به هر قيمتي كه شده آن را به دست آورم ولو اين كه از آن لذتي هم نبرم" يعني براي محبت ارزشي بيش از حد قائل است. محبت همه كس ، خواه يك رهگذر ناشناس، براي او اهميت حياتي دارد و يك بي اعتنايي مختصر يا يك لبخند مهرآميز و صميمانه مي تواند حالت روحي او را از اين رو به آن رو گرداند يا اصولاً ديدش را نسبت به زندگي تغيير دهد. در ازاي جلب محبت حاضر است هر بهايي بپردازد و مهمترين بهايي كه مي پردازد گذشتن از استقلال رأي و آزادي است . او با هم بودن را خيلي ترجيح مي دهد و تنهايي را دوست ندارد. " مهر طلب ها" به ديگران متكي هستند و از آنها به خوبي خط مي گيرند. هنگام تصميم گيري نظرات ديگران را مي پرسند و به توصيه آنها عمل مي كنند.
همسر مناسب براي شخصيت مهر طلب:
زنان و مردان " مهر طلب" مي توانند با ساير گونه هاي شخصيتي كنار بيايند آنها به خوبي مي توانند نيازهاي همسرشان را تشخيص دهند و به رفع آنها اقدام نمايند اما اشكالاتي نيز دارند. "مهر طلب" گوش شنوا دارد و سر به زير است و در اين شرايط ترجيح مي دهد همسرش عهده دار امور باشد. شخصيت " مهرطلب " بايد مواظب باشد كه با گونه اختلال شخصيتي " ساديستي " يا " ضد اجتماعي " طرف نشود؛ اين اشخاص به راحتي مي توانند موجب رنجش و آزار شخصيت مهرطلب را فراهم سازند. احتمالاً براي شخصيت مهر طلب ، شخصيت وظيفه شناس، همسر خوبي مي شود. شخصيت هاي " مهر طلب " و " پرشور" هم به خوبي با هم كنار مي آيند.
توصيه هایی براي زندگي با مهر طلب ها:
1- شخصيت " مهر طلب " به راضي كردن شما علاقه دارد، وي را بپذيريد و به خاطر آنچه او به شما ارزاني مي كند احساس گناه نكنيد.
2- توجهات او را فرض مسلم و مفت ندانيد. شخصيت مهرطلب در زندگي به خوبي اميال شما را پيش بيني مي كند و اين اميال را در اولويت قرار مي دهد. ولي وقتي چيزي از شما مي خواهد، ممكن است به روي خود نياورد و خواسته هايش را مطرح نسازد و منتظر مي ماند تا نيازهاي او را تشخيص دهيد، پس سعي كنيد در تشخيص نيازهايش كوشا باشيد.
3-از آنجايي كه او نسبت به نظر ديگران در مورد خودش بسيار حساس است و ذهنش اسير تأييد و تكذيب ديگران است، لذا انتقاد كردن از " مهرطلب" او را نسبت به خودش مردد مي كند و چه بسا در مقام سرزنش خود بر مي آيد كه لزوماً واكنش سازنده اي نيست. هنگامي كه خواستيد از او انتقاد كنيد هميشه اول خصوصيات مثبت وي را برشماريد و بعد مطالبي را در حد تذكر گوشزد نماييد.
4-به نظرات مثبت وي بها دهيد و از آن استقبال كنيد. شخصيت مهر طلب هرچه شدت مهر طلبي اش زيادتر باشد، بيشتر مي خواهد شما را راضي كند و براي راضي كردن شما حرفي بزند ولي ممكن است نظر ديگري داشته باشد. بنابراين بايد نيازهايش را بشناسيد و مواظب باشيد حرف او با سخن دلش يكي باشد. مثلاً شما مي گوييد، مي خواهيد روز جمعه به كوه برويم و وي جواب مي دهد " بله بسيار عالي است" در حالي كه ممكن است دلش بخواهد كارهاي عقب افتاده اش را انجام دهد.
شخصيت نمايشي:
شخصيت نمايشي مي تواند روي زندگي همه اطرافيان خود اثر بگذارد. ويژگي هاي شخصيتي وي عبارت اند از:
1- احساسات: زنان و مردان نمايشي در يك دنياي احساسي زندگي مي كنند.احساس گرا هستند، احساسات وعواطف خود را ابراز مي كنند، گرم و پرمحبت هستند.
2- زندگي را زنده و با روح مي بينند، تصوراتي سرشار دارند، داستان هاي سرگرم كننده تعريف مي كنند. عاشق تخيل و ماجراها و داستانه هاي عاشقانه خوش فرجام هستند.
3- " شخصيت هاي نمايشي" دوست دارند كه ديده شوند، مي خواهند جلب نظر كنند و مورد توجه قرار گيرند، آنها اغلب كانون توجهند. وقتي همه چشمها را متوجه خود ببينند، شكوفا مي شوند.
4- وضع ظاهر: آنها به آراستگي بهاي فراوان مي دهند، از لباس، از مد و از طرز لباس پوشيدن لذت مي برند.
5-جذابيت جنسي: افراد نمايشي از جنسيت خود راضي هستند با ديگران گرم مي گيرند و نگاهها را به خود جلب مي كنند.
6- ايجاد ارتباط: نمايشي ها به راحتي به ديگران اعتماد مي كنند و با آنها ارتباط برقرار مي سازند.
7- توجه به عقايد ديگران: نمايشي ها با اشتياق به ديدگاه ها و پيشنهادات ديگران توجه مي كنند.
همسر مناسب شخصيت نمايشي:
" شخصيت هاي نمايشي" تحت تأثير گونه شخصيتي خود مي توانند با انواع شخصيت ها به تفاهم برسند، اما به نظر مي رسد رابطه اي در زندگي آنها دوام پيدا مي كند كه بتواند تعادلي در زندگي زناشويي آنها برقرار سازد و در اين ميان شخصيت وظيفه شناس مي تواند همسر خوبي براي شخصيت نمايشي باشد. زن و شوهرهاي "نمايشي" و" با اعتماد به نفس" به دليل تشابهاتي كه دارند با يكديگر كنار مي آيند. اين دو شخصيت، توجه ديگران را جلب مي كنند و مي توانند از توجه آنها برخوردار گردند و مشتركاً از آن استفاده كنند. شخصيت هاي مهر طلب نيز از زندگي با شخصيت نمايشي راضي هستند.
 توصيه هایی براي زندگي با " نمايشي " ها:
1-به او آزادي احساس بدهيد و از نتايج ناشي از آن برخوردارشويد، پروبال او را نبنديد، در برنامه هاي اجتماعي مشاركت كنيد، به سفر برويد، ميهماني بدهيد، در ميهماني ها شركت كنيد.
2-از او تعريف كنيد. از طرز لباس پوشيدن و وضع ظاهرش تعريف كنيد. از موفقيت هايش تعريف كنيد." همسر نمايشي" شما مي خواهد با او به صراحت حرف بزنيد و به ويژه احساسات مثبت خود را با او در ميان بگذاريد. هر چه قدر از وي تعريف كنيد برايش زياد نيست ولي صداقت را فراموش نكنيد، اگر به حرفي كه مي زنيد، معتقد نباشيد او خيلي سريع اين مطلب را در چهره و كلامتان مي خواند.
3- رمانتيك باشيد، برايش گل، شيريني و هديه تدارك ببينيد. در مناسبت هاي مختلف به او كارت بدهيد. بي مهري و بي توجهي او را دلگير مي كند.
4-واقع بين باشيد. " شخصيت نمايشي"، انجام دادن بعضي از كارها را دوست ندارد از جمله نسبت به اموري كه با پول ارتباط دارند، بي توجه است. بهتر است مسئوليت هاي مالي را خودتان تقبل كنيد. به جزئيات امور شخصاً رسيدگي كنيد. او را به انجام بهتر كارها تشويق كنيد؛ اما هرگز انتظار نداشته باشيد كه بتواند در انجام دادن اين قبيل كارها در سطح و حد شما ظاهر شود. در ضمن به او كمك كنيد تا به مسئوليت هايي مانند، تلفن كردن، شركت در جلسات و به خصوص جلسات مرتبط با فرزندان، عمل نمايد.
5-كينه به دل نگيريد، شخصيت نمايشي مسائل را به دل نمي گيرد. او احساسات منفي و مثبتش را نشان مي دهد، ولي زود همه چيز را فراموش مي كند.
شخصيت مراقب:
مراقب ها، با شش ويژگي زير شناسايي مي شوند:
1-استقلال: شخصيت " مراقب" از استقلال زياد برخوردار است. به توصيه و مشاوره با ديگران محتاج نيست، به سادگي تصميم مي گيرد و مي تواند از خودش مراقبت كند.
2- احتياط: در برخورد با ديگران متوجه و هشيار است و قبل از برقراري ارتباط با اشخاص همه جوانب را در نظر مي گيرد.
3-زمينه هاي دركي: شخصيت مراقب به خوبي گوش مي دهد تا از كم و كيف دقيق مطالب آگاه شود.
4- دفاع از خود: مراقب به ويژه وقتي مورد حمله قرار مي گيرد به خوبي از خود دفاع مي كند.
5-حساسيت نسبت به انتقاد: انتقاد را جدي مي گيرد، ولي هرگز مرعوب آن نمي شود.
6-وفاداري و صداقت: شخصيت مراقب به صداقت و وفاداري بهاي فراوان مي دهد.
كنار آمدن با شخصيت مراقب:
1-شخصيت مراقب ممكن است بسيار با اعتماد به نفس، مستقل، محكم و قاطع باشد. ممكن است ندانيد تا چه اندازه به احترام و توجه شما نيازدارد، اين خواسته ي او را به تكرار برآورده سازيد.
2- در توجه كردن به او ترديدي به خود راه ندهيد گرچه ممكن است او بسيار دير جواب دهد و دير به شما اعتماد كند اما اصرار در موردش مؤثر واقع مي شود . اين مسير را بپيماييد.
3- احتياط و خويشتن داري او را به حساب بي تفاوتي وي نگذاريد. انتظار نداشته باشيد كه به ديواره دفاعي او نفوذ كنيد تا احساسات عميقش را با شما در ميان بگذارد. اگر ارتباط شما با او محكم و با ثبات است به او اطمينان كنيد.
4- بهترين راه برخورد و انتقاد از شخصيت " مراقب " اين است كه بدون انتقاد و بدون مقصر قلمداد كردن او احساساتتان را با او در ميان بگذاريد. بگوييد به او اهميت مي دهيد و خواهان روابط بهتر هستيد.
5- در معاشرت هاي اجتماعي سررشته كار را به دست گيريد. شخصيت " مراقب" از اين رفتار شما استقبال مي كند.
6- توجه داشته باشيد اگر دانسته يا نادانسته به او بي اعتنايي كنيد موضوع را به دل مي گيرد و به راحتي شما را نمي بخشد.
ويژگي هاي شخصيت حساس:
1- آشنايي:" حساس ها" آشناها را به ناآشناها ترجيح مي دهند. آنها با عادت، تكرار و يكنواختي، سازگاري دارند.
2- توجه به ديگران: حساس ها به نظر ديگران درباره خودشان عميقاً توجه دارند، و برايشان بسيار مهم است كه ديگران راجع به آنها چگونه مي انديشند.
3- احتياط: در ارتباط با ديگران بسيار محتاطانه عمل مي كنند. از قصاوت عجولانه خودداري مي ورزند.
4- رعايت جانب ادب: شخصيت حساس، به معناي واقعي كلمه راعي ادب است.
5- وظيفه شناسي: حساسها اگر بدانند از آنها چه انتظاري مي رود، چه بايد بكنند و چگونه با ديگران تماس برقرار نمايند. در حد عالي خود ظاهر مي شوند.
6- آنها به سادگي افكار خود را با ديگران ، حتي با كساني كه به خوبي آنها را مي شناسند، در ميان نمي گذارند.
همسر مناسب شخصيت حساس:
وظيفه شناس ها ، با اعتماد به نفس ها و نمايشي ها مي توانند همسر مناسبي براي " حساس ها " به حساب آيند. شخصيت " ماجراجو" بدترين گونه شخصيتي براي همسر حساس است، زيرا از خطر و ماجواجويي استقبال مي كند.
كنار آمدن با شخصيت حساس:
شخصيت حساس را با تمام ويژگي هايش بپذيريد، او را شكنجه احساسي نكنيد، نخواهيد كه براي راضي كردن شما به هر سازي كه مي زنيد برقصد؛ با او سازش كنيد. در برخورد با ناشناخته ها به شخصيت حساس كمك كنيد، با او به اجتماعات و گردهمايي ها برويد. با او حرف بزنيد، به او بگوييد براي يافتن راه حلي جهت برخورد با مشكل او علاقه مند هستيد.
شخصيت فارغ البال:
مردان و زنان فارغ البال بيشتر با ويژگي هاي زير شناخته مي شوند.
1- آنها حق مسلم خود مي دانند كه هر طور مي خواهند از زندگي لذت ببرند. آنها به آسايش و راحتي خود بها مي دهند. براي وقت آزادشان ارزش فراوان قائلند و مي خواهند خوشبختي را جستجو كنند.
2- فارغ البال ها ، طبق مقررات رفتار مي كنند. آنچه لازم است را ارائه مي دهند و حاضر نيستند از اين حد فراتر روند.
3-آنها در برابر هر فشاري كه آن را غير منطقي بدانند، مقاومت مي كنند و حاضر نيستند بيش از حد وظيفه و مسئوليت خود، كاري صورت دهند.
4-زنان و مردان " فارغ البال" با زمان برخورد راحت دارند. آنها زير فشار زمان قرار نمي گيرند. براي آنها عجله كار بي موردي است. اين اشخاص آسان گير و خوشبين هستند و معتقدند كاري كه بايد بشود، مي شود.
5-فارغ البال ها تحت تأثير مقام بالا دست قرار نمي گيرند و معتقدند كه به اندازه هر شخص ديگري خوب هستند و حق دارند از بهترين زندگي ها برخوردار باشند.
همسر مناسب شخصيت فارغ البال:
فارغ البال ها به همسري فهيم، و از خود مايه گذار احتياج دارد. او قبل از خود به نيازهاي ديگران نمي انديشد و براي راضي كردن ديگران راه درازي نمي رود: ولي مي خواهد مورد توجه همسرش باشد. همسر " فارغ البال" بايد از خود گذشته و مهرطلب باشد. فارغ البال اغلب با "مراقب" سازگار است. ولي با " نمايشي" و " متلون" همخواني ندارد. شخصيت "ماجراجو" مانند فارغ البال به شادي و خوشي علاقه مند است. اما فارغ البال مي خواهد، قانونگذار باشد؛ " ماجراجو" هم كه استاد شكستن قانون است. به همين دليل اين دو گونه شخصيتي با هم همخواني ندارند. اگر مي خواهيد در كنار يك شخصيت فارغ البال زندگي راحتي داشته باشيد سعي كنيد در شادي هاي " فارغ البال" شريك شويد؛ در فعاليت ها و تفريحات او مشاركت كنيد؛ از وي به خوبي مراقبت كنيد؛ زندگي را سخت نگيريد و واقع بين باشيد. زندگي با فارغ البال به از خود گذشتگي بيشتري احتياج دارد. به جاي اين كه بخواهيد جنبه هاي منفي اش را تغيير دهيد، سعي كنيد بيشتر به جنبه هاي مثبت وي توجه نمائيد.
شخصيت ماجراجو:
زنان و مردان ماجراجو، تن به خطراتي مي دهند كه سايرين از انجامش ابا دارند، آنها برخلاف اغلب ما ، نگران و وحشت زده نمي شوند، آنها در لبه ها زندگي مي كنند، با محدوديت ها مي ستيزند و جان خود را به مخاطره مي اندازند. براي آنها تن به خطر دادن ، معادل پاداش است. آنها مي گويند اگر خطري نباشد سودي هم در كار نيست.
اكثر آنها تحت تأثير عقايد ديگران و هنجارهاي اجتماعي قرار نمي گيرند و به ارزشهاي خود معتقدند. آنها به راحتي به فعاليتهاي پر خطر تن مي دهند و مي گويند زندگي بايد مخاطره آميز باشد. در زندگي استقلال دارند. آنقدرها نگران ديگران نيستند و معتقدند هر كس در قبال خود مسئول است. همچنين آنها از هنر متقاعد كردن برخوردارند و به راحتي ديگران را تحت تأثير قرار داده و دوستي آنها را براي خود مي خرند. به سياحت و سير و سفر علاقه بسيار دارند. پرجنب و جوش و شرورند. در كودكي و نوجواني به شرارت تن مي دهند و براي ديگران مسئله ساز مي شوند. در برابر هر كس كه بخواهد از آنها سوء استفاده كند مي ايستند جسور و شجاعند. يكي از ويژگي هاي مهم آنها "در حال زندگي كردن" است. آنها به خاطر حوادث و رويدادهاي گذشته تأسف نمي خورند، براي آنها زندگي چيزي است كه بايد آن را در لحظه اكنون پيدا كرد.
همسر مناسب شخصيت ماجراجو:
ماجواجوها اكثراً طالب همسران كم توقعي هستند كه از خود زياد مايه بگذارند. اشخاص آميخته به شخصيت هاي نمايشي، از خود گذشته و وظيفه شناس ، براي همسري ماجواجوها مناسب هستند.
شخصيت پرشور:
پرشورها شخصيت بسيار قدرتمندي دارند، آنها در درون خويش بيش از هرگونه شخصيتي احساس توانمندي مي كنند و مي توانند بدون ترس از شكست ، مسئوليت هاي بزرگ را پذيرا شوند. آنها با قدرت، اختيار و مسئوليت، راحت هستند و به مقررات توجه زيادي دارند به شدت منضبط اند. آنها قوانين را وضع مي كنند و ديگران را ملزم به رعايت قوانين مي نمايند. پرشورها هر كاري را كه براي تحقق هدفهايشان لازم باشد انجام مي دهند و شديداً هدف گرا هستند. شجاعت از ديگر خصوصيات شخصيتي آنهاست. عمل و ماجرا را دوست دارند. آنها در ابراز وجود كردن مهارت دارند.
همسر مناسب شخصيت پرشور:
پرشورها، بايد پادشاه و ملكه زندگي خود باشند. زنان و مردان " پرشور" خواهان همسراني قابل اطمينان ، " پذيرنده" ، قدرتمند، مستقل و با عزت نفس هستند. مناسب ترين همسران پرشورها ، مهر طلب ها، از خود گذشته ها ، و حساس ها هستند، مشروط بر آنكه شدت اين ويژگي در آنها در حد اعتدال باشد. اگر شما شخصيتي پرشور داريد از ازدواج با اشخاصي كه ويژگي هاي شخصيتي مراقب يا متلون دارند، اجتناب كنيد ضمناً نمايشي ها كه اسباب حسادت شما را فراهم مي كنند و يا " با اعتماد به نفس ها" كه دستور كاري از آن خود دارند مناسب شما نيستند. زنان پرشور نيز به دليل ميل به سلطه جويي و استيلا طلبي بهتر است با مردان مهر طلب ازدواج كنند.جهت زندگي با شخصيت هاي پرشور توصيه مي شود:
خود را بشناسيد.بر روي توانمندي هاي خود حساب كنيد ولي مراقب رقابت با " پرشورها" باشيد، هرگز سعي نكنيد زير آب قدرت او را بزنيد. پرشورها دوست دارند اطرافياني قوي، ارزشمند و وفادار داشته باشيد، به شرط آنكه جايگاه پايين تري را در اشغال خود داشته باشند. قوي باشيد و عزت نفس خود را حفظ كنيد. به صرف اين كه در حضور يك قدرتمند هستيد نبايد موضع ضعيفي را اتخاذ كنيد، به جاي احساسات به دليل و منطق متوسل شويد. پرشورها اغلب به احساسات افراد بها نمي دهند. سعي كنيد، مطالب را به شكل منطقي مطرح كنيد. بايد اين واقعيت را بپذيريد كه شخصيت پر شور، مشربي تند دارد، بي جهت او را خشمگين نسازيد. براي حل مسائل خود راههاي ديگري پيدا كنيد.
شخصيت متلون:
شخصيت هاي متلون به راحتي با تغييرات احساسي كنار مي آيند. ويژگي هاي بارزشان به شرح زير است:
 متلون ها در روابط خود گرم و صميمي هستند. هيچ ارتباطي ميان آنها و ديگران جزئي و بي اهميت نيست. هيچ ارتباطي دست كم گرفته نمي شود. اين افراد بسيار پر انرژي هستند. متلون ها مبتكر هستند و مي توانند ديگران را نيز به فعاليت تشويق كنند. متلون ها كنجكاو و خيالپردازند و ذهني باز دارند. آنها دوست دارند فرهنگ ها، نقش ها و نظامهاي ارزشي ديگران را تجربه كنند و در مسيري جديد به راه بيفتند. متلون ها احساس خود را نشان مي دهند. آنها به لحاظ احساسي، فعال و واكنشي هستند و درهر رابطه اي با تمام وجود ظاهر مي شوند و در دور كردن نظر خود از واقعيت هاي دردناك مهارت دارند. متلون ها مي خواهند خوش باشند و تجربه هاي جديد داشته باشند. آنها هر چيزي را امتحان مي كنند. از ريسك كردن نمي ترسند. برداشت روشني از خويشتن ندارند، بدين معنا كه آنها نمي دانند چه كسي هستند و چه هويتي دارند. " متلون ها" بسيار متوقع هستند، آنها مي خواهند دنياي خود را از شما پر كنند. آنها به ندرت حاضر مي شوند خود را به خاطر شما تعديل كنند. هر چه شخصيت " متلون" بارزتر باشد، روابط ادامه دار در زندگي زناشويي دشوارتر مي شود.
همسر مناسب شخصيت متلون:
" متلون ها " به همسراني جالب، قوي، با علاقه و رمانتيك احتياج دارند كه در ضمن به خواسته هاي آنها به سرعت گردن نهند. شخصيت هاي ماجراجو، اغلب نظر متلون ها را جلب مي كند. اگر شما تا اندازه اي از ويژگي هاي شخصيت متلون برخوردار هستيد بايد كسي را به همسري برگزينيد كه آرام، با ثبات و تاحدي رمانتيك باشد.
شخصيت جدي:
جدي ها، اشخاصي خشك و جدي هستند و براي ابراز احساسات جايي باقي نمي گذارند. آنها از توانمندي هاي خود مطلع هستند، اما در ضمن محدوديت هاي خود را نيز مي شناسند. آنها گرفتار خود بزرگ بيني نمي شوند و خود را مسئول اعمال خويش مي دانند. اين شخصيت ها، متفكر، تحليل گر و ارزياب هستند و قبل از هر اقدامي آن را در ذهن خود مي پرورانند و سبك - سنگين مي كنند. جدي ها ديگران را دائماً ارزيابي مي كنند. آنها در ارزيابي ديگران به اندازه ارزيابي خود اهميت قائل مي شوند. آنها مسائل را پيش بيني مي كنند و وقتي اتفاقات ناخوشايند رخ مي دهد براي روبرو شدن با آنها آمادگي لازم را دارند. جدي ها ادب را رعايت مي كنند و اگر احساس كنند نسبت به ديگران بي ادبي كرده اند يا كاري را از روي بي فكري انجام داده اند بسيار ناراحت مي شوند.
همسر مناسب شخصيت جدي:
جدي ها، طالب همسراني هستند كه به شدت پذيرا باشند و آنها را آن طور كه هستند قبول كنند. مناسب ترين همسر براي جدي ها " مهر طلب " ها هستند. جدي با جدي نيز مي تواند كنار بيايد زيرا هر دو از دنيا ، درك و برداشت مشابهي دارند؛ اما احتمالاً بهتر است " جدي ها " كساني را به همسري برگزينند كه در زمينه هاي اجتماعي قوي تر باشند. " ماجراجوها " " متلون ها " و "نمايشي ها" شخصيت هاي مناسبي براي همسري جدي ها نيستند.
شخصيت با خصيصه هاي فردي:
زنان و مردان با ويژگي " خصيصه هاي فردي"، به هيچ شخص ديگري شباهت ندارند. شش ويژگي و رفتار زير از جمله خصوصيات بارز سبك " خصيصه هاي فردي" است.
1- زندگي دروني: افراد با اين ويژگي تحت تأثير باورها و احساسات خود هستند خواه ديگران اين ارزش هاي آنها را قبول داشته يا نداشته باشد.
2-دنياي خود: آنها افرادي مستقل هستند و به روابط نزديك و صميمانه معدودي احتياج دارند.
3-اين دسته افراد طرز زندگي جالب، غير معمولي، و اغلب عجيب و غريب دارند.
4-آنها به چيزهاي مرموز ، پوشيده، فراحسي ( منظور پاسخ به محرك هاي بيروني بدون هيچ گونه تماس حسي شناخته شده است كه شكل هاي مختلفي دارد مانند غيبگويي ، پيشگويي و ... ) و فوق طبيعي علاقه مندند.
5-آنها به انديشه هاي مجرد بها مي دهند.
6-علي رغم آنكه اين سبك شخصيتي تحت تأثير درون خويشتن است و به دل و ذهن خود توجه دارد، نسبت به ديگران و واكنش هاي آنها در برابر خود حساس است.

همسر مناسب شخصيت با خصوصيات فردي:
اين تيپ شخصيتي معمولاً خود را با نيازهاي ديگران تطبيق نمي دهد و به همين دليل نمي تواند با شخصيت هاي ماجراجو و جدي و پرشور كنار بيايد. " خصيصه هاي فردي "، طالب همسري است كه او را به همان شكلي كه هست بپذيرد. معمولاً شخصيت فارغ البال مي تواند با اين دسته از مردم كنار بيايد، اگر زن و مرد با شخصيت خصيصه هاي فردي با هم ازدواج كنند ممكن است بتوانند دنياي كوچكي از آن خود بسازند كه در آن دنياي حقيقي متعارف، فرصتي براي خودنمايي نداشته باشند. براي كنار آمدن با شخصيت خصيصه هاي فردي، به او كمك كنيد تا به روحيه اش بيشتر برسد. بعضي از اين اشخاص فرصت و توانايي پرداختن به علايق و خواسته هاي خود را ندارند و در نتيجه ناخشنود مي شوند و خود را ناموفق احساس مي كنند، بي جهت به او فشار نياوريد تا خود را با شرايط دنياي حقيقي شما سازگار كند. براي هم رنگ شدن با دنياي حقيقي او نيز خودتان را تحت فشار قرار ندهيد . به جاي آنكه فقط به اين مطلب فكر كنيد كه دنياي شما متفاوت است، بهتراست با يكديگر درباره اين تفاوت ها بحث كنيد. براي كنار آمدن با هم آماده باشيد و گاه راههاي جداگانه خود را بيپماييد. بسياري از شخصيت هاي " خصيصه فردي" فراموش كارند. آنها به قدري در دنياي درون خود غرق مي شوند كه بايد زمان پرداخت اجاره خانه، خريد مايحتاج زندگي ، خريد لباس براي بچه ها و يا خاموش كردن چراغها را به هنگام خواب به آنها متذكر شد.
محققان و روان شناسان، به گونه ديگري نيز از شخصيت تقسيم بندي هايي به عمل آورده اند و آنها را به سه دسته كلي تقسيم نموده اند. دسته اول شخصيت هاي پارانوئيد، اسكيزوئيد و اسكيزوتايپي را در بر مي گيرد. افراد اين گروه اغلب غير عادي به نظر مي رسند. دسته دوم، " شخصيت هاي ضد اجتماعي " مرزي، نمايشي و خود شيفته را شامل مي شود و دسته سوم، " شخصيت اجتنابي و وابسته وسواسي را تشكيل مي دهد. براساس راهنماي تشخيصي و آماري اختلال هاي رواني "، (DSM- IV) اختلالات شخصيتي نيز دقيقاً به صورت فوق تقسيم بندي شده است، كه در زير اشاره اي كاملاً كوتاه و گذرا به هر يك داريم.

شخصيت پارانوئيد يا سوء ظني:
افرادي كه چنين شخصيت هايي دارند، بسيار مغرورند، همچنين حسود و كمي ستيزه جو هستند، فوراً درگيري پيدا كرده ، به سرعت دعوا مي كنند. بسيار بدبين اند. به ويژه نسبت به همسران خودشان. اين گروه، يك الگوي عدم اعتماد و سوء ظن نسبت به همه دارند و انگيزه هاي ديگران را بدخواهانه تفسير مي كنند. افراد مبتلا به اين اختلال تصور مي كنند كه سايرين مي خواهند آنها را استثمار كنند، فريب دهند يا به آنها آسيب برسانند. پيوسته كينه به دل مي گيرند. يعني اشتباهها، خطاها و لغزش هاي ديگران را نمي بخشند.
شخصيت اسكيزوئيد:
كسي كه چنين شخصيتي دارد، بسيار منزوي است. براي ديگران كاملاً بي آزار است و در گوشه اي كتاب مي خواند، پيانو مي زند، و يا نقاشي مي كند. اما حتي يك دوست هم ندارد، به رقابت علاقه نشان نمي دهد، به شدت خجالتي است. در حالت بيمار گونه اش سردي هيجاني، كناره گيري و بي تفاوتي نشان مي دهد، تقريباً هميشه فعاليت هاي انفرادي را ترجيح مي دهد، در روابط او كناره گيري از اجتماع مشاهده مي شود. از فعاليت هاي معدودي لذت مي برد.
شخصيت اسكيزوتايپي:
در اينها نيز انزواطلبي زياد ديده مي شود. اسكيزو تايپ ها روابط نزديك و صميمانه را نمي پسندند، داراي عقايد عجيب و غريب هستند، مثلاً اعتقاد به خرافات، اعتقاد به روشن بيني، انديشه خواني و اشتغال هاي ذهني عجيب و غريب در آنها متداول است، عاطفه نامناسب يا محدود دارند.(DSMIV)
شخصيت ضد اجتماعي:
چنين افرادي ضد قانونند. قانون خانه، مدرسه يا جامعه را زير پا مي گذارند، همه جا قانون شكني مي كنند، مثلاً عبور از چراغ قرمز علامت بدي است كه نشان دهنده شخصيت ضد اجتماعي فرد است. اين افراد به دزدي ، تجاوز به حقوق ديگران، دروغگويي و هر گونه رفتارهاي ضد اجتماعي دست مي زنند و از هيچ تنبيهي عبرت نمي گيرند.
افرادي كه مبتلا به اختلال شخصيت ضد اجتماعي هستند نمي توانند خود را با هنجارهاي اجتماعي سازش دهند. پرخاشگرند، نسبت به امنيت خود و يا ديگران كاملاً بي پروا عمل مي كنند. زماني كه حقوق اجتماعي را پايمال مي كنند و به اذيت و آزار ديگران مي پردازند هيچگونه احساس پشيماني ندارند. مسئوليت ناپذيرند، به فريبكاري و دروغ متوسل مي شوند.
شخصيت نمايشي يا هستيريك:
مردمي كه داراي اين گونه شخصيت هستند، رفتارهاي بچگانه در آنها زياد ديده مي شود. حساس، حسود و زود رنج اند. زنان نمايشي يا هستيريك، پوشش عجيب و غريب دارند؛ غالباً لباس هاي كم مي پوشند؛ آرايش تند و تيزي دارند و رفتارشان زننده است،. از جمله صفات اين گونه شخصيت ها اين است كه هيچگاه بزرگ نمي شوند و با وجود چهل، پنجاه سال سن هنوز رفتار بچگانه دارند؛ سگ و گربه نگه مي دارند در سنين بالا عروسك دارند. اگر اين افراد خانم هستند هيچ كاري در خانه انجام نمي دهند. ميهمان دعوت نمي كنند يعني اينها را بايد به عنوان يك همسر در ويترين گذاشت. از جمله علائم اختلال شخصيت هستيريك ( نمايشي ) عبارت اند از:
1-در موقعيت هايي كه مركز توجه نيست به او خوش نمي گذرد و ناراحت است.
2-در تعامل با ديگران رفتار نامناسب نشان مي دهد.
3-بيان هيجان ها در وي سطحي و به سرعت متغير است.
4-همواره از ظاهر جسماني خود براي جلب توجه ديگران استفاده مي كند.
5- سبك گفتاري فرد به شدت تأثير گذار و فاقد جزئيات است.
6-تلقين پذير است و روابط را صميمانه تر از آنچه واقعاً هست، تلقي مي كند.
شخصيت خود شيفته:
كساني كه داراي اين شخصيت اند مردماني بسيار خودخواه هستند و توجه خاصي به خود دارند. بر پيشرفت استعداد هاي خود اغراق مي كنند. و نسبت به ديگران بسيار حسود هستند. براي خود ارج و اعتبار فراواني قائل اند. خود را بهترين فرد مي دانند و اجازه ابراز وجود به كسي نمي دهند و بالاترين حد ناسازگاري را با محيط دارند. كساني كه به اختلال شخصيت خودشيفتگي دچارند نياز به تحسين و تمجيد دارند. افراد مبتلا به اختلال شخصيت خودشيفته معتقدند كه برتر، استثنايي يا بي همتا هستند و از ديگران نيز انتظار دارند با آنها به همين صورت برخورد كنند، عزت نفس آنها تقريباً به طور ثابتي شكننده است. با خيالپردازي هاي مربوط به موفقيت نامحدود، قدرت، زيركي، زيبايي و با عشق ايده ال اشتغال ذهني دارند. خودشيفته ها فاقد درك همدلانه هستند و نمي توانند بفهمند كه ديگران چه احساسي دارند كنار آمدن با يك شخصيت خودشيفته بسيار دشوار است . اينها معمولاً دوستانشان را از دست مي دهند . آنها بسيار مغرورند، هيچگاه در صف نمي ايستند و رعايت نوبت نمي كنند و از ديگران توقعات بسيار نا به جا و خود خواهانه دارند.
شخصيت اجتنابي:
گروهي كه داراي اين شخصيت اند، بسيار محافظه كارند، با هيچ موقعيتي مقابله نمي كنند، سعي مي كنند از هر موضوع مشكوكي فاصله بگيرند، ترسو هستند، از رويارويي با مردم و يا از يك استرس فرار مي كنند. در زندگي خود حاضر به هيچ ريسكي نيستند، يك زندگي ثابت و محتاطانه و دور از هر مخاطره را انتخاب مي كنند. شخص مبتلا به اختلال شخصيتي اجتنابي، در شرايط دشواري به سر مي برد. از يك سو خواهان مراوده با ديگران است و از سوي ديگر نمي تواند به راحتي با آنها ارتباط برقرار كند.
"DSM-IV( جدول تشخيصي آماري بيماري هاي رواني ) "، شخصيت اجتنابي را با خصوصيات زير توصيف مي كند:
1-از فعاليت هاي شغلي كه مستلزم ارتباط ميان فردي است، به علت ترس از انتقاد، عدم تأييد يا طرد ، اجتناب مي كند.
2- مايل نيست با ديگران در ارتباط باشد، مگر مطمئن شود كه مورد محبت قرار مي گيرد.
3- در روابط صميمانه به علت ترس از شرمساري يا مسخره شدن محدوديت نشان مي دهد.
4-به علت احساس بي كفايتي، در موقعيت هاي بين فردي جديد، كمرو است.
5- از لحاظ اجتماعي خود را نالايق ، و از لحاظ شخصي خود را فاقد جاذبه مي پندارد.
6-به طور غيرعادي نسبت به خطر كردن هاي شخصي و يا درگير شدن در فعاليت هاي جديد بي ميل است، زيرا ممكن است موجب دستپاچگي هم شود.
7- نسبت به مورد انتقاد قرار گرفتن يا طرد شدن در موقعيت هاي اجتماعي، اشتغال ذهني دارد.
از آنجايي كه " اجتنابي ها"، خود را از ديگران كنار مي كشند اگر در زمره افراد خانواده و بستگان نزديك آنها نباشيد، بعيد است بتوانيد با آنها كنار بياييد، راه كنار آمدن با آنها به رسميت شناختن حقيقت اضطراب و حساسيت شخص " اجتنابي" نسبت به انتقاد است.
شخصيت وابسته:
اين اشخاص خود را ضعيف ، تهي و حقير مي پندارند و اعتماد به نفسشان بسيار پايين است. خود را صاحب رأي نمي دانند. براي كسب محبت و حمايت ديگران به اقدام هاي افراطي دست مي زنند. اين گونه افراد چون از قطع حمايت يا تأييد مي ترسند، اغلب در ابراز مخالفت با ساير افراد، به ويژه كساني كه به آنها وابسته هستند، مشكل دارند.DSMIV ملاك هاي تشخيصي شخصيت وابسته را اينگونه توصيف مي كند
1-نياز فراگير و مفرط به حمايت شدن كه به رفتار سلطه پذيري، وابستگي و ترس از جدايي منجر مي شود.
2- بدون راهنمايي و اطمينان بخشي مفرط ديگران در تصميم گيري هاي روزمره دچار مشكل مي شود.
3-نياز دارد كه ديگران مسئوليت بيشتري در زمينه هاي مهم زندگي او بپذيرند.
4-براي كسب محبت و حمايت ديگران افراط مي كند، تا جايي كه داوطلبِ انجام كارهايي مي شود كه ناخوشايند هستند.
5- در مواقع تنهايي به دليل ترس زياد از ناتواني براي مراقبت از خود احساس ناراحتي يا درماندگي مي كند.
6-در زماني كه يك رابطه صميمانه قطع مي شود مُصرانه براي ايجاد رابطه ديگران به عنوان منبع مراقبت و حمايت به جستجو مي پردازد.
براي كنار آمدن با وابسته ها، به جاي تصميم گيري براي آنها، به آنها كمك كنيد تا براي خود تصميم بگيرند. صميمانه از آنها بخواهيد كه براي راضي كردن ديگران، صداقت بيش از اندازه به خرج ندهند . به خاطر داشته باشيد كه بهره برداري نكردن از اشخاص منفعل دشوار است و آنها را تشويق كنيد كه به روان درمانگر مراجعه كنند.
شخصيت وسواسي:
اين اشخاص بسيار دقيق و مرتب و خوش قول و در عين حال بداخلاق اند. زندگي با چنين مردمي بسيار سخت است. شما هزار لطيفه مي گوييد آنها نمي خندند. هيچ تلاشي را در راستاي زيبا سازي زندگي نمي پسندند. زندگي را در يك قالب خشك رياضي مي بينند و هر كاري را در ساعت خاصي انجام مي دهند. كارهايشان را رأس ساعت خاصي شروع مي كنند و در ساعت خاصي هم پايان مي دهند. اينها معمولاً موفق اند. دائماً كارهايشان را بررسي مي كنند احتياط بيش از حد دارند. در مقابل اين گروه شخصيتي، مردم بي قيد قرار دارند. در "DSMIV( جدول تشخيصي آماري بيماري رواني ) " ويژگي هاي زير را براي شخصيت وسواسي توصيف كرده اند.
1- اشتغال ذهني نسبت به جزئيات، قواعد، فهرست ها، نظم ها، سازماندهي يا برنامه ها تا اندازه اي كه هدف اصلي فعاليت گم مي شود.
2- كمال گرايي آنها مانع از تكميل كارهايشان مي شود.
3-شيفتگي شديد به كار و توليد تا اندازه اي كه فعاليت هاي تفريحي و دوستي ها ناديده گرفته مي شوند.
4- وظيفه شناسي افراطي، دقت زياد و انعطاف ناپذيري در مورد مسائل اخلاقي و ارزشي كه با هويت فرهنگي يا مذهبي تبيين نمي شود.
5- ناتواني در دور انداختن اشياء كهنه و حتي بي ارزش.
6-اكراه در واگذاري تكاليف به ديگران يا همكاري با ديگران مگر اين كه ديگران روش وي را در انجام كارها به طور كامل قبول كنند.
7- ناخن خشكي نسبت به خود و ديگران.
8-انعطاف ناپذيري و سرسختي.
براي كنار آمدن با اختلال شخصيت وسواسي جدي ( Obsessive-Compulsive) بايد تلاش كنيد و آنها را به روان درمانگرها ارجاع دهيد. اما فراموش نكنيد كه او در باورها و ديدگاهاي خود مقاوم است و تغيير كردن براي وي حكم يك فاجعه را دارد. با رعايت آنچه درDSMIV آمده است " حتي وقتي شخصي مبتلا به اختلال شخصيت وسواسي جبري احساس مي كند كه ممكن است، مصالحه به سود او تمام شود، ممكن است لجوجانه از تن دادن به اين كار خودداري كند و آن را خلاف اصول بداند".
ويژگي هاي خلقي شخصيت افسرده:
افسردگي يكي از اختلالات خلقي است كه در بعضي از افراد با ويژگي هاي زير نمايانگر مي شود. شخص افسرده معمولاً گريان به نظر مي رسد، علائقش نسبت به تمام فعاليت ها رو به كاهش مي رود. احساس پوچي، بي ارزشي و گناه مي كند، انرژي اش را از دست مي دهد و هميشه احساس خستگي دارد. معمولاً وزنش به طور قابل ملاحظه اي كاهش مي يابد، خوابش مختل مي گردد و دچار بي خوابي يا پرخوابي همه روزه مي شود. اگر افسردگي شديد باشد افكار خودكشي نيز دارد. افسرده ها نسبت به همه چيز بدبين هستند. نگرش منفي دارند. داراي كندي رواني حركتي اند، شعرها و سرودهايشان غم انگيز و مملو از سوز و آه و فغان است. دائماً خود را سرزنش مي كنند و از زندگي شان راضي نيستند. زندگي با افراد افسرده بسيار سخت و پرتنش است.
ويژگي هاي افراد خود شكوفا:
افراد خود شكوفا پديده هاي تازه غير مجرد و حقيقي را از پديده هاي عمومي، مجرد و عنوان بندي شده تميز مي دهند، علت ظاهراً اين است كه آنها بيشتر در دنياي واقعي و در طبيعت زندگي مي كنند تا در انبوهي از مفاهيم، افكار انتزاعي، انتظارها، باورها و كليشه هايي كه اكثر مردم آنها را با دنياي واقعي اشتباه مي گيرند؛ بنابراين آنها آمادگي بيشتري براي درك واقعيت دارند.یكي از بهترين و سالمترين انواع مختلف تيپ هاي شخصيتي، افرادِ خود شكوفا هستند، لذا در زير به طور مشروح به معرفي اين تيپ شخصيتي مي پردازيم.
پذيرش ( خود، ديگران، طبيعت):
براي افراد سالم امكان پذير است كه خود و فطرتشان را بدون آزردگي يا شكوه و شكايت و حتي بدون تفكر زياد درباره موضوع بپذيرند. آنها مي توانند كاستي ها، و گناهان، صفت ها و شرارت هاي فطرت آدمي را بپذيرند، كسي از خيس بودن آب و سبزي درختان شكايت نمي كند. همانگونه كه كودك با چشم هاي باز، عاري از هرگونه انتقاد، بي توقع و معصوم به جهان مي نگرد، يك فرد خود شكوفا نيز گرايش دارد كه به همان ترتيب به طبيعت بشري خود و ديگران بنگرد.آنها همه حالات خود را مي پذيرند.در اين افراد حالت دفاعي، ظاهر سازي، نقش بازي كردن يا ... وجود ندارد آنها نسبت به اعمال تصنعي ديگران، ريا و تزوير، نفاق و گستاخي بي رغبت هستند. آنچه افراد سالم از آن مي رنجند عبارت اند از :
1 - معايب قابل بهبود مانند كاهلي، بي فكري، بدخلقي، رنجاندن ديگران
2- تعصب ، رشك و حسد
3- عادت ها، كه هر چند نسبتاً مستقل از ساختار منشي هستند در عين حال مي توانند قوي باشند.
4- كاستي هاي نوع بشر.
خودانگيختگي، سادگي، طبيعي بودن
همه افراد خود شكوفا را مي توان در رفتار و در زندگي دروني و افكار ، خودانگيخته توصيف كرد. سادگي و حفظ حالات طبيعي ويژگي رفتار آنهاست.
مسئله مداري:
افراد خود شكوفا، عميقاً به مسائل خارج از خودشان توجه دارند. در اصطلاح جاري ، آنها بيشتر مسئله مدار هستند تا خود مدار. آنها عموماً براي خودشان مشكل به شمار نمي آيند و در كل توجه زيادي به خودشان ندارند. اين افراد معمولاً داراي رسالتي در زندگي هستند و وظيفه اي براي انجام دادن دارند و اين الزاماً كاري نيست كه آنها براي خودشان ترجيح دهند يا انتخاب كنند، بلكه كاري است كه معمولاً نسبت به آن احساس مسئوليت مي كنند. مسائل را از افق مي نگرند و آنقدر به درختان نزديك نمي شوند كه ديگر جنگل را نبينند.
خود مختاري، استقلال فرهنگ و محيط، اراده:
يكي از ويژگي هاي افراد خود شكوفا استقلال نسبي آنان از محيط طبيعي و اجتماعي است. اين عدم وابستگي به محيط به معناي استواري نسبي در برابر فشارها، ضربه ها، محروميت ها و ناكامي ها و نظاير آن است. اين افراد مي توانند در كوران اوضاعي كه شايد افرادي را حتي به خودكشي مي كشاند آرامش نسبي خود را حفظ كنند. آنها براي پيشرفت خودشان و رشد مداوم به توانايي هاي بالقوه و منابع پنهاني خودشان متكي هستند. افراد داراي كمبود انگيزش بايد افراد ديگري را در كنار خود داشته باشند چون اكثر رضامندي هاي نياز اساسي آنها ( محبت، ايمني، احترام، حيثيت و تعلق) مي تواند تنها از طريق ساير انسانها حاصل آيد. اما افراد خود شكوفا به حد كافي قوي شده اند كه بي نياز از تأييد ساير افراد يا حتي محبت آنها باشند. ( برعكس افراد مهر طلب)
استمرار تقدير و تحسين:
افراد خود شكوفا اين توانايي شگفت آور را دارند كه بارها و بارها به گونه اي تازه، در كمال صداقت، خوبي هاي اساسي زندگي را با احترام، لذت، شگفتي و حتي با شعف تحسين كنند. هر چند كه اين تجربيات در نظر ديگران مي تواند بي رنگ شده باشد اين همان چيزي است كه " ويلسون "، آن را تازگي نام نهاده است. لذا براي چنين فردي هر غروب آفتابي مي تواند به زيبايي اولين غروب باشد و هر گلي بعد از يك ميليون گل ، دوست داشتني باشد و هزارمين نوزاد به اندازه اولين نوزادي كه ديده است برايش مخلوقي خارق العاده به شمار رود. او سي سال پس از ازدواج هنوز از بخت خودش راضي است، و زيبايي همسرش هنگامي كه شصت ساله است مايه حيرت او مي شود. براي چنين افرادي حتي امورلحظه به لحظه روزانه و عادي زندگي مي تواند شور انگيز و مهيج باشد. از طبيعت ، از كودك از موسيقي، از معماري، از هر چيز لذت مي برد. مزلو مي گويد پس از مطالعه در مورد گلايه هاي پست، گلايه هاي عالي و گلايه هاي ماورايي همگي نشانگر اين هستند كه اگر مي توانستيم مواهبمان را چنان به شمار آوريم كه افراد خود شكوفا مي توانند و اگر مي توانستيم احساس خرسندي مداوم داشته باشيم، اين مواهب را در خود حفظ كنيم و قدر اين احساس را بدانيم ، آنگاه زندگي مي توانست پيشرفت بسيار وسيعي داشته باشد.
حس همدردي:
اين واژه از " آدلر" است. آنها عليرغم خشم، ناشكيبايي و يا بيزاري اتفاقي، داراي احساس همساني، همدردي و عطوفت عميقي نسبت به انسانها مي باشند ، به همين دليل تمايل واقعي براي كمك به نژاد بشر را دارند چنانچه گويي همگي اعضاي يك خانواده هستند ؛ مانند احساس فرد نسبت به برادرانش، كه حتي اگر گاهي پليد هم باشند به طور كلي توأم با عطوفت خواهد بود. با اين وجود آنها را آسانتر از غريبه ها مي توان عفو كرد. اگر ديدگاه انسان به حد كافي كلي نباشد، و بستر ذهن به حد كافي گسترده نباشد آنگاه انسان نمي تواند اين احساس همساني با نوع بشر را در يابد.
روابط بين فردي:
افراد خود شكوفا، داراي روابط بين فردي عميق تري از ديگر بزرگسالان مي باشند. آنها قادر به همجوشي بيشتر، عشق وسيع تر و همساني كاملترند، و قادرند بيش از آنچه كه ساير مردم تصورش را مي كنند مرزهاي شخصي را از ميان بردارند، به هر حال ويژگي هاي معين و خاصي از اين روابط در بين آنها وجود دارد. اعضاي ديگر اين روابط نيز احتمالاً از افراد عادي سالم تر و به خودشكوفايي نزديكتر هستند. يكي از پيامدهاي اين پديده و نيز پديده هاي خاص ديگر اين است كه افراد خودشكوفا روابط بسيار عميق را با افراد معدودي دارا مي باشند. حلقه دوستان آنها تقريباً كوچك است، تعداد كساني را كه آنها عميقاً دوست مي دارند، اندكند. دليل آن هم اين است كه نزديك بودن زياد به يك نفر و درك عميق نيازمند زمان است و به قول يكي از آنها من وقت آن را ندارم كه دوستان زيادي داشته باشم". ارادت داشتن موضوع لحظه اي نيست. اين افراد تمايل دارند نسبت به همه كس مهربان باشند يا لااقل بردبار. علاقه بسيار به كودكان دارند. غمخوار نوع بشرند ( يكي از سؤالاتي كه در بهداشت رواني مي شود اين است كه شما چقدر مردم را دوست داريد و مردم چقدر شما را دوست دارند) در عين حال از كساني كه سزاواريش را دارند خصوصاً از ريا كاران و متظاهران با خشونت سخن مي گويند شايد به اين دليل كه 1) مستحق هستند 2) اين رفتار به صلاح فردي است كه مورد حمله قرار مي گيرد.
ساختار مـَنشي مردم گرا:
براي همه احترام قائلند. آنها اين توانايي را دارند كه از هر كسي كه چيزي براي ياد دادن به آنها دارد بدون توجه به هر ويژگي ديگري كه اين شخص ممكن است داشته باشد، بتواند چيزي فرا گيرند و در اين ارتباط مدعي هيچ گونه حرمت ظاهري يا منزلت يا اعتبار سني و شغلي نيستند. همه آنها كاملاً آگاهند كه در مقايسه با آنچه كه مي توان داشت و آنچه كه ديگران مي دانند، اندك مي دانند و به همين دليل آمادگي دارند كه بتوانند از همه كس چيز بياموزند.
تشخيص بين وسيله و هدف:
افراد خود شكوفا، قوياً پايبند اخلاقند. داراي استانداردهاي اخلاقي معيني هستند. چنان رفتار مي كنند كه گويي وسايل و اهداف براي آنها موضوعي قابل تميز است. به طور كلي توجه آنها بيشتر به اهداف متمركز است تا به وسايل ، و وسايل به طور قطع كاملاً تابع اين اهداف هستند. كار را به خاطر نفس عمل انجام مي دهند.
شوخ طبعي:
آنها معمولاً شوخ طبعند، شوخ طبعي آنها از نوع معمولي نيست، آنچه در نظر افراد عادي مضحك است در نظر آنها مضحك نيست. از اين رو مزاح خصمانه ( با رنجاندن ديگران مردم را به خنده وا داشتن) مزاح برتري طلبانه ( به حقارت كس ديگر خنديدن) يا مزاح خارج از نزاكت آنها را نمي خنداند. اختصاصاً آنچه را كه آنها مزاح مي دانند پيوستگي نزديكتري با فلسفه دارد تا با هر چيز ديگر. مي توان گفت نسبت به بقيه كمتر بذله گويند.
خلاقيت:
اين ويژگي كلي در همه آنها وجود دارد و هيچ استثنايي در آن نيست. هريك از آنها به طريقي نوع خاصي از خلاقيت يا قوه ابتكار را كه ويژگي معيني دارد، از خود نشان مي دهند. در بعضي از آنها خلاقيت به صورت معمولي يعني تأليف كتاب، ساختن آهنگ يا توليد اشياي هنري ظاهر نمي شود، بلكه تا حدودي مي تواند بسيار متواضعانه تر باشد، چنان است كه گويي اين نوع خاص از خلاقيت كه تجلي شخصيت سالم است به دنياي خارج فرافكنده مي شود يا در هر نوع فعاليتي كه فرد به آن مشغول است، تأثير مي گذارد. بنابراين ، كفاش و نجار خلاق هم مي تواند وجود داشته باشد.
مقاومت در برابر فرهنگ پذيري:
افراد خود شكوفا افرادي كاملاً سازش يافته نيستند، آنها به طرق مختلف با فرهنگ كنار مي آيند، اما در مورد همه آنان مي توان به يك مفهوم عميق و معني دار گفت كه در برابر فرهنگ پذيري مقاومت مي كنند و از فرهنگي كه در آن غوطه ور شده اند نوعي جدايي دروني احساس مي كنند. در مجموع رابطه افراد سالم با فرهنگ خود كه از سلامت كمتري برخوردار است، رابطه پيچيده اي است كه از آن مي توان لااقل اجزاي زير را استنتاج كرد:
1- در فرهنگ ما همه اين افراد در مورد انتخاب لباس، زبان، غذا و شيوه انجام كارها به نحو مطلوبي قرار دادهاي ظاهري را رعايت مي كنند و در عين حال افرادي سنتي نيستند و به يقين پيرو مد و شيك پوشي نمي باشند.
2- به سختي مي توان اين افراد را به مفهوم گرايش هاي نوجواني، تند مزاج، افرادي آشوبگر ناميد. آنها از خود هيچ گونه بي تابي فعالانه يا نارضايتي لحظه به لحظه مزمن و مداوم نسبت به فرهنگ و يا مشغله ذهني در جهت تغيير سريع آن نشان نمي دهند گرچه به اندازه كافي از بي عدالتي به خشم مي آيند.
3- احساس دروني كناره گيري از فرهنگ الزاماً آگاهانه نيست، اما همه آنها اين احساس را از خود نشان مي دهند.
كيفيت كناره گيري و نياز به خلوت و تنهايي:
آنها مي توانند بدون زيان رساندن به خودشان و بدون ناراحتي منزوي باشند، به علاوه آنها خلوت و انزوا را بيشتر از افراد معمولي دوست دارند. اغلب براي آنها امكان پذير است كه دور از صحنه نزاع باشند و از آنچه كه موجب آشفتگي ديگران مي شود خود را آسوده و آرام نگهدارند. براي آنها آسان است كه محتاط و كناره گير و نيز آرام و متين باشند؛ بدين ترتيب اين امكان نيز برايشان وجود دارد كه بتوانند بدشانسي هاي شخصي خود را بدون واكنش خشونت آميز، چنانكه افراد عادي نشان مي دهند، بپذيرند. به نظر مي رسد كه آنها قادرند شأن و مرتبه خود را حتي در شرايط نامطلوب حفظ كنند، شايد اين امر از آنجا ناشي مي شود كه آنها بيشتر مايلند به تعبيري كه خودشان از اين وضعيت دارند اعتماد كنند تا به آنچه ساير مردم درباره آن احساس يا فكر مي كنند. كناره جويي در افراد عادي با دردسرها و مشكلات خاصي همراه است كه به عنوان سردي، تكبر، نداشتن عاطفه ، غير دوستانه بودن و حتي عداوت تعبير مي شود.
نتيجه گيري:
يكي از شرايط ازدواج موفق همساني يا نزديكي شخصيت ها به يكديگر است. مسلم است كه يك فرد با شخصيت درون گرا ، با كسي كه شخصيت برون گرا دارد به زندگي خوشي نمي رسد . يكي به گوشه انزوا علاقه دارد كه داستان بنويسد يا بخواند و يا نقاشي كند، ديگري رابطه با مردم را مي پسندد، سفره اي گسترده دارد و محيط شلوغ را مي پسندد. عقيده ما بر اين است كه درون گرايان نبايد با برون گرايان ازدواج كنند آمار نشان مي دهد كه چنين همسراني به مدت يك تا دو سال روابط خوبي دارند، از يكديگر چيزهايي ياد مي گيرند و اين اكتشاف تا مدتي برخوي طبيعي يكي از آن دو سرپوش مي گذارد. مثلاً آنكه برون گرا است، كمي ساكت مي شود، اما زندگي طولاني مدت اين زوج ، با سازش همراه نخواهد بود.
برخي مردم معتقدند كه اگر يك نفر غمگين و ساكت، همسري شاد و خندان داشته باشد، خوب است. اما سؤال اين است كه به كدام بها اين ازدواج دوام مي آورد، آنكه شاد و خندان است همنشين خود را مي طلبد. او پس از زماني كوتاه از يك نفر ساكت خسته مي شود و آنكه ساكت است از پُرگويي و شادماني همنشين به آزردگي مي رسد. بنابراين در ازدواج بايد به سنخيت شخصيت ها باهم انديشيد به طور اعم زوجين بايد در صفات شخصيتي قدري به هم شبيه باشند.

شخصیت

ویژگی های مهم شخصیت دارای اعتماد به نفس

یكی از معیارهای انتخاب همسر در نظر گرفتن خصوصیات شخصیتی وی و همسانی آن با شخصیت فردی است كه می خواهد ازدواج كند. البته پی بردن به این مهم كاری دشوار و  كاملاً تخصصی است ولی جهت شناخت بهتر جوانان عزیز و آشنایی بیشتر آنها به معرفی چند تیپ مختلف شخصیتی می پردازیم.لازم به ذكر است مطالبی كه مطرح می شود فقط در كلیات مصداق دارد و شاید در مورد تك تك افراد صدق ننماید، قصد ما بیشتر افزایش اطلاعات جوانان و نوجوان عزیز است و جهت بررسی و تحلیل مشكلات خاص به آنها توصیه می شود حتماً به مراكز مشاوره و روان درمانی مراجعه فرمایند. با بیان این مقدمه ابتدا به  معرفی بعضی از انواع تیپ های شخصیتی می پردازیم و در قسمت های بعد به شما می گوییم كه چه همسری مناسب هر تیپ شخصیتی است.
بگویید چه شخصیتی دارید تا بگویم همسر مناسب شما چه شخصیتی باید داشته باشد؟
شخصیت وظیفه شناس

وظیفه شناس ها به اصول اخلاقی پای بند هستند و تا كارشان را درست و تمام انجام ندهند، آرام نمی گیرند. آنها به خانواده خود وفادارند و از مقامات مافوق اطاعت می كنند. كار زیاد، ویژگی بارز این گونه ی شخصیتی است وظیفه شناس ها موفقیت طلب هستند، هیچ پزشك، وكیل، دانشمند یا مقام اداری موفق بدون برخورداری از این ویژگی شخصیتی نمی تواند در كارش موفقیتی كسب كند.

هشت ویژگی شخصیت وظیفه شناس

وظیفه شناس ها در مقایسه با سایرین از این هشت ویژگی بهره بیشتری دارند1- كار زیاد: وظیفه شناس شیفته كار است.2- كار درست: شخصیت وظیفه شناس به درست انجام دادن كارها توجه دارد. او پایبند وجدان است و به ارزش ها و اصول اخلاقی بها می دهد.3- راه درست: "همه چیز باید درست انجام شود" شخصیت " وظیفه شناس" معنای این جمله را به خوبی می داند ؛ از رسیدگی به حساب های مالی گرفته تا دستیابی به هدف های مقام مافوق، و طرز تمیز كردن زیر سیگاری ها، همه اینها باید درست انجام شود.4- كمال طلبی: وظیفه شناس ها می خواهند همه ی كارها بدون كمترین لغزش و به مطلوب ترین شكل ممكن انجام شود.5- ثابت قدم: این افراد به نقطه نظرهای خود پایبندند و در معرض ناملایمات مصمم تر می شوند.6- توجه به جزئیات: وظیفه شناس ها به نظم و ترتیب و جزئیات امر توجه دارند. آنها سازمان دهندگان خوبی هستند ؛ توجه به جزئیات از جمله ویژگی های این گونه شخصیتی است.7- احتیاط: در تمام امور زندگی محتاط و دقیق و مراقب هستند.8- صرفه جویی: وظیفه شناس ها صرفه جو هستند. آنها از دور انداختن چیزهایی كه برایشان فایده ای دارند و یا قبلاً داشته اند و یا احتمالاً خواهند داشت خودداری می كنند.
بگویید چه شخصیتی دارید تا بگویم همسر مناسب شما چه شخصیتی باید داشته باشد؟

چند توصیه برای زندگی با وظیفه شناس      

1- با روی خوش، از خود صبر و شكیبایی به خرج دهید و بگذارید وظیفه شناس ها عادات خود را داشته باشند. به او فشار نیاورید،" كه ترا به خدا ، امروز را به ما اختصاص بده" بهتر است به خود بگویید من همسرم را می شناسم او تا كارش را انجام ندهد دست بردار نیست.

2- انتظار نداشته باشید كه شخصیت "وظیفه شناس" تغییر بكند شما نیز از توانمندی هایتان استفاده كنید.

3- هرگز با او بحث نكنید و درگیر جنگ قدرت نشوید. او آن قدر بحث و مشاجره را ادامه می دهد تا تسلیم شوید و یا قانع گردید، سعی كنید به حرفهایش به راحتی گوش كنید.

4- از شرایط خود شاد باشید و از امنیت و ثباتی كه همسر " وظیفه شناس" شما به زندگی تان می آورد، راضی باشید.

5- از او انتظار تعریف و تمجید نداشته باشید. همسر وظیفه شناس شما ممكن است در مورد لباس یا وضعیت ظاهری شما حرفی نزند ولی او به خوبی متوجه شماست.

6- انعطاف پذیر باشید.

همسر مناسب وظیفه شناس ها

اشخاص وظیفه شناس، اغلب افرادی كه احساسات خود را بروز دهند مانند شخصیت های نمایشی را می پسندند. از سوی دیگر وظیفه شناس ها، ماجواجوها و كسانی را كه ریسك می كنند، دوست دارند. اشخاص به نسبت "جدی" و " حساس" نیز احتمالاً با استقبال وظیفه شناس ها روبرو می شوند. شخصیت وظیفه شناس، با افراد " پرشور" و یا " مراقب " همخوانی ندارد و شخصیت "فارغ البال" ( بی خیال ) آنها را ناراحت می كند.

شخصیت دارای اعتماد  به نفس بالا

اینها افرادی شاخص اند و معمولاً رهبران، ستارگان و جاذبان بخش های عمومی و حقوقی جامعه را تشكیل می دهند. حرمت نفس جادویی و اعتماد به نفس كه ویژگی این گونه شخصیت است رؤیاها را به پیروزی ها و موفقیت های چشمگیر تبدیل می كند.
بگویید چه شخصیتی دارید تا بگویم همسر مناسب شما چه شخصیتی باید داشته باشد؟

ویژگی های مهم شخصیت دارای اعتماد به نفس

1- حرمت نفس: افراد با این تیپ شخصیتی به خود و توانمندی هایشان اطمینان دارند. آنها خود را موجوداتی منحصر به فرد می دانند و معتقدند دلیلی برای حضور آنها در این سیاره خاكی وجود دارد.2- معتقد به تشریفات و احترامات رسمی هستند و انتظار دارند كه دیگران در تمام مواقع با آنها با احترام برخورد كنند.3- بلند پروازی: این افراد موجوداتی بلند پرواز و جاه طلب هستند.4- سیاستمداری: این افراد در برخورد با دیگران زیرك و حسابگر هستند و از توانمندی های دیگران برای رسیدن به خواسته ها یشان استفاده می كنند.5- رقابت در وجود آنها شعله ور است . می خواهند به اوج برسند و همانجا باقی بمانند.6- از معاشرت با افراد بلند مرتبه و شاخص لذت می برند.7- خودآگاهی: از حالات ذهنی و روحی خودشان آگاه هستند و می دانند چه فكر و چه احساسی دارند.8- توازن و وقار: " بااعتماد به نفس ها" تعریف ها و تمجیدهای دیگران را با رغبت می پذیرند، ولی هویت خود را از دست نمی دهند.چند توصیه برای زندگی با شخصیت دارای اعتماد به نفس بالا

همسر مناسب شخصیت با اعتماد به نفس، كسی است كه خوشبختی را در رفع نیازهای دیگران جستجو می كند، از جمله این گونه های شخصیتی می توانیم به " مهر طلب ها" اشاره كنیم. مشروط بر آنكه این گونه افراد راه افراط نروند و فردیت و حد و حدود همسر خود را مخدوش نسازند. شخصیت های حساس به همسران قدرتمند و معاشرتی نیاز دارند و شخصیت های با اعتماد به نفس می خواهند مورد نیاز باشند. بنابراین، این دو تیپ شخصیتی اغلب مكمل یكدیگر. هستند شخصیت " نمایشی " نیز اگر تضمین بیش از اندازه نخواهد، می تواند همسر مناسبی برای شخصیت " با اعتماد به نفس " باشد اگر دو " با اعتماد به نفس " یكدیگر را به همسری انتخاب كنند، امكان بروز مبارزه میان آنها زیاد است.

از جمله گونه های شخصیتی كه " با اعتماد به نفس ها" همخوانی ندارند می توان به " مراقب ها " " فارغ البال ها" "ماجراجوها" و " پرشورها" اشاره كرد.

"با اعتماد به نفس"  نیاز دارد كه همیشه شماره یك باشد. این را به عنوان یك منش شخصیتی در او بپذیرید.  برای جلب توجه او، به او توجه كنید. عشق و محبت و وفاداری شما برای او بسیار مهم و با ارزش است. مراقب باشید عزت و حرمت نفس خود را در گرو محبت و توجه او قرار ندهید، خود را بی قید و شرط دوست بدارید و توجه داشته باشید كه او گهگاه به شما نزدیك می شود و بعد فاصله می گیرد. این موضوع به ویژه بعد از ایجاد رابطه بیشتر به چشم می خورد. تعادل احساسی خود را حفظ كنید و بی جهت نتیجه گیری شتابزده ننمایید كه دیگر همسرتان شما را دوست ندارد. به احتمال زیاد مشغله ذهنی پیدا كرده است. اگر لازم است با همسر " با اعتماد به نفستان" رویارویی بكنید، تنها احساستان را با او در میان بگذارید، نظرتان را بگویید ولی درباره ی او  داوری نكنید، توجه داشته باشید كه برای او مورد انتقاد قرار گرفتن دشوار است. وقتی نگرش ها و احساسات خود را با همسرتان در میان می گذارید به او امكان می دهید كه شما را بهتر درك كند و از بروز اختلافات بعدی جلوگیری نماید.

بگویید چه شخصیتی دارید تا بگویم همسر مناسب شما چه شخصیتی باید داشته باشد؟
شخصیت مِهر طلب

" مهرطلب" موجودی علاقه مند، مراقب و متوجه است، شما كسی را پر محبت تر، مشتاق تر و دلواپس تر از او نسبت به خود پیدا نمی كنید. تیپ مهر طلب برای جلب محبت دیگران تلاش فراوان می كند. مثلاً  تمام وقت، پول و انرژی خود را مصرف می كند ولی آن را به حساب سخاوتمندی و فداكاری می گذارد، در یك مسابقه جرئت جلو افتادن از حریف را ندارد و انگار یك دست نامرئی  مانع حركت، جلو افتادن و موفقیت او می شود. گاهی وقت ها شخصیت های مهر طلب اگر یك مقدار عصبی هم باشند و تحت اضطراب قرار بگیرند آن وقت مشكل پیدا می كنند. مثلاً یك شخصیت سالم می گوید " من محبت شما را دوست دارم و از آن لذت می برم" ولی یك شخصیت عصبی مهر طلب می گوید: " من به محبت شما احتیاج حیاتی دارم و مجبورم به هر قیمتی كه شده آن را به دست آورم ولو این كه از آن لذتی هم نبرم" یعنی برای محبت ارزشی بیش از حد قائل است. محبت همه كس ، خواه یك رهگذر ناشناس، برای او اهمیت حیاتی دارد و یك بی اعتنایی مختصر یا یك لبخند مهرآمیز و صمیمانه می تواند حالت روحی او را از این رو به آن رو گرداند یا اصولاً دیدش را نسبت به زندگی تغییر دهد. در ازای جلب محبت حاضر است هر بهایی بپردازد و مهمترین بهایی كه می پردازد گذشتن از استقلال رأی و آزادی است . او با هم بودن را خیلی ترجیح می دهد و تنهایی را دوست ندارد. " مهر طلب ها" به دیگران متكی هستند و از آنها به خوبی خط می گیرند. هنگام تصمیم گیری نظرات دیگران را می پرسند و به توصیه آنها عمل می كنند.

همسر مناسب برای شخصیت مهر طلب

زنان و مردان " مهر طلب" می توانند با سایر گونه های شخصیتی كنار بیایند آنها به خوبی می توانند نیازهای همسرشان را تشخیص دهند و به رفع آنها اقدام نمایند اما اشكالاتی نیز دارند. "مهر طلب" گوش شنوا دارد و سر به زیر است و در این شرایط ترجیح  می دهد همسرش عهده دار امور باشد. شخصیت " مهرطلب " باید مواظب باشد كه با گونه اختلال شخصیتی " سادیستی " یا " ضد اجتماعی " طرف نشود؛ این اشخاص به راحتی می توانند موجب رنجش و آزار شخصیت مهرطلب را فراهم سازند. احتمالاً برای شخصیت مهر طلب ، شخصیت وظیفه شناس، همسر خوبی می شود. شخصیت های " مهر طلب " و " پرشور" هم به خوبی با هم كنار می آیند.

چند توصیه برای زندگی با مهر طلب ها

1- شخصیت " مهر طلب " به راضی كردن شما علاقه دارد، وی را بپذیرید و به خاطر آنچه او به شما ارزانی می كند احساس گناه نكنید.

2- توجهات او را فرض مسلم و مفت ندانید. شخصیت مهرطلب در زندگی به خوبی امیال شما را پیش بینی می كند و این امیال را در اولویت قرار می دهد. ولی وقتی چیزی از شما می خواهد، ممكن است به روی خود نیاورد و خواسته هایش را مطرح نسازد و منتظر می ماند تا نیازهای او را تشخیص دهید، پس سعی كنید در تشخیص نیازهایش كوشا باشید.

3- از آنجایی كه او نسبت به نظر دیگران در مورد خودش بسیار حساس است و ذهنش اسیر تأیید و تكذیب دیگران است، لذا انتقاد كردن از " مهرطلب" او را نسبت به خودش مردد می كند و چه بسا در مقام سرزنش خود بر می آید كه لزوماً واكنش سازنده ای نیست. هنگامی كه خواستید از او انتقاد كنید همیشه اول خصوصیات مثبت وی را برشمارید و بعد مطالبی را در حد تذكر گوشزد نمایید.

بگویید چه شخصیتی دارید تا بگویم همسر مناسب شما چه شخصیتی باید داشته باشد؟

4- به نظرات مثبت وی بها دهید و از آن استقبال كنید. شخصیت مهر طلب هرچه شدت مهر طلبی اش زیادتر باشد، بیشتر می خواهد شما را راضی كند و برای راضی كردن شما حرفی بزند ولی ممكن است نظر دیگری داشته باشد. بنابراین باید نیازهایش را بشناسید و مواظب باشید حرف او با سخن دلش یكی باشد. مثلاً  شما می گویید، می خواهید روز جمعه به كوه برویم و وی جواب می دهد " بله بسیار عالی است" در حالی كه ممكن است دلش بخواهد كارهای عقب افتاده اش را انجام دهد.

شخصیت نمایشی

شخصیت نمایشی می تواند روی زندگی همه اطرافیان خود اثر بگذارد.

ویژگی های شخصیتی وی عبارت اند از:

1- احساسات: زنان و مردان نمایشی در یك دنیای احساسی زندگی می كنند

احساس گرا هستند، احساسات وعواطف خود را ابراز می كنند، گرم و پرمحبت هستند.

2- زندگی را زنده و با روح می بینند، تصوراتی سرشار دارند، داستان های سرگرم كننده تعریف می كنند. عاشق تخیل و ماجراها و داستانه های عاشقانه خوش فرجام هستند.

3- " شخصیت های نمایشی" دوست دارند كه دیده شوند، می خواهند جلب نظر كنند و مورد توجه قرار گیرند، آنها اغلب كانون توجهند. وقتی همه چشمها را متوجه خود ببینند، شكوفا می شوند.

4- وضع ظاهر: آنها به آراستگی بهای فراوان می دهند، از لباس، از مد و از طرز لباس پوشیدن لذت می برند.

5- جذابیت جنسی: افراد نمایشی از جنسیت خود راضی هستند با دیگران گرم می گیرند و نگاهها را به خود جلب می كنند.

6- ایجاد ارتباط: نمایشی ها به راحتی به دیگران اعتماد می كنند و با آنها ارتباط برقرار می سازند.

7- توجه به عقاید دیگران: نمایشی ها با اشتیاق به دیدگاه ها و پیشنهادات دیگران توجه می كنند.

همسر مناسب شخصیت نمایشی

" شخصیت های نمایشی" تحت تأثیر گونه شخصیتی خود می توانند با انواع شخصیت ها به تفاهم برسند، اما به نظر می رسد رابطه ای در زندگی آنها دوام پیدا می كند كه بتواند تعادلی در زندگی زناشویی آنها برقرار سازد و در این میان شخصیت وظیفه شناس می تواند همسر خوبی برای شخصیت نمایشی باشد.

زن و شوهرهای "نمایشی" و" با اعتماد به نفس" به دلیل تشابهاتی كه دارند با یكدیگر كنار می آیند. این دو شخصیت، توجه دیگران را جلب می كنند و می توانند از توجه آنها برخوردار گردند و مشتركاً از آن استفاده كنند. شخصیت های مهر طلب نیز از زندگی با شخصیت نمایشی راضی هستند.

بگویید چه شخصیتی دارید تا بگویم همسر مناسب شما چه شخصیتی باید داشته باشد؟

چند توصیه برای زندگی با " نمایشی " ها

1- به او آزادی احساس بدهید و از نتایج ناشی از آن برخوردارشوید، پروبال او را نبندید، در برنامه های اجتماعی مشاركت كنید، به سفر بروید، میهمانی بدهید، در میهمانی ها شركت كنید.

2- از او تعریف كنید. از طرز لباس پوشیدن و وضع ظاهرش تعریف كنید. از موفقیت هایش تعریف كنید." همسر نمایشی" شما می خواهد با او به صراحت حرف بزنید و به ویژه احساسات مثبت خود را با او در میان بگذارید. هر چه قدر از وی تعریف كنید برایش زیاد نیست ولی صداقت را فراموش نكنید، اگر به حرفی كه می زنید، معتقد نباشید او خیلی سریع این مطلب را در چهره و كلامتان می خواند.

3- رمانتیك باشید، برایش گل، شیرینی و هدیه تدارك ببینید. در مناسبت های مختلف به او كارت بدهید. بی مهری و بی توجهی او را دلگیر می كند.

4- واقع بین باشید. " شخصیت نمایشی"، انجام دادن بعضی از كارها را دوست ندارد از جمله نسبت به اموری كه با پول ارتباط دارند، بی توجه است. بهتر است مسئولیت های مالی را خودتان تقبل كنید. به جزئیات امور شخصاً رسیدگی كنید. او را به انجام بهتر كارها تشویق كنید؛ اما هرگز انتظار نداشته باشید كه بتواند در انجام دادن این قبیل كارها در سطح و حد شما ظاهر شود. در ضمن به او كمك كنید تا به مسئولیت هایی مانند، تلفن كردن، شركت در جلسات و به خصوص جلسات مرتبط با فرزندان، عمل نماید.

5- كینه به دل نگیرید، شخصیت نمایشی مسائل را به دل نمی گیرد. او احساسات منفی و مثبتش را نشان می دهد، ولی زود همه چیز را فراموش می كند.

شخصیت مراقب

مراقب ها، با شش ویژگی زیر شناسایی می شوند:

1- استقلال: شخصیت " مراقب" از استقلال زیاد برخوردار است. به توصیه و مشاوره با دیگران محتاج نیست، به سادگی تصمیم می گیرد و می تواند از خودش مراقبت كند.2- احتیاط: در برخورد با دیگران متوجه و هشیار است و قبل از برقراری ارتباط با اشخاص همه جوانب را در نظر می گیرد.3- زمینه های دركی: شخصیت مراقب به خوبی گوش می دهد تا از كم و كیف دقیق مطالب آگاه شود.4- دفاع از خود: مراقب به ویژه وقتی مورد حمله قرار می گیرد به خوبی از خود دفاع می كند.5- حساسیت نسبت به انتقاد: انتقاد را جدی می گیرد، ولی هرگز مرعوب آن نمی شود.6- وفاداری و صداقت: شخصیت مراقب به صداقت و وفاداری بهای فراوان می دهد.
بگویید چه شخصیتی دارید تا بگویم همسر مناسب شما چه شخصیتی باید داشته باشد؟

كنار آمدن با شخصیت مراقب

1- شخصیت مراقب ممكن است بسیار با اعتماد به نفس، مستقل، محكم و قاطع باشد. ممكن است ندانید تا چه اندازه به احترام و توجه شما نیازدارد، این خواسته ی او را به تكرار برآورده سازید.

2- در توجه كردن به او تردیدی به خود راه ندهید گرچه ممكن است او بسیار دیر جواب دهد و دیر به شما اعتماد كند اما اصرار در موردش مؤثر واقع می شود . این مسیر را بپیمایید.

3- احتیاط و خویشتن داری او را به حساب بی تفاوتی وی نگذارید. انتظار نداشته باشید كه به دیواره دفاعی او نفوذ كنید تا احساسات عمیقش را با شما در میان بگذارد. اگر ارتباط شما با او محكم و با ثبات است به او اطمینان كنید.

4- بهترین راه برخورد و انتقاد از شخصیت " مراقب " این است كه بدون  انتقاد و بدون مقصر قلمداد كردن او احساساتتان را با او در میان بگذارید. بگویید به او اهمیت می دهید و خواهان روابط بهتر هستید.

5- در معاشرت های اجتماعی سررشته كار را به دست گیرید. شخصیت " مراقب" از این رفتار شما استقبال می كند.

6- توجه داشته باشید اگر دانسته یا نادانسته به او بی اعتنایی كنید موضوع را به دل می گیرد و به راحتی شما را نمی بخشد.

ویژگی های شخصیت حساس1- آشنایی:" حساس ها" آشناها را به ناآشناها ترجیح می دهند. آنها با عادت، تكرار و یكنواختی، سازگاری دارند.2- توجه به دیگران: حساس ها به نظر دیگران درباره خودشان عمیقاً توجه دارند، و برایشان بسیار مهم است كه دیگران راجع به آنها چگونه می اندیشند.3- احتیاط: در ارتباط با دیگران بسیار محتاطانه عمل می كنند. از قصاوت عجولانه خودداری می ورزند.4- رعایت جانب ادب: شخصیت حساس، به معنای واقعی كلمه راعی ادب است.5- وظیفه شناسی: حساسها اگر بدانند از آنها چه انتظاری می رود، چه باید بكنند و چگونه با دیگران تماس برقرار نمایند. در حد عالی خود ظاهر می شوند.

6- آنها به سادگی افكار خود را با دیگران ، حتی با كسانی كه به خوبی آنها را می شناسند، در میان نمی گذارند.

همسر مناسب شخصیت حساس

وظیفه شناس ها ، با اعتماد به نفس ها  و نمایشی ها می توانند همسر مناسبی برای " حساس ها " به حساب آیند. شخصیت " ماجراجو" بدترین گونه شخصیتی برای همسر حساس است، زیرا از  خطر و ماجواجویی استقبال می كند.
بگویید چه شخصیتی دارید تا بگویم همسر مناسب شما چه شخصیتی باید داشته باشد؟

كنار آمدن با شخصیت حساس

شخصیت حساس را با تمام ویژگی هایش بپذیرید، او را شكنجه احساسی نكنید، نخواهید كه برای راضی كردن شما به هر سازی كه می زنید برقصد؛ با او سازش كنید. در برخورد با ناشناخته ها به شخصیت حساس كمك كنید، با او به اجتماعات و گردهمایی ها بروید. با او حرف بزنید، به او بگویید برای یافتن راه حلی جهت برخورد با مشكل او علاقه مند هستید.شخصیت فارغ البال

مردان و زنان فارغ البال بیشتر با ویژگی های زیر شناخته می شوند.

1- آنها حق مسلم خود می دانند كه هر طور می خواهند از زندگی لذت ببرند. آنها به آسایش و راحتی خود بها می دهند. برای وقت آزادشان ارزش فراوان قائلند و می خواهند خوشبختی را جستجو كنند.

2- فارغ البال ها ، طبق مقررات رفتار می كنند. آنچه لازم است را ارائه می دهند و حاضر نیستند از این حد فراتر روند.

3- آنها در برابر هر فشاری كه آن را غیر منطقی بدانند، مقاومت می كنند و حاضر نیستند بیش از حد وظیفه و مسئولیت خود، كاری صورت دهند.

4- زنان و مردان " فارغ البال" با زمان برخورد راحت دارند. آنها زیر فشار زمان قرار نمی گیرند. برای آنها عجله كار بی موردی است. این اشخاص آسان گیر و خوشبین هستند و معتقدند كاری كه باید بشود، می شود.

5- فارغ البال ها تحت تأثیر مقام بالا دست قرار نمی گیرند و معتقدند كه به اندازه هر شخص دیگری خوب هستند و حق دارند از بهترین زندگی ها برخوردار باشند.

همسر مناسب شخصیت فارغ البال

فارغ البال ها به همسری فهیم، و از خود مایه گذار احتیاج دارد. او قبل از خود به نیازهای دیگران نمی اندیشد و برای راضی كردن دیگران راه درازی نمی رود: ولی می خواهد مورد توجه همسرش باشد. همسر " فارغ البال" باید از خود گذشته و مهرطلب باشد. فارغ البال اغلب با "مراقب" سازگار است. ولی با " نمایشی" و " متلون" همخوانی ندارد. شخصیت "ماجراجو" مانند فارغ البال به شادی و خوشی علاقه مند است. اما فارغ البال می خواهد، قانونگذار باشد؛ " ماجراجو" هم كه استاد شكستن قانون است. به همین دلیل این دو گونه شخصیتی با هم همخوانی ندارند. اگر می خواهید در كنار یك شخصیت فارغ البال زندگی راحتی داشته باشید سعی كنید در شادی های " فارغ البال" شریك شوید؛ در فعالیت ها و تفریحات او مشاركت كنید؛ از وی به خوبی مراقبت كنید؛ زندگی را سخت نگیرید و واقع بین باشید. زندگی با فارغ البال به از خود گذشتگی بیشتری احتیاج دارد. به جای این كه بخواهید جنبه های منفی اش را تغییر دهید، سعی كنید بیشتر به جنبه های مثبت وی توجه نمائید.
بگویید چه شخصیتی دارید تا بگویم همسر مناسب شما چه شخصیتی باید داشته باشد؟
شخصیت ماجراجو

زنان و مردان ماجراجو، تن به خطراتی می دهند كه سایرین از انجامش ابا دارند، آنها برخلاف اغلب ما ، نگران و وحشت زده نمی شوند، آنها در لبه ها زندگی می كنند، با محدودیت ها  می ستیزند و جان خود را به مخاطره می اندازند.  برای آنها تن به خطر دادن ، معادل پاداش است. آنها می گویند اگر خطری نباشد سودی هم در كار نیست.

اكثر آنها تحت تأثیر عقاید دیگران و هنجارهای اجتماعی قرار نمی گیرند و به ارزشهای خود معتقدند. آنها به راحتی به فعالیتهای پر خطر تن می دهند و می گویند زندگی باید مخاطره آمیز باشد. در زندگی استقلال دارند. آنقدرها نگران دیگران نیستند و معتقدند هر كس در قبال خود مسئول است. همچنین آنها از هنر متقاعد كردن برخوردارند و به راحتی دیگران را تحت تأثیر قرار داده و دوستی آنها را برای خود می خرند. به سیاحت و سیر و سفر علاقه بسیار دارند. پرجنب و جوش و شرورند. در كودكی و نوجوانی به شرارت تن می دهند و برای دیگران مسئله ساز می شوند. در برابر هر كس كه بخواهد از آنها سوء استفاده كند می ایستند جسور و شجاعند. یكی از ویژگی های مهم آنها "در حال زندگی كردن" است. آنها به خاطر حوادث و رویدادهای گذشته تأسف نمی خورند، برای آنها زندگی چیزی است كه باید آن را در لحظه اكنون پیدا كرد.

همسر مناسب شخصیت ماجراجو

 ماجواجوها اكثراً طالب همسران كم توقعی هستند كه از خود زیاد مایه بگذارند. اشخاص آمیخته به شخصیت های نمایشی، از خود گذشته و وظیفه شناس ، برای همسری ماجواجوها مناسب هستند.شخصیت پرشور

پرشورها شخصیت بسیار قدرتمندی دارند، آنها در درون خویش بیش از هرگونه شخصیتی احساس توانمندی می كنند و می توانند بدون ترس از شكست ، مسئولیت های بزرگ را پذیرا شوند. آنها با قدرت، اختیار و مسئولیت، راحت هستند و به مقررات توجه زیادی دارند به شدت منضبط اند. آنها قوانین را وضع می كنند و دیگران را ملزم به رعایت قوانین می نمایند. پرشورها هر كاری را كه برای تحقق هدفهایشان لازم باشد انجام می دهند و شدیداً هدف گرا هستند. شجاعت از دیگر خصوصیات شخصیتی آنهاست. عمل و ماجرا را دوست دارند. آنها در ابراز وجود كردن مهارت دارند.

بگویید چه شخصیتی دارید تا بگویم همسر مناسب شما چه شخصیتی باید داشته باشد؟

همسر مناسب شخصیت پرشور

پرشورها، باید پادشاه و ملكه زندگی خود باشند. زنان و مردان " پرشور" خواهان همسرانی قابل اطمینان ، " پذیرنده" ، قدرتمند، مستقل و با عزت نفس هستند. مناسب ترین همسران پرشورها ، مهر طلب ها، از خود گذشته ها ، و حساس ها  هستند، مشروط بر آنكه شدت این ویژگی در آنها در حد اعتدال باشد.

اگر شما شخصیتی پرشور دارید از ازدواج با اشخاصی كه ویژگی های شخصیتی مراقب یا متلون دارند، اجتناب كنید ضمناً نمایشی ها كه اسباب حسادت شما را فراهم می كنند و یا " با اعتماد به نفس ها" كه دستور كاری از آن خود دارند مناسب شما نیستند. زنان پرشور نیز به دلیل میل به سلطه جویی و استیلا طلبی بهتر است با مردان مهر طلب ازدواج كنند.

جهت زندگی با شخصیت های پرشور توصیه می شود:

خود را بشناسید.بر روی توانمندی های خود حساب كنید ولی مراقب رقابت با " پرشورها" باشید، هرگز سعی نكنید زیر آب قدرت او را بزنید. پرشورها دوست دارند اطرافیانی قوی، ارزشمند و وفادار داشته باشید، به شرط آنكه جایگاه پایین تری را در اشغال خود داشته باشند. قوی باشید و عزت نفس خود را حفظ كنید. به صرف این كه در حضور یك قدرتمند هستید نباید موضع ضعیفی را اتخاذ كنید، به جای احساسات به دلیل و منطق متوسل شوید. پرشورها اغلب به احساسات افراد بها نمی دهند. سعی كنید، مطالب را به شكل منطقی مطرح كنید. باید این واقعیت را بپذیرید كه شخصیت پر شور، مشربی تند دارد، بی جهت او را خشمگین نسازید. برای حل مسائل خود راههای دیگری پیدا كنید.شخصیت متلون

شخصیت های متلون به راحتی با تغییرات احساسی كنار می آیند. ویژگی های بارزشان به شرح زیر است:

1- متلون ها در روابط خود گرم و صمیمی هستند. هیچ ارتباطی میان آنها و دیگران جزئی و بی اهمیت نیست. هیچ ارتباطی دست كم گرفته نمی شود. این افراد بسیار پر انرژی هستند. متلون ها مبتكر هستند و می توانند دیگران را نیز به فعالیت تشویق كنند. متلون ها كنجكاو و خیالپردازند و ذهنی باز دارند. آنها دوست دارند فرهنگ ها، نقش ها و نظامهای ارزشی دیگران را تجربه كنند و در مسیری جدید به راه بیفتند. متلون ها احساس خود را نشان می دهند. آنها به لحاظ احساسی، فعال و واكنشی هستند و درهر رابطه ای با تمام وجود ظاهر می شوند و در دور كردن نظر خود از واقعیت های دردناك مهارت دارند. متلون ها می خواهند خوش باشند و تجربه های جدید داشته باشند. آنها هر چیزی را امتحان می كنند. از ریسك كردن نمی ترسند. برداشت روشنی از خویشتن ندارند، بدین معنا كه آنها نمی دانند چه كسی هستند و چه هویتی دارند. " متلون ها" بسیار متوقع هستند، آنها می خواهند دنیای خود را از شما پر كنند. آنها به ندرت حاضر می شوند خود را به خاطر شما تعدیل كنند. هر چه شخصیت " متلون" بارزتر باشد، روابط ادامه دار در زندگی زناشویی دشوارتر می شود.

بگویید چه شخصیتی دارید تا بگویم همسر مناسب شما چه شخصیتی باید داشته باشد؟

همسر مناسب شخصیت متلون

" متلون ها " به همسرانی جالب، قوی، با علاقه و رمانتیك احتیاج دارند كه در ضمن به خواسته های آنها به سرعت گردن نهند. شخصیت های ماجراجو، اغلب نظر متلون ها را جلب می كند. اگر شما تا اندازه ای از ویژگی های شخصیت متلون برخوردار هستید باید كسی را به همسری برگزینید كه آرام، با ثبات و تاحدی رمانتیك باشد.شخصیت جدی

جدی ها، اشخاصی خشك و جدی هستند و برای ابراز احساسات جایی باقی نمی گذارند. آنها از توانمندی های خود مطلع هستند، اما در ضمن محدودیت های خود را نیز می شناسند. آنها گرفتار خود بزرگ بینی نمی شوند و خود را مسئول اعمال خویش می دانند. این شخصیت ها، متفكر، تحلیل گر و ارزیاب هستند و قبل از هر اقدامی آن را در ذهن خود می پرورانند و سبك - سنگین می كنند. جدی ها دیگران را دائماً ارزیابی می كنند. آنها در ارزیابی دیگران به اندازه ارزیابی خود اهمیت قائل می شوند. آنها مسائل را پیش بینی می كنند و وقتی اتفاقات ناخوشایند رخ می دهد برای روبرو شدن با آنها آمادگی لازم را دارند. جدی ها ادب را رعایت می كنند و اگر احساس كنند نسبت به دیگران بی ادبی كرده اند یا كاری را از روی بی فكری انجام داده اند بسیار ناراحت می شوند.

همسر مناسب شخصیت جدی

جدی ها، طالب همسرانی هستند كه به شدت پذیرا باشند و آنها را آن طور كه هستند قبول كنند. مناسب ترین همسر برای جدی ها " مهر طلب " ها هستند. جدی با جدی نیز می تواند كنار بیاید زیرا هر دو از دنیا ، درك و برداشت مشابهی دارند؛ اما احتمالاً بهتر است " جدی ها " كسانی را به همسری برگزینند كه در زمینه های اجتماعی قوی تر باشند. " ماجراجوها " " متلون ها " و "نمایشی ها" شخصیت های مناسبی برای همسری جدی ها نیستند.شخصیت با خصیصه های فردی

زنان و مردان با ویژگی " خصیصه های فردی"، به هیچ شخص دیگری شباهت ندارند. شش ویژگی و رفتار زیر از جمله خصوصیات بارز سبك " خصیصه های فردی" است.

1- زندگی درونی: افراد با این ویژگی تحت تأثیر باورها و احساسات خود هستند خواه دیگران این ارزش های آنها را قبول داشته یا نداشته باشد.

2- دنیای خود: آنها افرادی مستقل هستند و به روابط نزدیك و صمیمانه معدودی احتیاج دارند.

3- این دسته افراد طرز زندگی جالب، غیر معمولی، و اغلب عجیب و غریب دارند.

بگویید چه شخصیتی دارید تا بگویم همسر مناسب شما چه شخصیتی باید داشته باشد؟

4- آنها به چیزهای مرموز ، پوشیده، فراحسی ( منظور پاسخ به محرك های بیرونی بدون هیچ گونه تماس حسی شناخته شده است كه شكل های مختلفی دارد مانند غیبگویی ، پیشگویی و ... ) و فوق طبیعی علاقه مندند.

5- آنها به اندیشه های مجرد بها می دهند.

6- علی رغم آنكه این سبك شخصیتی تحت تأثیر درون خویشتن است و به دل و ذهن خود توجه دارد، نسبت به دیگران و واكنش های آنها در برابر خود حساس است.

همسر مناسب شخصیت با  خصوصیات فردی

این تیپ شخصیتی معمولاً خود را با نیازهای دیگران تطبیق نمی دهد و به همین دلیل نمی تواند با شخصیت های ماجراجو و جدی و پرشور كنار بیاید. " خصیصه های فردی "، طالب همسری است كه او را به همان شكلی كه هست بپذیرد. معمولاً شخصیت فارغ البال می تواند با این دسته از مردم كنار بیاید، اگر زن و مرد با شخصیت خصیصه های فردی با هم ازدواج كنند ممكن است بتوانند دنیای كوچكی از آن خود بسازند كه در آن دنیای حقیقی متعارف، فرصتی برای خودنمایی نداشته باشند.

برای كنار آمدن با شخصیت خصیصه های فردی، به او كمك كنید تا به روحیه اش بیشتر برسد. بعضی از این اشخاص فرصت و توانایی پرداختن به علایق و خواسته های خود را ندارند و در نتیجه ناخشنود می شوند و خود را ناموفق احساس می كنند، بی جهت به او فشار نیاورید تا خود را با شرایط دنیای حقیقی شما سازگار كند. برای هم رنگ شدن با دنیای حقیقی او نیز خودتان را تحت فشار قرار ندهید . به جای آنكه فقط به این مطلب فكر كنید كه دنیای شما متفاوت است، بهتراست با یكدیگر درباره این تفاوت ها بحث كنید. برای كنار آمدن با هم آماده باشید و گاه راههای جداگانه خود را بیپمایید. بسیاری از شخصیت های " خصیصه فردی" فراموش كارند. آنها به قدری در دنیای درون خود غرق می شوند كه باید زمان پرداخت اجاره خانه، خرید مایحتاج زندگی ، خرید لباس برای بچه ها و یا خاموش كردن چراغها را به هنگام خواب به آنها متذكر شد.

محققان و روان شناسان، به گونه دیگری نیز از شخصیت تقسیم بندی هایی به عمل آورده اند و آنها را به سه دسته كلی تقسیم نموده اند. دسته اول شخصیت های پارانوئید، اسكیزوئید و اسكیزوتایپی را در بر می گیرد. افراد این گروه اغلب غیر عادی به نظر می رسند. دسته دوم، " شخصیت های ضد اجتماعی " مرزی، نمایشی و خود شیفته را شامل می شود و دسته سوم، " شخصیت اجتنابی و وابسته وسواسی را تشكیل می دهد. براساس راهنمای تشخیصی و آماری اختلال های روانی "، (DSM- IV) اختلالات شخصیتی نیز دقیقاً به صورت فوق تقسیم بندی شده است، كه در زیر اشاره ای كاملاً  كوتاه و گذرا به هر یك داریم.

شخصیت پارانوئید یا سوء ظنی (Paranoid Personality)

افرادی كه چنین شخصیت هایی دارند، بسیار مغرورند، همچنین حسود و كمی ستیزه جو هستند، فوراً درگیری پیدا كرده ، به سرعت دعوا می كنند. بسیار بدبین اند. به ویژه نسبت به همسران خودشان. این گروه، یك الگوی عدم اعتماد و سوء ظن نسبت به همه دارند و انگیزه های دیگران را بدخواهانه تفسیر می كنند. افراد مبتلا به این اختلال تصور می كنند كه سایرین می خواهند آنها را استثمار كنند، فریب دهند یا به آنها آسیب برسانند. پیوسته كینه به دل می گیرند. یعنی اشتباهها، خطاها و لغزش های دیگران را نمی بخشند.

بگویید چه شخصیتی دارید تا بگویم همسر مناسب شما چه شخصیتی باید داشته باشد؟
شخصیت اسكیزوئید (Schizoid)

كسی كه چنین شخصیتی دارد، بسیار منزوی است. برای دیگران كاملاً بی آزار است و در گوشه ای كتاب می خواند، پیانو می زند، و یا نقاشی می كند. اما حتی یك دوست هم ندارد، به رقابت علاقه نشان نمی دهد، به شدت خجالتی است. در حالت بیمار گونه اش سردی هیجانی، كناره گیری و بی تفاوتی نشان می دهد، تقریباً همیشه فعالیت های انفرادی را ترجیح می دهد، در روابط او كناره گیری از اجتماع مشاهده می شود. از فعالیت های معدودی لذت می برد.

شخصیت اسكیزوتایپی(Schizotypal)

در اینها نیز انزواطلبی زیاد دیده می شود. اسكیزو تایپ ها روابط نزدیك و صمیمانه را نمی پسندند، دارای عقاید عجیب و غریب هستند، مثلاً اعتقاد به خرافات، اعتقاد به روشن بینی، اندیشه خوانی و اشتغال های ذهنی عجیب و غریب در آنها متداول است، عاطفه نامناسب یا محدود دارند.(DSMIV)

شخصیت ضد اجتماعی (Antisocial)

چنین افرادی ضد قانونند. قانون خانه، مدرسه یا جامعه را زیر پا می گذارند، همه جا قانون شكنی می كنند، مثلاً عبور از چراغ قرمز علامت بدی است كه نشان دهنده شخصیت ضد اجتماعی فرد است. این افراد به دزدی ، تجاوز به حقوق دیگران، دروغگویی و هر گونه رفتارهای ضد اجتماعی دست می زنند و از هیچ تنبیهی عبرت نمی گیرند.

افرادی كه مبتلا به اختلال شخصیت ضد اجتماعی هستند نمی توانند خود را با هنجارهای اجتماعی سازش دهند. پرخاشگرند، نسبت به امنیت خود و یا دیگران كاملاً بی پروا عمل می كنند. زمانی كه حقوق اجتماعی را پایمال می كنند و به اذیت و آزار دیگران می پردازند هیچگونه احساس پشیمانی ندارند. مسئولیت ناپذیرند، به فریبكاری و دروغ متوسل می شوند.

شخصیت نمایشی یا هستیریك (Histrionic)

مردمی كه دارای این گونه شخصیت هستند، رفتارهای بچگانه در آنها زیاد دیده می شود. حساس، حسود و زود رنج اند. زنان نمایشی یا هستیریك، پوشش عجیب و غریب دارند؛ غالباً لباس های كم می پوشند؛ آرایش تند و تیزی دارند و رفتارشان زننده است،. از جمله صفات این گونه شخصیت ها این است كه هیچگاه بزرگ نمی شوند و با وجود چهل، پنجاه سال سن هنوز رفتار بچگانه دارند؛ سگ و گربه نگه می دارند در سنین بالا عروسك دارند. اگر این افراد خانم هستند هیچ كاری در خانه انجام نمی دهند. میهمان دعوت نمی كنند یعنی اینها را باید به عنوان یك همسر در ویترین گذاشت.

از جمله علائم اختلال شخصیت هستیریك ( نمایشی ) عبارت اند از:

1) در موقعیت هایی كه مركز توجه نیست به او خوش نمی گذرد و ناراحت است.

2) در تعامل با دیگران رفتار نامناسب نشان می دهد.

3) بیان هیجان ها در وی سطحی و به سرعت متغیر است.

4) همواره از ظاهر جسمانی خود برای جلب توجه دیگران استفاده می كند.

5) سبك گفتاری فرد به شدت تأثیر گذار و فاقد جزئیات است.

6) تلقین پذیر است و روابط را صمیمانه تر از آنچه واقعاً هست، تلقی می كند.

بگویید چه شخصیتی دارید تا بگویم همسر مناسب شما چه شخصیتی باید داشته باشد؟
شخصیت خود شیفته (Narcissistic)

كسانی كه دارای این شخصیت اند مردمانی بسیار خودخواه هستند و توجه خاصی به خود دارند. بر پیشرفت استعداد های خود اغراق می كنند. و نسبت به دیگران بسیار حسود هستند. برای خود ارج و اعتبار فراوانی قائل اند. خود را بهترین فرد می دانند و اجازه  ابراز وجود به كسی نمی دهند و بالاترین حد ناسازگاری را با محیط دارند. كسانی كه به اختلال شخصیت خودشیفتگی دچارند نیاز به تحسین و تمجید دارند. افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته معتقدند كه برتر، استثنایی یا بی همتا هستند و از دیگران نیز انتظار دارند با آنها به همین صورت برخورد كنند، عزت نفس آنها تقریباً به طور ثابتی شكننده است. با خیالپردازی های مربوط به موفقیت نامحدود، قدرت، زیركی، زیبایی و با عشق ایده ال اشتغال ذهنی دارند. خودشیفته ها فاقد درك همدلانه هستند و نمی توانند بفهمند كه دیگران چه احساسی دارند كنار آمدن با یك شخصیت خودشیفته بسیار دشوار است . اینها معمولاً دوستانشان را از دست می دهند . آنها بسیار مغرورند، هیچگاه در صف نمی ایستند و رعایت نوبت نمی كنند و از دیگران توقعات بسیار نا به جا و خود خواهانه دارند.

شخصیت اجتنابی (Avoidant)

گروهی كه دارای این شخصیت اند، بسیار محافظه كارند، با هیچ موقعیتی مقابله نمی كنند، سعی می كنند از هر موضوع مشكوكی فاصله بگیرند، ترسو هستند، از رویارویی با مردم و یا  از یك استرس فرار می كنند. در زندگی خود حاضر به هیچ ریسكی نیستند، یك زندگی ثابت و محتاطانه و دور از هر مخاطره را انتخاب می كنند. شخص مبتلا به اختلال شخصیتی اجتنابی، در شرایط دشواری به سر می برد. از یك سو خواهان مراوده با دیگران است و از سوی دیگر نمی تواند به راحتی با آنها ارتباط برقرار كند.

"DSM-IV( جدول تشخیصی آماری بیماری های روانی ) "، شخصیت اجتنابی را با خصوصیات زیر توصیف می كند:

1) از فعالیت های شغلی كه مستلزم ارتباط میان فردی است، به علت ترس از انتقاد، عدم تأیید یا طرد ، اجتناب می كند.

2) مایل نیست با دیگران در ارتباط باشد، مگر مطمئن شود كه مورد محبت قرار می گیرد.

3) در روابط صمیمانه به علت ترس از شرمساری یا مسخره شدن محدودیت نشان می دهد.

4) به علت احساس بی كفایتی، در موقعیت های بین فردی جدید، كمرو است.

5) از لحاظ اجتماعی خود را نالایق ، و از لحاظ شخصی خود را فاقد جاذبه می پندارد.

6) به طور غیرعادی نسبت به خطر كردن های شخصی و یا درگیر شدن در فعالیت های جدید بی میل است، زیرا ممكن است موجب دستپاچگی هم شود.

7) نسبت به مورد انتقاد قرار گرفتن یا طرد شدن در موقعیت های اجتماعی، اشتغال ذهنی دارد.

از آنجایی كه " اجتنابی ها"، خود را از دیگران كنار می كشند اگر در زمره افراد خانواده و بستگان نزدیك آنها نباشید، بعید است بتوانید با آنها كنار بیایید، راه كنار آمدن با آنها به رسمیت شناختن حقیقت اضطراب و حساسیت شخص " اجتنابی" نسبت به انتقاد است.

شخصیت وابستهDependent Personality))

این اشخاص خود را ضعیف ، تهی و حقیر می پندارند و اعتماد به نفسشان بسیار پایین است. خود را صاحب رأی نمی دانند. برای كسب محبت و حمایت دیگران به اقدام های افراطی دست می زنند. این گونه افراد چون از قطع حمایت یا تأیید می ترسند، اغلب در ابراز مخالفت با سایر افراد، به ویژه كسانی كه به آنها وابسته هستند، مشكل دارند.DSMIV ملاك های تشخیصی شخصیت وابسته را اینگونه توصیف می كند

1- نیاز فراگیر و مفرط به حمایت شدن كه به رفتار سلطه پذیری، وابستگی و ترس از جدایی منجر می شود.

2- بدون راهنمایی و اطمینان بخشی مفرط دیگران در تصمیم گیری های روزمره دچار مشكل می شود.

3- نیاز دارد كه دیگران مسئولیت  بیشتری در زمینه های مهم زندگی او بپذیرند.

4- برای كسب محبت و حمایت دیگران افراط می كند، تا جایی كه داوطلبِ انجام كارهایی می شود كه ناخوشایند هستند.

5- در مواقع تنهایی به دلیل ترس زیاد از ناتوانی برای مراقبت از خود احساس ناراحتی یا درماندگی می كند.

6 - در زمانی كه یك رابطه صمیمانه قطع می شود مُصرانه برای ایجاد رابطه دیگران به عنوان منبع مراقبت و حمایت به جستجو می پردازد.

برای كنار آمدن با وابسته ها، به جای تصمیم گیری برای آنها، به آنها كمك كنید تا برای خود تصمیم بگیرند. صمیمانه از آنها بخواهید كه برای راضی كردن دیگران، صداقت بیش از اندازه به خرج ندهند . به خاطر داشته باشید كه بهره برداری نكردن از اشخاص منفعل دشوار است و آنها را تشویق كنید كه به روان درمانگر مراجعه كنند.

شخصیت وسواسی (Obsessive)

این اشخاص بسیار دقیق و مرتب و خوش قول و در عین حال بداخلاق اند. زندگی با چنین مردمی بسیار سخت است. شما هزار لطیفه می گویید آنها نمی خندند. هیچ تلاشی را در راستای زیبا سازی زندگی نمی پسندند. زندگی را در یك قالب خشك ریاضی می بینند و هر كاری را در ساعت خاصی انجام می دهند. كارهایشان را رأس ساعت خاصی شروع می كنند و در ساعت خاصی هم پایان می دهند. اینها معمولاً موفق اند. دائماً كارهایشان را بررسی می كنند احتیاط بیش از حد دارند. در مقابل این گروه شخصیتی، مردم بی قید قرار دارند.

در "DSMIV( جدول تشخیصی آماری بیماری روانی ) " ویژگی های زیر را برای شخصیت وسواسی توصیف كرده اند.

1) اشتغال ذهنی نسبت به جزئیات، قواعد، فهرست ها، نظم ها، سازماندهی یا برنامه ها تا اندازه ای كه هدف اصلی فعالیت گم می شود.

2) كمال گرایی آنها مانع از تكمیل كارهایشان می شود.

3) شیفتگی شدید به كار و تولید تا اندازه ای كه فعالیت های تفریحی و دوستی ها نادیده گرفته می شوند.

4) وظیفه شناسی افراطی، دقت زیاد و انعطاف ناپذیری در مورد مسائل اخلاقی و ارزشی كه با هویت فرهنگی یا مذهبی تبیین نمی شود.

5) ناتوانی در دور انداختن اشیاء كهنه و حتی بی ارزش.

6) اكراه در واگذاری تكالیف به دیگران  یا همكاری با دیگران مگر این كه دیگران روش وی را در انجام كارها به طور كامل قبول كنند.

7) ناخن خشكی نسبت به خود و دیگران.

8) انعطاف ناپذیری و سرسختی.

برای كنار آمدن با اختلال شخصیت وسواسی جدی ( Obsessive-Compulsive) باید تلاش كنید و آنها را به روان درمانگرها ارجاع دهید. اما فراموش نكنید كه او در باورها و دیدگاهای خود مقاوم است و تغییر كردن برای وی حكم یك فاجعه را دارد. با رعایت آنچه درDSMIV آمده است " حتی وقتی شخصی مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی جبری احساس می كند كه ممكن است، مصالحه به سود او تمام شود، ممكن است لجوجانه از تن دادن به این كار خودداری كند و آن را خلاف اصول بداند".

ویژگی های خلقی شخصیت افسرده

افسردگی یكی از اختلالات خلقی است كه در بعضی از افراد با ویژگی های زیر نمایانگر می شود.

شخص افسرده معمولاً گریان به نظر می رسد، علائقش نسبت به تمام فعالیت ها رو به كاهش می رود. احساس پوچی، بی ارزشی و گناه می كند، انرژی اش را از دست می دهد و همیشه احساس خستگی دارد. معمولاً وزنش به طور قابل ملاحظه ای كاهش می یابد، خوابش مختل می گردد و دچار بی خوابی یا پرخوابی همه روزه می شود. اگر افسردگی شدید باشد افكار خودكشی نیز دارد. افسرده ها نسبت به همه چیز بدبین هستند. نگرش منفی دارند. دارای كندی روانی حركتی اند، شعرها و سرودهایشان غم انگیز و مملو از سوز و آه  و فغان است. دائماً خود را سرزنش می كنند و از زندگی شان راضی نیستند. زندگی با افراد افسرده بسیار سخت و پرتنش است.

ویژگی های افراد خود شكوفا (Self- actualized)

افراد خود شكوفا پدیده های تازه غیر مجرد و حقیقی را از پدیده های عمومی، مجرد و عنوان بندی شده تمیز می دهند، علت ظاهراً این است كه آنها بیشتر در دنیای واقعی و در طبیعت زندگی می كنند تا در انبوهی از مفاهیم، افكار انتزاعی، انتظارها، باورها و كلیشه هایی كه اكثر مردم آنها را با دنیای واقعی اشتباه می گیرند؛ بنابراین آنها آمادگی بیشتری برای درك واقعیت دارند.

یكی از بهترین و سالمترین انواع مختلف تیپ های شخصیتی، افرادِ خود شكوفا هستند، لذا در زیر به طور مشروح به معرفی این تیپ شخصیتی می پردازیم.

پذیرش ( خود، دیگران، طبیعت)

برای افراد سالم امكان پذیر است كه خود و فطرتشان را بدون آزردگی یا شكوه و شكایت و حتی بدون تفكر زیاد درباره موضوع بپذیرند. آنها می توانند كاستی ها، و گناهان، صفت ها و شرارت های فطرت آدمی را بپذیرند، كسی از خیس بودن آب و سبزی درختان شكایت نمی كند. همانگونه كه كودك با چشم های باز، عاری از هرگونه انتقاد، بی توقع و معصوم به جهان می نگرد،  یك فرد خود شكوفا نیز گرایش دارد كه به همان ترتیب به طبیعت بشری خود و دیگران بنگرد.آنها همه حالات خود را می پذیرند.در این افراد حالت دفاعی، ظاهر سازی، نقش بازی كردن یا ... وجود ندارد آنها نسبت به اعمال تصنعی دیگران، ریا و تزویر، نفاق و گستاخی بی رغبت هستند.

آنچه افراد سالم از آن می رنجند عبارت اند از :

1) معایب قابل بهبود مانند كاهلی، بی فكری، بدخلقی، رنجاندن دیگران

2) تعصب ، رشك و حسد

3) عادت ها، كه هر چند نسبتاً مستقل از ساختار منشی هستند در عین حال می توانند قوی باشند.

4) كاستی های نوع بشر.

خودانگیختگی، سادگی، طبیعی بودن

همه افراد خود شكوفا را می توان در رفتار و در زندگی درونی و افكار ، خودانگیخته توصیف كرد. سادگی و حفظ حالات طبیعی ویژگی رفتار آنهاست.

مسئله مداری

افراد خود شكوفا، عمیقاً به مسائل خارج از خودشان توجه دارند. در اصطلاح جاری ، آنها بیشتر مسئله مدار هستند تا خود مدار. آنها عموماً برای خودشان مشكل به شمار نمی آیند و در كل توجه زیادی به خودشان ندارند. این افراد معمولاً دارای رسالتی در زندگی هستند و وظیفه ای برای انجام دادن دارند و این الزاماً كاری نیست كه آنها برای خودشان ترجیح دهند یا انتخاب كنند، بلكه كاری است كه معمولاً نسبت به آن احساس مسئولیت می كنند. مسائل را از افق می نگرند و آنقدر به درختان نزدیك نمی شوند كه دیگر جنگل را نبینند.

خود مختاری، استقلال فرهنگ و محیط، اراده

یكی از ویژگی های افراد خود شكوفا استقلال نسبی آنان از محیط طبیعی و اجتماعی است. این عدم وابستگی به محیط به معنای استواری نسبی در برابر فشارها، ضربه ها، محرومیت ها و ناكامی ها و نظایر آن است. این افراد می توانند در كوران اوضاعی كه شاید افرادی را حتی  به خودكشی می كشاند آرامش نسبی خود را حفظ كنند. آنها برای پیشرفت خودشان و رشد مداوم به توانایی های بالقوه و منابع پنهانی خودشان متكی هستند. افراد دارای كمبود انگیزش باید افراد دیگری را در كنار خود داشته باشند چون اكثر رضامندی های نیاز اساسی آنها ( محبت، ایمنی، احترام، حیثیت و تعلق) می تواند تنها از طریق سایر انسانها حاصل آید. اما افراد خود شكوفا به حد كافی قوی شده اند كه بی نیاز از تأیید سایر افراد یا حتی محبت آنها باشند. ( برعكس افراد مهر طلب)

استمرار تقدیر و تحسین

افراد خود شكوفا این توانایی شگفت آور را دارند كه بارها و بارها به گونه ای تازه، در كمال صداقت، خوبی های اساسی زندگی را با احترام، لذت، شگفتی و حتی با  شعف تحسین كنند. هر چند كه این تجربیات در نظر دیگران می تواند بی رنگ شده باشد این همان چیزی است كه " ویلسون "، آن را تازگی نام نهاده است. لذا برای چنین فردی هر غروب آفتابی می تواند به زیبایی اولین غروب باشد و هر گلی بعد از یك میلیون گل ، دوست داشتنی باشد و هزارمین نوزاد به اندازه اولین نوزادی كه دیده است برایش مخلوقی خارق العاده به شمار  رود. او سی سال پس از ازدواج هنوز از بخت خودش راضی است، و زیبایی همسرش هنگامی كه شصت ساله است مایه حیرت او می شود. برای چنین افرادی حتی امورلحظه به لحظه روزانه و عادی زندگی می تواند شور انگیز و مهیج  باشد. از طبیعت ، از كودك از موسیقی، از معماری، از هر چیز لذت می برد. مزلو می گوید پس از مطالعه در مورد گلایه های پست، گلایه های عالی و گلایه های ماورایی همگی نشانگر این هستند كه اگر می توانستیم مواهبمان را چنان به شمار آوریم كه افراد خود شكوفا می توانند و اگر می توانستیم احساس خرسندی مداوم داشته باشیم، این مواهب را در خود حفظ كنیم و قدر این احساس را بدانیم ، آنگاه زندگی می توانست پیشرفت بسیار وسیعی داشته باشد.

حس همدردی:

این واژه از " آدلر" است. آنها علیرغم خشم، ناشكیبایی  و یا بیزاری اتفاقی، دارای احساس همسانی، همدردی و عطوفت عمیقی  نسبت به انسانها می باشند ، به همین دلیل تمایل واقعی برای كمك به نژاد بشر را دارند چنانچه گویی همگی اعضای یك خانواده هستند ؛ مانند احساس فرد نسبت به برادرانش، كه حتی اگر گاهی پلید هم باشند به طور كلی توأم با عطوفت خواهد بود. با این وجود آنها را آسانتر از غریبه ها می توان عفو كرد. اگر دیدگاه انسان به حد كافی كلی نباشد، و بستر ذهن به حد كافی گسترده نباشد آنگاه انسان نمی تواند این احساس همسانی با نوع بشر را در یابد.

روابط بین فردی

افراد خود شكوفا، دارای روابط بین فردی عمیق تری از دیگر بزرگسالان می باشند. آنها قادر به همجوشی بیشتر، عشق وسیع تر و همسانی كاملترند، و قادرند بیش از آنچه كه سایر مردم تصورش را می كنند مرزهای شخصی را از میان بردارند، به هر حال ویژگی های معین و خاصی از این روابط در بین آنها وجود دارد. اعضای دیگر این روابط نیز احتمالاً از افراد عادی سالم تر و به خودشكوفایی نزدیكتر هستند. یكی از پیامدهای این پدیده و نیز پدیده های خاص دیگر این است كه افراد خودشكوفا روابط بسیار عمیق را با افراد معدودی دارا می باشند. حلقه دوستان آنها تقریباً كوچك است، تعداد كسانی را كه آنها عمیقاً دوست می دارند، اندكند. دلیل آن هم این است كه نزدیك بودن زیاد به یك نفر و درك عمیق نیازمند زمان است و به قول یكی از آنها من وقت آن را ندارم كه دوستان زیادی داشته باشم". ارادت داشتن موضوع لحظه ای نیست. این افراد تمایل دارند نسبت به همه كس مهربان باشند یا لااقل بردبار. علاقه بسیار به كودكان دارند. غمخوار نوع بشرند ( یكی از سؤالاتی كه در بهداشت روانی می شود این است كه شما چقدر مردم را دوست دارید و مردم چقدر شما را دوست دارند) در عین حال از كسانی كه سزاواریش را دارند خصوصاً از ریا كاران و متظاهران با خشونت سخن می گویند شاید به این دلیل كه 1) مستحق هستند 2) این رفتار به صلاح فردی است كه مورد حمله قرار می گیرد.

ساختار مـَنشی مردم گرا

برای همه احترام قائلند. آنها این توانایی را دارند كه از هر كسی كه چیزی برای یاد دادن به آنها دارد بدون توجه به هر ویژگی دیگری كه این شخص ممكن است داشته باشد، بتواند چیزی فرا گیرند و در این ارتباط مدعی هیچ گونه حرمت ظاهری یا منزلت یا اعتبار سنی و شغلی نیستند. همه آنها كاملاً آگاهند كه در مقایسه با آنچه كه می توان داشت و آنچه كه دیگران می دانند، اندك می دانند و به همین دلیل آمادگی دارند كه بتوانند از همه كس چیز بیاموزند.

تشخیص بین وسیله و هدف

افراد خود شكوفا، قویاً پایبند اخلاقند. دارای استانداردهای اخلاقی معینی هستند. چنان رفتار می كنند كه گویی وسایل و اهداف برای آنها موضوعی قابل تمیز است. به طور كلی توجه آنها بیشتر به اهداف متمركز است تا به وسایل ، و وسایل به طور قطع كاملاً تابع این اهداف هستند. كار را به خاطر نفس عمل انجام می دهند.

شوخ طبعی

آنها معمولاً شوخ طبعند، شوخ طبعی آنها از نوع معمولی نیست، آنچه در نظر افراد عادی مضحك است در نظر آنها مضحك نیست. از این رو مزاح خصمانه ( با رنجاندن دیگران مردم را به خنده وا داشتن) مزاح برتری طلبانه ( به حقارت كس دیگر خندیدن) یا مزاح خارج از نزاكت  آنها را نمی خنداند. اختصاصاً آنچه را كه آنها مزاح می دانند پیوستگی نزدیكتری با فلسفه دارد تا با هر چیز دیگر. می توان گفت نسبت به بقیه كمتر بذله گویند.

خلاقیت

این ویژگی كلی در همه آنها وجود دارد و هیچ استثنایی در آن نیست. هریك از آنها به طریقی نوع خاصی از خلاقیت یا قوه ابتكار را كه ویژگی معینی دارد، از خود نشان می دهند. در بعضی از آنها خلاقیت به صورت معمولی یعنی تألیف كتاب، ساختن آهنگ یا تولید اشیای هنری ظاهر نمی شود، بلكه تا حدودی می تواند بسیار متواضعانه تر باشد، چنان است كه گویی این نوع خاص از خلاقیت كه تجلی شخصیت سالم است به دنیای خارج فرافكنده می شود یا در هر نوع فعالیتی كه فرد به آن مشغول است، تأثیر می گذارد. بنابراین ، كفاش و نجار  خلاق هم می تواند وجود داشته باشد.

مقاومت در برابر فرهنگ پذیری

افراد خود شكوفا افرادی كاملاً سازش یافته نیستند، آنها به طرق مختلف با فرهنگ كنار می آیند، اما در مورد همه آنان می توان به یك مفهوم عمیق و معنی دار گفت كه در برابر فرهنگ پذیری مقاومت می كنند و از فرهنگی كه در آن غوطه ور شده اند نوعی جدایی  درونی احساس می كنند. در مجموع رابطه افراد سالم با فرهنگ خود كه از سلامت كمتری برخوردار است، رابطه پیچیده ای است كه از آن می توان لااقل اجزای زیر را استنتاج كرد:

1) در فرهنگ ما همه این افراد در مورد انتخاب لباس، زبان، غذا و شیوه انجام كارها به نحو مطلوبی قرار دادهای ظاهری را رعایت می كنند و در عین حال افرادی سنتی نیستند و به یقین پیرو مد و شیك پوشی نمی باشند.

2) به سختی می توان این افراد را به مفهوم گرایش های نوجوانی، تند مزاج، افرادی آشوبگر نامید. آنها از خود هیچ گونه بی تابی فعالانه یا نارضایتی لحظه به لحظه مزمن و مداوم نسبت به فرهنگ و یا مشغله ذهنی در جهت تغییر سریع آن نشان نمی دهند گرچه به اندازه كافی از بی عدالتی به خشم می آیند.

3) احساس درونی كناره گیری از فرهنگ الزاماً آگاهانه نیست، اما همه آنها این احساس را از خود نشان می دهند.

كیفیت كناره گیری و نیاز به خلوت و تنهایی

آنها می توانند بدون زیان رساندن به خودشان و بدون ناراحتی منزوی باشند، به علاوه آنها خلوت و انزوا را بیشتر از افراد معمولی دوست دارند. اغلب برای آنها امكان پذیر است كه دور از صحنه نزاع باشند و از آنچه كه موجب آشفتگی دیگران می شود خود را آسوده و آرام نگهدارند. برای آنها آسان است كه محتاط و كناره گیر و نیز آرام و متین باشند؛ بدین ترتیب این امكان نیز برایشان وجود دارد كه بتوانند بدشانسی های شخصی خود را بدون واكنش خشونت آمیز، چنانكه افراد عادی نشان می دهند، بپذیرند. به نظر می رسد كه آنها قادرند شأن و مرتبه خود را حتی در شرایط نامطلوب حفظ كنند، شاید این امر از آنجا ناشی می شود كه آنها بیشتر مایلند به تعبیری كه خودشان از این وضعیت دارند اعتماد كنند تا به آنچه سایر مردم درباره آن احساس یا فكر می كنند. كناره جویی در افراد عادی با دردسرها و مشكلات خاصی همراه است كه به عنوان سردی، تكبر، نداشتن عاطفه ، غیر دوستانه بودن و حتی عداوت تعبیر می شود.

نتیجه گیری

 یكی از شرایط ازدواج موفق همسانی یا نزدیكی شخصیت ها به یكدیگر است. مسلم است كه یك فرد با شخصیت درون گرا ، با كسی كه شخصیت برون گرا دارد به زندگی خوشی نمی رسد . یكی به گوشه انزوا علاقه دارد كه داستان بنویسد یا بخواند و یا نقاشی كند، دیگری رابطه با مردم را می پسندد، سفره ای گسترده دارد و محیط شلوغ را می پسندد. عقیده ما بر این است كه درون گرایان نباید با  برون گرایان ازدواج كنند آمار نشان می دهد كه چنین همسرانی به مدت یك تا دو سال روابط خوبی دارند، از یكدیگر چیزهایی یاد می گیرند و این اكتشاف تا مدتی برخوی طبیعی یكی از آن دو سرپوش می گذارد. مثلاً آنكه برون گرا است، كمی ساكت می شود، اما زندگی طولانی مدت این زوج ، با سازش همراه نخواهد بود.

برخی مردم معتقدند كه اگر یك نفر غمگین و ساكت، همسری شاد و خندان داشته باشد، خوب است. اما سؤال این است كه به كدام بها این ازدواج دوام می آورد، آنكه شاد و خندان است همنشین خود را می طلبد. او پس از زمانی كوتاه از یك نفر ساكت خسته می شود و آنكه ساكت است از پُرگویی و شادمانی همنشین به آزردگی می رسد. بنابراین در ازدواج باید به سنخیت شخصیت ها باهم اندیشید به طور اعم زوجین باید در صفات شخصیتی قدری به هم شبیه باشند.

منبع: روان شناسی زن و مرد- تالیف زهره رئیسی

گردآوری: زهره پری نوش

آخرین نظرات کاربران

Do You Really Need A Girlfriend?

Do You Really Need A Girlfriend?

Rated 4 out of 5
No Reader Ratings Available ?
Rate It  /  View Comments  /  View All Articles submitted by Rod Cortez
Submitted Monday, March 05, 2007
Rod Cortez (984)
TheDatePro.com
Log in to become a member of Rod Cortez's Fan Club!


"I want a girlfriend" is a phrase I read and hear a lot.  I also have men ask me "how do I get a girlfriend?".  My usual response is "why do you want one so badly?"

Somehow, somewhere some men have been conditioned to think that their lives would be more meaningful if they had a girlfriend.  "But I feel like such a freak if I don't have one," says Jeremy, a 22 year old college Senior.  "Most of my friends have one.  I feel like a loser."

I hear this from men of all ages and backgrounds.  The problem here I see is two-fold:  first, that men who say these kinds of things do not have the different skillsets they need in order to secure a date virtually anytime.  Secondly, there is an inherent problem in thinking that one NEEDS to have a girlfriend in order to feel more complete, popular, or whatever other reason you can think of.  Happiness and fulfillment should come from INSIDE first and then having a partner, a girlfriend, or a romantic interest should be the icing on the cake.  So if you are one of these men that feels and believes he has to have a girlfriend, that's a big red flag that you are using that as a crutch.  A crutch for what, you might ask.  It's a crutch for not facing the REAL, deeper issue(s) that drive that false belief that you have to have a girlfriend.

Men who want a girlfriend are coming from a place of weakness, not power.  When a man desperately wants a partner it makes him act and behave in a needy and desperate way.  Women pick this up even before you approach them.  They can see it in your posture, your eyes, the way you move your arms, and other aspects of your body language.  Then when you talk they can hear it in your voice and where you place your hands.  You shouldn't "want" a girlfriend or "need" a girlfriend.  You should choose to have one when you meet a woman that fits your criteria, won't play silly games with you, and compliments your life, not impedes it.

Men typically want a girlfriend for the wrong reasons.  Men should "choose" to have a girlfriend, not "need" one because they are sucuumbing to social pressure or a feeling of insecurity or lonliness.  There are times in my life where I did not have a girlfriend for several years.  That did not mean that I did not date.  I went out on plenty of dates, but I never called any of them my girlfriend.  I've had women tell me after a few months that they wanted to move in with me and when I told them "no", they gave me an ultimatum. 

Either take the relationship to the next level or she would end it.  I would always end it right there on the spot.  The fact is that my self-esteem and confidence are so high that I don't "need" a woman to originate my happiness.  I think of my life as dessert and that any woman who wants to join me is simply the whip cream and strawberry on top.  I realize that sounds a bit corny, but it's a very accurate metaphor.  I'm not saying that having a girlfriend is a bad thing.  In fact, it's a good thing when it is done for the right reasons.

So how does a man make himself more attractive?  The list is nearly endless, but here are a few pointers that men need to seriously think about:

1.  Physical Appearance And Hygiene - I used to worry about my height because I didn't think I was tall enough to date tall, attractive women.  That was a huge waste of time and energy.  I finally realized that I needed to focus on what I could control, such as my weight, my muscle tone, the way I ate, using only one spray of cologne (instead of half the bottle), the whiteness of my teeth, my hairstyle, etc.

2.  Confidence - I'm talking about natural confidence that oozes from within, not the phony "I'm-such-a-bad-boy" confidence that immature men think is "cool".  If you don't have it now there's only one way to get it:  taking action; not just any action, but action that forces you outside of your comfort zone so that you actually grow.  Think about it, if you have approach anxiety, you'll never overcome it if you don't approach.  Remember the Rule of 25, which states you should eventually approach no less than 25 women per week until you can talk to any woman, any time, and any where.

3.  Have A Life - Studies have shown that desireable men have active, social lives.  Let's face it, when a woman knows that other women desire you, your social value skyrockets.  One way to increase your own social value is to have hobbies and interests.  If you couple this with a growing social network, you will naturally find yourself a very busy person with plenty of social events and opportunities to meet new faces.  I can go to any major city in the world and within 90 days I can build a social network of new faces and friends that would take an average man a lifetime to build.  If you remained focused there's very little you can accomplish.

Do you still want a girlfriend?  Or do you feel like you still need one?  It's very important that you take a look inside yourself to find the answer.  You should never "need" a girlfriend.  You should reach a point in your life where you "choose" to have a girlfriend on your terms.  And that makes all the difference in the world.





The author of this article has chosen to make this article available with free reprint rights.
Click here to copy this article.

Reprint Rights

Log in to become a member of Rod Cortez's Fan Club!

Comments on this article:


» left by Steve (2 years 109 days ago.)
Reader Rating: 5 out of 5
Wow. Awesome artical. i'm throughly impressed. I found this very enlightning, and helpful. Thank you.

~Steve
Respond to this comment

» left by Anonymous (1 year 257 days ago.)
Easy to say if you have had girlfriends before. If you have never had one, it's just crushing. It doesn't matter what else you accomplish in your life, your career, your family, you're a loser and will always be a loser until you have a girlfriend. Guys who have the social skills to just get a girlfriend whenever they want will never understand.
Respond to this comment

» left by Dave from LA (1 year 257 days ago.)
Reader Rating: 2.5 out of 5
Anonymous you are wrong. If you've never had one it's only "crushing" because you interpret it that way. Who taught you to think that way? No one is a "loser" until they have a girlfriend. You forget that many of the guys with social skills did nOT start off that way. Many of them were shy and didn't have a girlfriend until they were in their 20s or even 30s! But they worked hard to work on their social skills. Sorry but I don't agree with you.
Respond to this comment

» left by krngrl from Woodbine, MD (1 year 245 days ago.)
Reader Rating: 2.5 out of 5
I'm actually a girl and my friend dared me to look at this. After I read it, you must be really smart because I know that lots of boys want a gf just to be popular and us girls don't appreciate this. Anyway the hygiene thing really works guys... and I would give this a 5 STAR. : )

Respond to this comment

» left by Rod Cortez from Los Angeles, CA, USA (1 year 245 days ago.)
Hey Anonymous, this is Rod Cortez and I wanted to say I appreciate the feedback. I also wanted to let you know that I was not a "natural" when it came to dating girls when I was growing up in high school and for part of my college years. I suffered from panic and anxiety attacks for years. You pointed out the term "social skills" and I thought that was insightful. These are skills that ANY man can learn if he's willing to learn, apply what he's learned, and making approaches to lessen approach anxiety.

I've made thousands of approaches over the years and my approach anxiety is still there, but the difference is that I make the approach anyway. My main concern with your post is that you believe that it's "crushing" if you've never had a girlfriend and I totally understand. But it doesn't have to be that they. Also you should not define yourself and your happiness based on having a girlfriend, it's simply not healthy.

The real question is why do you believe this? Where does that belief come from? So I do understand because I had to work hard to obtain these social skills. The good news is that with the Internet it's gotten a lot easier with information from dating coaches around the world. I hope you make an effort to make a commitment to change that belief. Because really....no one is a loser based on whether or not they have a girlfriend or boyfriend, that's just society adding that label.

Later,

Rod Cortez


Respond to this comment

» left by Karthik from Chennai, India (355 days 9 hours ago.)
Reader Rating: 5 out of 5
I have never read an article like this in the recent years.I happened to read yours as I have just now failed in love (second time).I happen to live in South India which is the most orthodox part of the country.At the same time I work in one of the MNCs where I see many people having mates.To be frank I feel jealous of them.

But there was a point when I never thought about relationships to be so serioius.I never used to fall prey to the peer pressure of having a girlfriend until I was completely changed by a Girl who I will never forget.I loved her...I still regret I should have kissed her and accepted.I rejected her love bluntly.

Ever since I have been in desperate need for love and never been able to do so because of two reasons: Lack of Skills with Women and Ever more Careful with women after failing in Love.

Today , I proposed to my colleague whom I thought also loves me.....but she is in love with someone else.

I got some consolation after reading ur article and starting to realise that all these years I have beenwanting for love only because I was really in love with the girl who proposed me 3 years back.........

I have many ambitions in life but all are at stake now..can't really procceed in life ........
Respond to this comment
» left by Rod Cortez (942) (354 days 22 hours ago.)
Karthik, I'm glad my article helped you.  I think one needs to learn to love themselves first before they can really begin finding true success in dating.  There is a difference between choosing to have a girlfriend and feeling like you have to have a girlfriend.  The former comes from power and the latter comes from weakness and insecurity.  But that's okay because with enough work you can overcome this. 
 
Take care,
 
Rod

Respond to this comment

» left by sharad from new delhi (299 days 21 hours ago.)
Reader Rating: 1.5 out of 5
my view is little different from this article , its not all about having a girl friend at any cost , i partly agree with the author . but i have some doubts which need to be clarified before i go to the next level of this talk , first , do the boys really need to be hygenic , i don find it very important , i have seen cases that are a reverse , secondly , are we having girlfriend with true love , then what is marrige all about , which is not mentioned , can t a wife be u r girl friend , third , talking about confidene , it counts , but if a person with good social skills having a nice personnality , high in confidence do only deserve a girl friend , lets get practical , in this world status is most important , money counts the maximum , can a girl survive without money with a guy , or can a girl be attracted just bcoz u r having above qualities the author mentioned , but having no or less money , this a a serious point . lastly , inspite of having all the qualities if a person is obscene , he is only attracted or the girl ia attracted towards each other just for having a physical relation , then do that person really deserve a gf , and more over i have seen cases that a girl knows her right and wrong , as they become matured before men gets , inspite of knowing these facts they ignore everything thier parents , friends , society , and what the society calls that girl , she is left with no respect . then where are those social skills . at last don't say that exceptions are always there .
 
this is just a useless topic to dicuss about , with no accurate results
 
the world never gonna change or will move backwards . all these need of girl friend is defined or derived from western culture , where is our indian culture , so with social skills we must also have some social reponsibilities and our self respect even to the peril of our life.

Respond to this comment

» left by hilal ul fayaz from maharashtra ,pune (282 days 6 hours ago.)
Reader Rating: 2 out of 5
i really wanted someone to write that we do not need a girlfriend till we do not reach that level . it isn't good to say that life is hell without a girlfriend. girls really irritateme .they will call u up at 2 at night for asking what are we doing .time is less ,will write nxt time

Respond to this comment

» left by alhaji sadou jalloh from conakry guinea (244 days 8 hours ago.)
Reader Rating: 1.5 out of 5
i really want some one to communicate to in the world because i love communicating to foriegn people in the world

How to Stop a Rumor About You

How to Stop a Rumor About You

Steps

  1. Try to find out who started the rumor. You can do this by asking the person who asked you about the rumor, and finding out who told them.
  2. Confront the person. Don't yell at them and say how much of a bad person they are, just ask "Why did you say that?" If they say they don't know what you are talking about, just say "Well, if you do hear the rumor, can you please tell them to talk to me instead of telling other people, because saying things like that about other people is just wrong."
  3. Wait it out. Usually rumors and gossip don't last long and people eventually get over it.
  4. Put yourself in a position that can prove the rumor to be wrong. If someone spreads a rumor that you are promiscuous, date only one person for a while. People will see this and question the person they heard it from.
  5. Laugh at the rumor. Laughing can help you shrug it off and it tells people that its not true.

Tips

When you confront the person, it helps to have a friend there to give you confidence if you get nervous.

Warnings

  • If people aren't willing to tell you where they heard the rumor from, don't force or threaten them.
  • Be careful of what you say to the person when confronting them.
  • Laughing when hearing the rumor can also send bad messages.
  •  

    Concentration Is the Key

    Tamim Ansary (Image credit: Meredith Heuer)
    Concentration Is the Key
    These days, many people take pride in the ability to multitask, but me? I'd just like to master mono-tasking.

    I realize that everything I've done well in my life I've done in a state of intense concentration -- a state of such focus on one task that no other information or concern can break in. My only question has been, and remains, how to get into that zone.

    R.N. Whitehead, director of a Canadian tutoring program called Oxford Learning Centres, speculates that concentration is an ability like any other. People are born with a propensity for it but the skill must then be developed, and the process begins in childhood.

    Until recent decades, Whitehead says, people learned to read from books that had relatively few pictures and were written in "natural language," which presented readers with lots of vocabulary they didn't necessarily know. Reading those books demanded -- but also built -- concentration.

    Today, books for beginning readers tend to have lots of pictures and only a few words, and those words are carefully selected to be reading-level appropriate so that children rarely encounter words they must puzzle out from context. If the material is well sequenced, children emerge into reading naturally without palpable effort, almost without noticing: That's the theory.

    The theory works. Kids do learn to read from carefully calibrated materials such as these, but building up the power of concentration? That's a different issue.

    Many elements of modern life may actually erode concentration by involving children in short bursts of interaction that return quick rewards. Take video games, for example. What they have to give, you can get in five seconds -- bang! pow! hey, that felt good! -- and if you play for 10 seconds, you get the same thing twice (and for 30 seconds, six times).

    Playing a video game for hours on end (not uncommon -- been there/done that) resembles concentration but is actually, in my opinion, the exact opposite; it is to concentration as antimatter is to matter.

    By contrast, reading or telling stories to very young children may help build concentration by involving them in a narrative that takes shape over time and offers a payoff only if they've stayed with the story throughout.

    Concentration -- why bother?
    Concentration is worth building because it is a foundational skill; it supports almost everything else one might do. In that way it's like intelligence. In fact, definitions of intelligence often include concentration as a component. Anecdotes about famous achievers of history suggest that one thing they shared was a phenomenal ability to get fully immersed in … something.

    Michelangelo spent two years on his back, two feet from the ceiling, painting the Sistine Chapel. I myself would have spent most of that time idly wondering whether to have pizza that night or soup.

    In fact, according to the stories, only the pope could break the great artist's concentration. He kept coming in to ask, "How's it going?" Finally Michelangelo "accidentally" dropped a hammer that landed too close for comfort, and the pope stayed away after that.

    Most of the advice aimed at students about how to concentrate amounts to Michelangelo's hammer: eliminate distractions, they say. For example, turn off the TV (duh), turn off the stereo (duh) and power down the iPod (you think?). It's all true, but it's purely external advice. It addresses the place where you concentrate, not the "you" who concentrates.

    Want More Tamim?
    Read other columns by Tamim Ansary.
    Advice about the inner you mostly boils down to health tips masquerading as concentration tips:

    • You can't concentrate when you're drowsy, so get enough sleep.
    • You can't concentrate when you're groggy, so don't sleep too much.
    • You can't concentrate when you're starving, so eat right.
    • You can't concentrate when you're bloated, so don't overeat.
    • And get some exercise, for heaven's sake! You can't concentrate if --

    I'll stop there. It's worthy advice, but generic. The same tips apply to almost anything you might want to do better. Want to ace a test? Memorize the "Iliad"? Learn juggling tricks? Eat right, exercise well, get enough sleep. Yes, Mom.

    There's got to be more. People with phenomenal powers of concentration reveal it most dramatically when the context doesn't favor them. I'm thinking of a chef I knew years ago when I worked in a gourmet restaurant as a waiter. The dining room at that place was always whisper quiet, the kitchen always a madhouse. One night, I stepped into that chaos -- the ice machine had broken, a fight had erupted between two sous-chefs, someone was waving a knife -- and there was June, calmly stirring a sauce. Suddenly a pot of something caught fire. Pandemonium ensued; everybody rushed to douse the flames, but June never took her eyes off her sauce -- it wasn't her pot on fire. Later I asked if she had noticed the fire. She had. How then could she just ignore it? "I was making hollandaise," she said. "You have to watch it or it breaks."

    That, my friends, is concentration on the hoof: It's not the ability to focus in the absence of distraction, but the ability to focus in spite of distraction.

    Attention surplus condition
    Our society has put little effort into devising techniques for building attentiveness. We get interested in concentration mostly when its absence rises to the level of a clinical syndrome. A whole industry has developed, for example, around the disability known as attention deficit disorder, or ADD.

    I don't doubt that ADD exists, nor that it merits clinical consideration, nor that suitable treatments may help restore people who suffer from this disability to a normal state. I only wonder if "normal" is as good as it gets. How about moving from normal to extraordinary?

    According to psychologist Richard Davidson, "Attention can be trained, and in a way that is not fundamentally different [from] how physical exercise changes the body." He zeroes in specifically on meditation, that body of techniques perfected in East Asia for achieving attentive calm. Research by Davidson and his associates at the University of Wisconsin seems to prove that meditation can, in fact, improve one's ability to shut out distraction.

    The proof
    In one experiment, people were taught certain basic meditation techniques and then asked to meditate while hooked up to machines that scanned what their brains were doing. In people who attained a deep, meditative state, it turned out, the area of the brain known to be associated with attention became active while other areas -- those associated with emotion, for example, or with processing external stimuli -- went dormant.

    Researchers then hooked brain-scanning equipment to two groups of test subjects: seasoned meditators with thousands of hours of experience and novices. With each group, when the meditators seemed to be fully immersed, the researchers set off various distractions nearby -- a blaring TV, a crying baby, a gunshot, stuff like that.

    In the novices, each event triggered brain waves that spread to other parts of their brains and did not die away for a long time. In the experienced meditators, each event set off a brief burst of brain activity in one limited area and then the brain went back to its former state: In short, the input was noticed, registered and set aside.

    That looks like dead-bang proof that meditation enhances a person's underlying ability to concentrate. Of course it's also true that meditation classically aims to detach meditators from the world and get them concentrating essentially on nothing. I, personally, would rather concentrate on something. I don't want to detach from the world, I want to stay in it and get something done. I don't know of any definitive proof that the power of concentration developed by meditation can be applied, for example, to flying a plane through a thunderstorm.

    But the broader point seems indisputable: Concentration is a skill. If it isn't used, it can atrophy; if it isn't trained, it fails to develop past a certain point. But by the same token, with the proper training and practice, it can be developed to a level of fearsome intensity.

    Preferably, this begins in childhood (which is where parents and other elders come in) but it's never too late. Adults with normal powers of concentration can strengthen those powers with simple exercises such as the following:

    • Count backward from 100 slowly and steadily.
    • Count backward from 100 by threes.
    • Simply look at an object for a set period -- say, 15 minutes.
    • Building on the previous exercise, remove the object and picture it for that same period.

    And if the buzz of distracting thoughts grows intolerable, stop what you're doing, make a list of everything on your mind at that moment, choose one thing to focus on, and then schedule a time to deal with all the rest. Giving your anxieties appointments, I find, tends to make them stop petitioning for attention now.

    In short, I stand with those Zen masters who, when asked how they achieved enlightenment, answered, "When I walk, I just walk. When I eat, I just eat."

    CONCENTRATE

    I CAN'T CONCENTRATE!

    Do you believe you can't study because you can't concentrate? Actually, concentration is a SKILL you can learn! Learning a new skill works better with practice, so plan to practice the steps below. You'll see a difference within a very short time, and soon you'll concentrate anytime and anyplace.

    1. Teach your mind not to wander. This is the easiest and most effective thing. When you lose concentration, remind yourself: "BE HERE NOW." Focus back on your task. You'll probably have to do this over and over in the beginning…that's OK. Just "BE HERE NOW." Practice ignoring. Don't look for who just dropped lots of books, or at the wiggling person next to you. Make a Mind Tunnel between you and the task or the person you are supposed to be listening to. Paying attention is a decision!
    2. Plan your worry time. Sounds odd but works great! Schedule time during each day when you can think, worry, makes lists, and focus on thoughts and concerns. If you slip into worrying or planning when you are supposed to be concentrating, put it on your Worry List; then keep that appointment with yourself. Return to your task and "BE HERE NOW."
    3. Get some air. Breath deeply from your abdomen, get up and move around, change your position intermittently. Keep your brain and body oxygenated!
    4. Change the topic. Switch tasks every hour or so to keep your alertness fresh.
    5. Keep your mind active. Actually consider what you are reading, ask yourself questions about it, anticipate what your teacher will think is important about the information. Take notes.
    6. Unfreeze your body. Sit in an upright but relaxed position. Check your muscles and body parts-including fingers and toes-and make sure they're not clenched.
    7. Reward yourself. Finished studying a chapter? Call a friend. Finished a written
      assignment? Read a chapter in a novel. Finished a term paper? Go out to dinner. You choose
      what works for you.

    • PLAN TO STUDY
    • USE GOOD LIGHTING
    • SIT IN A COMFORTABLE CHAIR
    • TURN OFF THE TV AND THE PHONE
    • MUSIC? ONLY IF IT WORKS FOR YOU
    • HAVE A SNACK
    • BELIEVE YOU CAN DO IT
    • GET ENOUGH SLEEP
    • REMEMBER THE REWARD
    • WEAR COMFORTABLE CLOTHES
    • DO THE HARDEST WORK WHEN YOU'RE MOST ENERGETIC
    • HANG "DO NOT DISTURB" SIGNS

    Iran brushes aside new Obama video message

    Iran brushes aside new Obama video message

    The Associated Press - ‎1 hour ago‎
    TEHRAN, Iran (AP) - The Iranian government brushed aside a Persian New Year's message Friday from President Barack Obama offering to resolve years of hostility, saying it wants concrete change from Washington before it's ready to enter a dialogue.
    Video: Obama offers new start with Iran
    France 24

    CO-AMOXICLAV  

     

    PENICILLINS

    AMPICILLIN  AMOXICILLIN  

    CO-AMOXICLAV  CLOXACILLIN  

    PENICILLIN 6.3.3  NAFICILLIN  

    PENICILLIN V  PENICILLIN G  

    PIPERACILLIN 

    پني‌سيلين‌ها تركيباتي‌ باكتريسيد هستند واز طريق‌ تداخل‌ در سنتز ديواره‌ سلولي‌باكتري‌ها اثر خود را اعمال‌ مي‌كنند. اين‌داروها بخوبي‌ در مايعات‌ و بافتهاي‌ بدن‌انتشار مي‌يابند، اما نفوذ آنها به‌ مايع‌ مغزي‌ـ نخاعي‌ ناچيز است‌ (مگر در زماني‌ كه‌پرده‌هاي‌ مغز ملتهب‌ شده‌ باشند).پني‌سيلين‌ها در غلظت‌ درماني‌ در ادرارترشح‌ مي‌شوند. پروبنسيد دفع‌ كليوي‌پني‌سيلين‌ها را متوقف‌ مي‌كند و غلظت‌ اين‌داروها را در پلاسما افزايش‌ مي‌دهد وغلظت‌ پلاسمايي‌ آنها را براي‌ مدت‌طولاني‌تري‌ حفظ مي‌كند.

    مهمترين‌ عارضه‌ جانبي‌ پني‌سيلين‌هاحساسيت‌ مفرط است‌ كه‌ با بثورات‌ جلدي‌و گاه‌ آنافيلاكسي‌ همراه‌ است‌ و مي‌تواندكشنده‌ باشد. بيماراني‌ كه‌ به‌ يك‌ پني‌سيلين‌حساسيت‌ داشته‌ باشند، به‌ تمام‌پني‌سيلين‌ها حساسيت‌ نشان‌ خواهند داد،چرا كه‌ حساسيت‌ مفرط به‌ هسته‌ اصلي‌پني‌سيلين‌ها مربوط است‌. يك‌ عارضه‌نادر، اما خطرناك‌ پني‌سيلين‌ها،آنسفالوپاتي‌ ناشي‌ از تحريك‌ بافت‌ مغزي‌است‌. اين‌ عارضه‌ ممكن‌ است‌ در اثرمصرف‌ مقادير زياد اين‌ داروها در بيماران‌عادي‌ يا با مصرف‌ مقادير درماني‌، دربيماران‌ مبتلا به‌ عيب‌ كار كليه‌ بروز نمايد.پني‌سيلين‌ها را نبايد از راه‌ غلاف‌ طنابي‌نخاعي‌ تزريق‌ كرد، زيرا ممكن‌ است‌ موجب‌بروز آنسفالوپاتي‌ كشنده‌ شوند.

    مشكل‌ ديگر كه‌ با مصرف‌ مقادير زيادپني‌سيلين‌ها در بيماران‌ مبتلا به‌ عيب‌ كاركليه‌ همراه‌ است‌، تجمع‌ الكتروليت‌هاست‌،زيرا اغلب‌ پني‌سيلين‌هاي‌ تزريقي‌ حاوي‌يون‌هاي‌ سديم‌ يا پتاسيم‌ هستند.

    اسهال‌، عارضه‌اي‌ است‌ كه‌ اغلب‌ با

    مصرف‌ پني‌سيلين‌هاي‌ خوراكي‌ همراه‌است‌. اين‌ عارضه‌ در مورد آمپي‌ سيلين‌ ومشتقات‌ آن‌ شايعتر است‌ (كوليت‌ پسود وممبران‌).

    بنزيل‌ پني‌سيلين‌ (پني‌سيلين‌ G)، اولين‌پني‌سيلين‌، همچنان‌ به‌عنوان‌ يك‌آنتي‌بيوتيك‌ مهم‌ و مفيد مصرف‌ مي‌شود.اين‌ دارو توسط پني‌سيلينازهاي‌ باكتريايي‌(بتا ـ لاكتاماز) غيرفعال‌ مي‌شود. اين‌ داروآنتي‌بيوتيك‌ انتخابي‌ در درمان‌ عفونتهاي‌استرپتوكوكي‌، پنوموكوكي‌، گونوكوكي‌ ومننگوكوكي‌ است‌ و نيز در درمان‌آكتينوميكوزيس‌، سياه‌ زخم‌، ديفتري‌،كزاز، قانقاريا، سيفيليس‌، ياز و درمان‌ دربيماري‌ Lyme كودكان‌ مصرف‌ دارد. اخيرŠگونه‌هايي‌ از پنوموكوكسي‌،مننگوكوكسي‌وگونوكوكسي‌ كه‌ حساسيت‌ آنهانسبت‌ به‌پني‌سيلين‌ كاهش‌ يافته‌ است‌، مشاهده‌شده‌اند. بنزيل‌ پني‌سيلين‌ توسط اسيد معده‌غيرفعال‌ مي‌شود و جذب‌ آن‌ از دستگاه‌گوارش‌ ناچيز است‌. از اين‌ رو، اين‌ داروبهتر است‌ از راه‌ تزريقي‌ مصرف‌ شود.بنزيل‌ پني‌سيلين‌ در صورت‌ مصرف‌مقادير زياد از راه‌ تزريق‌ وريدي‌ يا درصورت‌ ابتلاي‌ بيمار به‌ عيب‌ كار كليه‌ ممكن‌است‌ موجب‌ بروز تشنج‌ شود.

    پروكائين‌ پني‌سيلين‌ G يك‌ ملح‌ بسيارنامحلول‌ پني‌سيلين‌ است‌. اين‌ داروبه‌صورت‌ اشكال‌ دارويي‌ عضلاني‌ دپومصرف‌ مي‌شود و از اين‌ طريق‌ غلظت‌درماني‌ دارو در بافتها تا 24 ساعت‌ باقي‌مي‌ماند. اين‌ دارو آنتي‌بيوتيك‌ انتخابي‌ دردرمان‌ سيفيليس‌ است‌ (فاز عصبي‌سيفيليس‌ به‌ مراقبتهاي‌ ويژه‌ نياز دارد).

    فنوكسي‌متيل‌ پني‌سيلين‌ (پني‌سيلين‌ V)طيف‌ اثر ضد باكتريايي‌ مشابه‌ بنزيل‌پني‌سيلين‌ دارد، اما اثر آن‌ كمتر است‌. اين‌دارو در برابر اسيد معده‌ مقاوم‌ است‌ و ازاين‌ رو، براي‌ مصرف‌ خوراكي‌ مناسب‌است‌. اين‌ آنتي‌بيوتيك‌ نبايد در درمان‌عفونتهاي‌ جدي‌ مصرف‌ شود، زيرا جذب‌آن‌ ممكن‌ است‌ غيرقابل‌ پيش‌ بيني‌ وغلظتهاي‌ پلاسمايي‌ آن‌ متغير باشد. اين‌دارو عمدتŠ در درمان‌ عفونتهاي‌ مجاري‌تنفسي‌ كودكان‌، التهاب‌ عفوني‌ لوزه‌ها و درادامه‌ درمان‌ پس‌ از مصرف‌ يك‌ يا چند دوزتزريق‌ بنزيل‌ پني‌سيلين‌، پس‌ از مشاهده‌علايم‌ باليني‌ شروع‌ بهبودي‌ تجويز نبايد درمي‌شود. پني‌سيلين‌ عفونتهاي‌ V درمان‌مننگوكوكي‌ و گونوكوكي‌ تجويز شود.فنوكسي‌ متيل‌ پني‌سيلين‌ براي‌ پيشگيري‌ ازابتلاي‌ به‌ عفونتهاي‌ استرپتوكوكي‌ پس‌ ازتب‌ رماتيسمي‌ و همچنين‌ بر عليه‌ عفونتهاي‌پنوموكوكي‌ پس‌ از برداشتن‌ طحال‌ يا درآنمي‌ سلول‌هاي‌ داسي‌ شكل‌ مصرف‌مي‌شود.

    اغلب‌ گونه‌هاي‌ استافيلوكوكسي‌ در حال‌حاضر به‌ بنزيل‌ پني‌سيلين‌ مقاوم‌ هستند،زيرا اين‌ باكتري‌ها آنزيم‌هاي‌ پني‌سيلينازتوليد مي‌كنند. اما كلوگزاسيلين‌ بوسيله‌

    اين‌ آنزيم‌ها غيرفعال‌ نمي‌شود و از

    اين‌رو، در درمان‌ عفونتهاي‌ ناشي‌ ازاستافيلوكوك‌هاي‌ مقاوم‌ به‌ پني‌سيلين‌مؤثر است‌ و اين‌ تنها مورد مصرف‌ اين‌آنتي‌بيوتيك‌ است‌. كلوگزاسيلين‌ در برابراسيد معده‌ نيز مقاوم‌ است‌ و به‌ همين‌ دليل‌علاوه‌ بر راه‌ تزريقي‌، از راه‌ خوراكي‌ نيزمصرف‌ دارد.

    آمپي‌سيلين‌، آموكسي‌سيلين‌ و كو ـآموكسي‌كلاو گروه‌ ديگري‌ از پني‌سيلين‌هاهستند كه‌ داراي‌ طيف‌ اثر وسيع‌ مي‌باشند.آمپي‌سيلين‌ بر عليه‌ گونه‌هاي‌ خاصي‌ ازباكتري‌هاي‌ گرم‌ مثبت‌ و گرم‌ منفي‌ موثراست‌، اما توسط پني‌سيلينازها (از جمله‌پني‌سيلينازهاي‌ توليد شده‌ توسطاستافيلوكوك‌ طلايي‌ و باسيل‌هاي‌ گرم‌منفي‌ معمول‌ مانند اشريشياكلي‌) غيرفعال‌مي‌شود. در حال‌ حاضر تقريبŠ تمام‌گونه‌هاي‌ استافيلوكوك‌ طلايي‌ و بخشي‌ ازگونه‌هاي‌ اشريشيا كلي‌ و هموفيلوس‌آنفلونزا نسبت‌ به‌ آمپي‌سيلين‌ مقاوم‌هستند. از اين‌ رو، احتمال‌ مقاومت‌ ميكروب‌به‌ اين‌ آنتي‌بيوتيك‌ در درمان‌ كور عفونتهابايد در نظر گرفته‌ شود و به‌ويژه‌ در موردبيماران‌ بستري‌ بدون‌ انجام‌ آزمونهاي‌تعيين‌ حساسيت‌ ميكروبي‌ نبايد تجويزشود. آمپي‌سيلين‌ بخوبي‌ در صفرا و ادرارترشح‌ مي‌شود. اين‌ آنتي‌بيوتيك‌ عمدتŠ دردرمان‌ بدتر شدن‌ برونشيت‌ مزمن‌ وعفونت‌ گوش‌ مياني‌ (كه‌ هر دو معمولاناشي‌ از استافيلوكوكوس‌ پنومونيه‌ وهموفيلوس‌ آنفلونزا هستند) و نيز دردرمان‌ عفونتهاي‌ مجاري‌ ادرار و سوزاك‌مصرف‌ دارد.

    آموكسي‌سيلين‌ مشتق‌ آمپي‌سيلين‌ است‌ كه‌فقط در يك‌ گروه‌ هيدروكسيل‌ با آن‌ تفاوت‌دارد، اما طيف‌ اثر ضدباكتريايي‌ آنها

    شبيه‌ يكديگر است‌. آمپي‌سيلين‌ را مي‌توان‌از راه‌ خوراكي‌ مصرف‌ كرد، اما كمتر

    از نيمي‌ از مقدار مصرف‌ دارو جذب‌مي‌شود و در صورت‌ وجود غذا در معده‌،جذب‌ آن‌ كمتر نيز خواهد شد. اماآموكسي‌سيلين‌ از راه‌ خوراكي‌ بهتر جذب‌مي‌شود و غلظت‌ پلاسمايي‌ و بافتي‌بيشتري‌ ايجاد مي‌كند و برخلاف‌آمپي‌سيلين‌ جذب‌ آن‌ تحت‌ تاثير غذا درمعده‌ قرار نمي‌گيرد.

    كو ـ آموكسي‌كلاو تركيبي‌ از آموكسي‌سيلين‌ و اسيد كلاولانيك‌ كه‌ يك‌ مهاركننده‌آنزيم‌ بتا ـ لاكتاماز است‌، مي‌باشد. اسيدكلاولانيك‌ خود اثر ضد باكتريايي‌ قابل‌توجهي‌ ندارد، اما پني‌سيلينازها را غيرفعال‌مي‌كند. در نتيجه‌، تركيب‌ كو ـ آموكسي‌كلاوبر عليه‌ باكتري‌هاي‌ توليدكننده‌ پني‌سيلينازكه‌ به‌ آموكسي‌سيلين‌ مقاوم‌ هستند، موثراست‌. اين‌ باكتري‌ها شامل‌ اغلب‌ گونه‌هاي‌استافيلوكوكسي‌ طلايي‌، گونه‌هاي‌ ازاشريشياكلي‌ و هموفيلوس‌ انفلوانزا و نيزباكتروئيدها و كلبسيلا مي‌شود.

    دسته‌ ديگري‌ از پني‌سيلين‌ها، مشتقات‌ ضدپسودوموناس‌ هستند. كربوكسي‌پني‌سيلين‌ها، شامل‌ كاربني‌ سيلين‌، عمدتŠدر درمان‌ عفونت‌هاي‌ جلدي‌ ناشي‌ ازپسودوموناس‌ آئروژينوزا مصرف‌ دارند،اگر چه‌ بر عليه‌ برخي‌ ديگر از باسيل‌هاي‌گرم‌ منفي‌ شامل‌ گونه‌هاي‌ پروتئوس‌ وباكتروئيدس‌ فراژيليس‌ نيز فعال‌ هستند.

    اورئيدوپني‌سيلين‌ها، شامل‌ پيپراسيلين‌،داراي‌ طيف‌ اثر گسترده‌ هستند و موثرتر ازكاربني‌ سيلين‌، بر عليه‌ پسودوموناس‌آئروژينوزا مي‌باشند.

    براي‌ درمان‌ سپتي‌ سمي‌ پسودومونايي‌(به‌ويژه‌ در بيماران‌ مبتلا به‌ كاهش‌نوتروفيل‌ يا بيماران‌ مبتلا به‌ آندوكاريت‌)،پني‌سيلين‌هاي‌ ضد پسودوموناس‌ بايدهمراه‌ با يك‌ آمينوگليكوزيد (مثلاجنتامايسين‌ يا توبرامايسين‌) مصرف‌شوند، چرا كه‌ اين‌ آنتي‌بيوتيك‌ها اثرسينرژيستي‌ دارند. اما نبايد پني‌سيلين‌ها وآمينوگليكوزيدها را در يك‌ سرنگ‌ ياانفوزيون‌ با هم‌ مخلوط كرد.

     

    AMOXICILLIN

    موارد مصرف‌: اين‌ دارو در درمان‌عفونتهاي‌ مجاري‌ ادرار، عفونت‌ گوش‌مياني‌، برونشيت‌ مزمن‌، سالمونلوز مهاجم‌و سوزاك‌ مصرف‌ مي‌شود. به‌ علاوه‌، اين‌دارو در درمان‌ تب‌ تيفوئيدي‌ و نيز درپيشگيري‌ از عفونت‌ دنداني‌ مصرف‌مي‌شود.

     

    فارماكوكينتيك‌: 90 ـ 75 درصد دارو از راه‌خوراكي‌ جذب‌ مي‌شود و پس‌ از 2 ـ 1ساعت‌ غلظت‌ سرمي‌ دارو به‌ اوج‌ مي‌رسد.نيمه‌ عمر دارو 1 ساعت‌ است‌ كه‌ درصورت‌ عيب‌ كار كليه‌ ممكن‌ است‌ تا 12ساعت‌ افزايش‌ يابد. 70 ـ 65 درصد داروبه‌صورت‌ تغيير نيافته‌ از راه‌ كليه‌ دفع‌مي‌شود.

     

    موارد منع‌ مصرف‌: در صورت‌ وجودسابقه‌ آلرژيك‌ به‌ پني‌سيلين‌ها نبايدمصرف‌ شود.

     

    هشدارها: در بيماران‌ مبتلا به‌  عيب‌ كاركليه‌، در بيماران‌ مبتلا به‌ تب‌ گلاندولار ولوسمي‌ لنفاتيك‌ مزمن‌ و سابقه‌ بيماريهاي‌گوارشي‌ بويژه‌ كوليت‌ وابسته‌ به‌آنتي‌بيوتيك‌ بايد با احتياط فراوان‌ تجويزشود.

     

    عوارض‌ جانبي‌: واكنش‌هاي‌ حساسيتي‌شامل‌ كهير، تب‌، درد مفاصل‌، آنژيوادم‌،شوك‌ آنافيلاكتيك‌ در بيماراني‌ كه‌ دچارحساسيت‌ مفرط مي‌شوند، با مصرف‌ اين‌دارو گزارش‌ شده‌ است‌.

     

    تداخل‌هاي‌ دارويي‌: مصرف‌ همزمان‌آموكسي‌سيلين‌ با داروهاي‌ خوراكي‌جلوگيري‌ كننده‌ از بارداري‌ حاوي‌استروژن‌ ممكن‌ است‌ اثر اين‌ داروها

    را كاهش‌ دهد و منجربه‌ بارداري‌

    ناخواسته‌ شود. مصرف‌ همزمان‌پني‌سيلين‌ها با متوتركسات‌ منجربه‌

    كاهش‌ كليرانس‌ متوتركسات‌ و در

    نتيجه‌ مسموميت‌ با اين‌ دارو

    مي‌شود.

     

    نكات‌ قابل‌ توصيه‌: 1 ـ آموكسي‌سيلين‌

    را مي‌توان‌ با معده‌ خالي‌ يا پر مصرف‌

    كرد.

    2 ـ در بيماران‌ مبتلا به‌ عيب‌ كار

    كليه‌ به‌ كاهش‌ مقدار مصرف‌ دارو نيازي‌نيست‌، مگر اينكه‌ عيب‌ كار كليه‌ شديد

    باشد.

    3 ـ در صورت‌ بروز اسهال‌، بدون‌ مشورت‌با پزشك‌ از مصرف‌ هر گونه‌ داروي‌ ضداسهال‌ بايد خودداري‌ كرد.

    4 ـ در هنگام‌ مصرف‌ آموكسي‌ سيلين‌ ازساير روشهاي‌ جلوگيري‌ از بارداري‌ نيزبايد استفاده‌ نمود.

    5 ـ در صورتي‌ كه‌ يك‌ نوبت‌ مصرف‌ داروفراموش‌ شود، به‌ محض‌ بيادآوردن‌ آن‌نوبت‌ بايد مصرف‌ شود، ولي‌ اگر تقريبŠزمان‌ مصرف‌ نوبت‌ بعدي‌ فرا رسيده‌ باشد،از مصرف‌ آن‌ نوبت‌ خودداري‌ كرده‌ ومقدار مصرف‌ بعدي‌ نيز نبايد دو برابرگردد.

     

    مقدار مصرف‌:

    بزرگسالان‌: مقدار مصرف‌ اين‌ دارو 250ميلي‌گرم‌ هر 8 ساعت‌ مي‌باشد كه‌ درعفونتهاي‌ شديد اين‌ مقدار دو برابرمي‌شود. در درمان‌ عفونتهاي‌ چركزاي‌شديد يا عود كننده‌ تنفسي‌، اين‌ دارو به‌مقدار 3 گرم‌ هر 12 ساعت‌ مصرف‌مي‌شود. در درمانهاي‌ كوتاه‌ مدت‌ براي‌آبسه‌ دندان‌ 3 گرم‌ مصرف‌ مي‌شود كه‌ درصورت‌ نياز 8 ساعت‌ بعد تكرار مي‌شود.براي‌ درمان‌ عفونتهاي‌ مجاري‌ ادرار، مقدارمصرف‌ آموكسي‌سيلين‌ 3 گرم‌ است‌ كه‌ درصورت‌ نياز 12 ـ 10 ساعت‌ بعد تكرارمي‌شود. در درمان‌ سوزاك‌ مقدار مصرف‌اين‌ دارو 3 گرم‌ در يك‌ نوبت‌ همراه‌ با يك‌گرم‌ پروبنسيد مي‌باشد.

    كودكان‌: مقدار مصرف‌ اين‌ دارو دركودكان‌ با سن‌ تا 10 سال‌ 125 ميلي‌گرم‌

    هر 8 ساعت‌ مي‌باشد كه‌ در عفونتهاي‌شديد تا دو برابر افزايش‌ مي‌يابد. اين‌ دارودر درمان‌ عفونت‌ گوش‌ مياني‌ در كودكان‌با سن‌ 10 ـ 3 سال‌ به‌ مقدار 750 ميلي‌گرم‌دو بار در روز براي‌ 2 روز مصرف‌مي‌شود.

     

    اشكال‌ دارويي‌:

    Capsule : 250mg, 500mg

    For Oral Suspension:

    125mg/5ml, 250mg/5ml

     

    AMPICILLIN

    موارد مصرف‌: اين‌ دارو در درمان‌عفونتهاي‌ مجاري‌ ادرار، عفونت‌ گوش‌مياني‌، برونشيت‌ مزمن‌، سالمونلوز مهاجم‌و سوزاك‌ مصرف‌ مي‌شود.

    فارماكوكينتيك‌: 50 ـ 35 درصد دارو از راه‌خوراكي‌ جذب‌ مي‌شود و پس‌ از 2 ـ 1/5ساعت‌ غلظت‌ سرمي‌ دارو به‌ اوج‌ مي‌رسد.در تزريق‌ عضلاني‌ 1 ساعت‌ بعد غلظت‌دارو به‌ اوج‌ مي‌رسد. نيمه‌ عمر دارو

    1/5 ـ 1 ساعت‌ است‌ كه‌ در صورت‌ عيب‌ كاركليه‌ تا 19 ساعت‌ هم‌ ممكن‌ است‌ افزايش‌يابد. 90 ـ 75 درصد دارو به‌صورت‌ تغييرنيافته‌ از راه‌ كليه‌ دفع‌ مي‌شود.

     

    موارد منع‌ مصرف‌: در صورت‌ وجودسابقه‌ آلرژيك‌ به‌ پني‌سيلين‌ها نبايدمصرف‌ شود.

     

    هشدارها: در بيماران‌ مبتلا به‌ عيب‌ كاركليه‌، در بيماران‌ مبتلا به‌ تب‌ گلاندولار ولوسمي‌ لنفاتيك‌ مزمن‌، و سابقه‌ بيماريهاي‌گوارشي‌ بويژه‌ كوليت‌ وابسته‌ به‌ آنتي‌بيوتيك‌ بايد با احتياط فراوان‌ تجويز شود.

     

    عوارض‌ جانبي‌: واكنش‌هاي‌ حساسيتي‌شامل‌ كهير، تب‌، درد مفاصل‌، آنژيوادم‌،شوك‌ آنافيلاكتيك‌ در بيماراني‌ كه‌ دچارحساسيت‌ مفرط مي‌شوند، با مصرف‌ اين‌دارو گزارش‌ شده‌ است‌. همچنين‌، سايرعوارض‌ جانبي‌ اين‌ دارو تهوع‌، اسهال‌،بثورات‌ جلدي‌ مي‌باشند.

     

    تداخل‌هاي‌ دارويي‌: مصرف‌ همزمان‌آمپي‌سيلين‌ با داروهاي‌ خوراكي‌ جلوگيري‌كننده‌ از بارداري‌ حاوي‌ استروژن‌، ممكن‌است‌ اثر اين‌ داروها را كاهش‌ دهد و منجربه‌ بارداري‌ ناخواسته‌ شود. مصرف‌همزمان‌ پني‌ سيلين‌ها با متوتركسات‌ منجربه‌ كاهش‌ كليرانس‌ متوتركسات‌ و در نتيجه‌مسموميت‌ با اين‌ دارو مي‌شود.

     

    نكات‌ قابل‌ توصيه‌: 1 ـ آمپي‌سيلين‌ را بايد بامعده‌ خالي‌ مصرف‌ كرد.

    2 ـ در بيماران‌ مبتلا به‌ عيب‌ كار كليه‌ به‌كاهش‌ مقدار مصرف‌ دارو نيازي‌ نيست‌،مگر اينكه‌ عيب‌ كار كليه‌ شديد باشد.

    3 ـ در صورت‌ بروز اسهال‌، بدون‌ مشورت‌با پزشك‌ از مصرف‌ هر گونه‌ داروي‌ ضداسهال‌ بايد خودداري‌ كرد.

    4 ـ در هنگام‌ مصرف‌ آمپي‌ سيلين‌، از سايرروشهاي‌ جلوگيري‌ از بارداري‌ نيز بايداستفاده‌ نمود.

    5 ـ در صورتي‌ كه‌ يك‌ نوبت‌ مصرف‌ داروفراموش‌ شود، به‌ محض‌ بيادآوردن‌ آن‌نوبت‌ بايد مصرف‌ شود، ولي‌ اگر تقريبŠزمان‌ مصرف‌ نوبت‌ بعدي‌ فرارسيده‌ باشد،از مصرف‌ آن‌ نوبت‌ خودداري‌ كرده‌ ومقدار مصرف‌ بعدي‌ نيز نبايد دو برابرگردد.

     

    مقدار مصرف‌

    خوراكي‌:

    بزرگسالان‌: مقدار مصرف‌ اين‌ دارو از راه‌خوراكي‌ 1 ـ 0/25 گرم‌ هر 6 ساعت‌ است‌ كه‌ترجيحŠ نيم‌ ساعت‌ قبل‌ از غذا بايد مصرف‌شود. در درمان‌ سوزاك‌ 3/5 ـ 2 گرم‌ ازدارو همراه‌ با 1 گرم‌ پروبنسيد در يك‌ نوبت‌مصرف‌ مي‌شود. در درمان‌ عفونت‌ مجاري‌ادرار 500 ميلي‌گرم‌ هر 8 ساعت‌ مصرف‌مي‌شود.

    كودكان‌: مقدار مصرف‌ در كودكان‌ با سن‌تا 10 سال‌ نصف‌ مقدار مصرف‌بزرگسالان‌ است‌.

    تزريقي‌:

    بزرگسالان‌: مقدار مصرف‌ آمپي‌سيلين‌ ازراه‌ تزريق‌ عضلاني‌ يا وريدي‌ يا انفوزيون‌500 ميلي‌گرم‌ هر 6 ـ 4 ساعت‌ مي‌باشد كه‌در درمان‌ مننژيت‌ اين‌ مقدار بيشتر خواهدشد.

    كودكان‌: مقدار مصرف‌ آمپي‌سيلين‌، از راه‌تزريقي‌، در كودكان‌ با سن‌ تا 10 سال‌،نصف‌ مقدار مصرف‌ بزرگسالان‌ مي‌باشد.

     

    اشكال‌ دارويي‌:

    Capsule or Tablet: 250mg, 500mg

    For Oral Suspension:

    125mg/5ml, 250mg/5ml

    For Injection

    250mg, 500mg, 1g (as sodium)

     

    CLOXACILLIN

    موارد مصرف‌: كلوگزاسيلين‌ در درمان‌عفونت‌هاي‌ ناشي‌ از گونه‌هاي‌استافيلوكوك‌ كه‌ پني‌سيليناز توليد مي‌كنند،مصرف‌ مي‌شود.

     

    فارماكوكينتيك‌: 50 درصد دارو از راه‌خوراكي‌ جذب‌ مي‌شود و غلظت‌ سرمي‌ آن‌پس‌ از 2 ـ 1 ساعت‌ به‌ اوج‌ خود مي‌رسد.نيمه‌ عمر دارو 1 ـ 0/5 ساعت‌ است‌ كه‌ درصورت‌ عيب‌ كار كليه‌ تا 2/5 ساعت‌ افزايش‌مي‌يابد. 60 ـ 30 درصد دارو به‌صورت‌تغيير نيافته‌ از راه‌ كليه‌ دفع‌ مي‌شود.

     

    موارد منع‌ مصرف‌: در صورت‌ وجودسابقه‌ آلرژيك‌ به‌ پني‌سيلين‌ها نبايدمصرف‌ شود.

     

    هشدارها: در صورت‌ وجود سابقه‌ بيماري‌گوارشي‌ بويژه‌ كوليت‌ وابسته‌ به‌آنتي‌بيوتيك‌ و عيب‌ كار كليه‌ اين‌ دارو بايد بااحتياط فراوان‌ مصرف‌ شود.

     

    عوارض‌ جانبي‌: واكنش‌هاي‌ حساسيتي‌شامل‌ كهير، تب‌، درد مفاصل‌، آنژيوادم‌،شوك‌ آنافيلاكتيك‌ در بيماراني‌ كه‌ دچارحساسيت‌ مفرط مي‌شوند، با مصرف‌ اين‌دارو گزارش‌ شده‌ است‌.

    تداخل‌هاي‌ دارويي‌: مصرف‌ همزمان‌پني‌سيلين‌ها با متوتركسات‌ منجر به‌ كاهش‌كليرانس‌ متوتركسات‌ و در نتيجه‌مسموميت‌ با اين‌ دارو مي‌شود.

     

    نكات‌ قابل‌ توصيه‌: 1 ـ در بيماران‌ مبتلا به‌عيب‌ كار كليه‌ به‌ كاهش‌ مقدار مصرف‌ دارونيازي‌ نيست‌، مگر اينكه‌ عيب‌ كار كليه‌ شديدباشد.

    2 ـ كلوگزاسيلين‌ خوراكي‌ را بايد با معده‌خالي‌، ترجيحŠ يك‌ ساعت‌ قبل‌ از غذامصرف‌ كرد.

     

    مقدار مصرف‌

    خوراكي‌:

    بزرگسالان‌: مقدار مصرف‌ اين‌ دارو از راه‌خوراكي‌ 500 ـ 250 ميلي‌گرم‌ هر 6 ساعت‌ وحداقل‌ 30 دقيقه‌ قبل‌ از غذا مي‌باشد.

    كودكان‌: براي‌ كودكان‌ با سن‌ تا 2 سال‌معادل‌ يك‌ چهارم‌ و براي‌ كودكان‌ با سن‌

    10 ـ 2 سال‌ معادل‌ نصف‌ مقدار مصرف‌بزرگسالان‌ خواهد بود.

    تزريقي‌:

    بزرگسالان‌: در تزريق‌ وريدي‌ 500 ـ 250ميلي‌گرم‌ هر 6 ساعت‌ مصرف‌ مي‌شود. دردرمان‌ عفونتهاي‌ شديد، اين‌ مقادير رامي‌توان‌ تا 2 برابر افزايش‌ داد.

    كودكان‌: براي‌ كودكان‌ با سن‌ تا 2 سال‌معادل‌ يك‌ چهارم‌ و براي‌ كودكان‌ با سن‌10 ـ 2 سال‌ معادل‌ نصف‌ مقدار مصرف‌بزرگسالان‌ خواهد بود.

     

    اشكال‌ دارويي‌:

    Capsule : 250mg, 500mg (as sodium)

    For Injection: 250mg, 500mg (as sodium)

     

    CO-AMOXICLAV

    موارد مصرف‌: اين‌ دارو در درمان‌عفونتهاي‌ مجاري‌ ادراري‌ ـ تناسلي‌، عفونت‌گوش‌ مياني‌، مجاري‌ تنفسي‌ و برونشيت‌مزمن‌، سالمونلوز مهاجم‌ عفونتهاي‌ شكم‌مصرف‌ مي‌شود.

     

    مكانيسم‌ اثر: اين‌ دارو تركيبي‌ ازآموكسي‌سيلين‌ و اسيد كلاولانيك‌ است‌.اسيد كلاولانيك‌ يك‌ مهار كننده‌ قوي‌ وغيرقابل‌ برگشت‌ آنزيم‌ بتالاكتامازباكتريايي‌ است‌ و مانع‌ هيدروليز

    حلقه‌ بتالاكتام‌ (آموكسي‌ سيلين‌)

    مي‌شود.

     

    فارماكوكينتيك‌: آموكسي‌ سيلين‌ و اسيدكلاولانيك‌ هر دو از راه‌ خوراكي‌ بخوبي‌جذب‌ مي‌شوند و در برابر اسيد معده‌ مقاوم‌هستند و غذا بر آنها تاثيري‌ ندارد. غلظت‌سرمي‌ هر دو دارو 2 ـ 1 ساعت‌ بعد ازمصرف‌ به‌ اوج‌ خود مي‌رسد، نيمه‌ عمراسيد كلاولانيك‌ تقريبŠ يك‌ ساعت‌ است‌ كه‌در صورت‌ عيب‌ كار كليه‌ تا 3 ساعت‌ نيزافزايش‌ مي‌يابد. دفع‌ هر دو دارو عمدتŠكليوي‌ است‌.

     

    موارد منع‌ مصرف‌: در صورت‌ وجودسابقه‌ حساسيت‌ آلرژيك‌ به‌ پني‌سيلين‌ها يايرقان‌ و اختلال‌ عملكرد كبد ناشي‌ ازپني‌سيلين‌ يا كوآموكسي‌ كلاو اين‌ دارونبايد مصرف‌ شود.

     

    هشدارها: در بيماران‌ داراي‌ سابقه‌ آلرژي‌،بيماران‌ مبتلا به‌ عيب‌ كار كليه‌ و در بيماران‌مبتلا به‌ هپاتيت‌ شديد، بايد با احتياطفراوان‌ مصرف‌ شود.

     

    عوارض‌ جانبي‌: واكنشهاي‌ حساسيتي‌شامل‌ كهير، تب‌، درد مفاصل‌، آنژيوادم‌،شوك‌ آنافيلاكتيك‌ در بيماراني‌ كه‌ دچارحساسيت‌ مفرط مي‌شوند، هپاتيت‌، يرقان‌كلستاتيك‌، اريتم‌ مولتي‌ فرم‌، نكروليز سمي‌پوست‌، درماتيت‌ پوسته‌اي‌ و بندرت‌سرگيجه‌، سردرد، تشنج‌ با مصرف‌ اين‌دارو گزارش‌ شده‌ است‌.

     

    تداخل‌هاي‌ دارويي‌: مصرف‌ همزمان‌داروهاي‌ جلوگيري‌ كننده‌ از بارداري‌حاوي‌ استروژن‌، با اين‌ دارو ممكن‌ است‌اثر اين‌ داروها را كاهش‌ دهد و منجر به‌بارداري‌ ناخواسته‌ شود.

     

    مقدار مصرف‌:

    بزرگسالان‌: مقدار مصرف‌ اين‌ دارو از راه‌خوراكي‌ براساس‌ آموكسي‌ سيلين‌، 250ميلي‌گرم‌ هر 8 ساعت‌ مي‌باشد كه‌ اين‌

    مقدار در عفونتهاي‌ شديد دو برابرمي‌شود.

    كودكان‌: مقدار مصرف‌ اين‌ دارو دركودكان‌ براساس‌ سوسپانسيون‌ 156حاوي‌ 125 ميلي‌گرم‌ آموكسي‌ سيلين‌تري‌هيدرات‌ و 31/25 ميلي‌گرم‌ اسيدكلاولانيك‌ (به‌صورت‌ ملح‌ پتاسيم‌) در

    هر 5 ميلي‌ليتر سوسپانسيون‌ براي‌كودكان‌ 8 ـ 3 ماه‌ 1/25 ميلي‌ليتر

    هر 8 ساعت‌، در كودكان‌ 9 ماه‌ تا دو

    سال‌ 2/5 ميلي‌ليتر هر 8 ساعت‌ و دركودكان‌ 6 ـ 3 سال‌ 5 ميلي‌ليتر هر

    8 ساعت‌ مي‌باشد كه‌ اين‌ مقادير درعفونتهاي‌ شديد تا 10 ميلي‌ليتر افزايش‌مي‌يابد. مقدار مصرف‌ اين‌ دارو در كودكان‌12 ـ 6 سال‌ براساس‌ سوسپانسيون‌ 312حاوي‌ 250 ميلي‌گرم‌ آموكسي‌ سيلين‌ و62/5 اسيد كلاولانيك‌ (به‌صورت‌ ملح‌پتاسيم‌) در هر 5 ميلي‌ليتر سوسپانسيون‌2/5 ميلي‌ليتر هر 8 ساعت‌ مي‌باشد كه‌ درعفونتهاي‌ شديد تا 5 ميلي‌ليتر افزايش‌مي‌يابد.

    اشكال‌ دارويي‌:

    For Suspension (156):

    (Amoxicillin 125mg + Clavulanic Acid31.25mg)/5ml

    For Suspension (312):

    (Amoxicillin 250mg + Clavulanic Acid62.5mg)/5ml

    Tablet (375): (Amoxicillin 250mg +Clavulanic Acid 125mg)

    Tablet (625): (Amoxycillin 500mg +Clavulanic Acid 125mg)

     

    سرماخوردگي و آنفولانزا مشكل هميشگي زائران ايراني در عربستان  

    سرماخوردگي و آنفولانزا مشكل هميشگي زائران ايراني در عربستان  

    [1387/12/19 - 12:56 ]

    آمارهاي هيات پزشكي جمهوري اسلامي ايران در عربستان حكايت از آن دارد كه همواره بيشترين عده مراجعين به مراكز درماني اين هيات، ‌افرادي بوده‌اند كه دچار سرماخوردگي و يا آنفولانزا شده‌اند. ...


    به گزارش پايگاه اطلاع‌رساني حج، علت اصلي اين امر را مي‌توان در كاهش سطح بهداشت به واسطه حضور گسترده زائران در يك محل و اقامت آن‌ها در كنار هم دانست كه امري طبيعي است؛ اما همين مساله هم راه‌حل‌هاي خود را دارد. لطفا اين مطلب را با دقت بيشتري بخوانيد. اطمينان داريم اگر توصيه‌هاي ارايه شده را به كار ببنديد، يا دچار سرماخوردگي و آنفولانزا نخواهيد شد و يا اگر هم خداي ناكرده مبتلا شديد، به شما كمك مي‌كند دوره بيماري را با كمترين عارضه طي كنيد.

    اول مساله كه بايد به آن توجه داشته باشيم، دانستن تفاوت‌هاي سرماخوردگي، آنفولانزا و آلرژي، امري مهم براي مقابله با اينگونه بيماري‌ها است.

    بر خلاف باور بسياري از مردم، هواي سرد تاثيري بر سرماخوردگي ندارد يا اگر هم دارد بسيار اندك است. حقيقت آن است كه در طول فصل‌هاي سرد، مردم اغلب اوقات خود را در محيط‌هاي سرپوشيده و بسته مي‌گذرانند، در نتيجه شانس و فرصت پخش شدن ويروس به طريق تماس نزديك از فردي به فرد ديگر افزايش مي‌يابد. به طور كلي، ويروس سرماخوردگي از دو طريق انتقال مي‌يابد، اول از طريق تنفس و استنشاق ترشحات عفوني، عطسه و سرفه پخش شده در هوا و دوم از طريق لمس اشيای آلوده به ويروس (مانند كتاب، دستگيره‌ی در و دست دادن با افراد بيمار) و لمس متقابل صورت.

    هواي سرد، رطوبت را كاهش مي‌دهد، از اين رو باعث خشك شدن مجراي بيني مي‌شود و بدين وسيله شرايط براي واگير كردن ويروس آماده مي‌شود. ترشحات معمول و طبيعي بيني و گلو يكي از اولين خطوط دفاعي بدن در مقابل ويروس‌هاي سرماخوردگي هستند، به علاوه بسياري از ويروس‌هاي سرماخوردگي با كاهش رطوبت، دوام بيشتري پيدا مي‌كنند.

    تشخیص :
    تشخيص سرماخوردگي و آنفولانزا از يكديگر بسيار مهم است، خصوصا در مورد کودکان و افراد مسني كه سيستم دفاعي بدن‌شان دچار اختلال و اشكال است و به بيماري سرماخوردگي و آنفولانزا دچار شده‌اند؛ چرا كه بيماري سرماخوردگي به آساني قابل درمان است ولي آنفولانزا يكي از بيماري‌هاي خطرناكي است كه مي‌تواند به مرگ منجر شود. به طوري كه آمار نشان مي‌دهد، آنفولانزا سالانه تنها در آمريكا جان 20 هزار نفر را مي‌گيرد. سرماخورگي و آنفولانزا هر دو نشانه‌هاي مشتركي دارند اما معمولا مي‌توان آن‌ها را از هم تميز داد.

    به طور كلي نشانه‌هاي سرماخوردگي مرحله به مرحله و طي چند روز بعد از شروع عفونت بروز پيدا مي‌كند. سرماخوردگي معمولا با گلودرد همراه با عطسه و آبريزش بيني يا گرفتگي بيني شروع مي‌شود. تب، يك علامت معمولي براي يك سرماخوردگي ساده نیست و زماني كه تب وجود دارد، معمولا بيانگر وجود عفونت باكتريائي است. همچنين معمولا سردرد شديد و دردهاي شديد عضلاني رابطه مستقيمي با بيماري سرماخوردگي ندارند و علائم خستگي و ضعف نيز خفيف است. نشانه‌هاي آنفولانزا از قبيل سردرد، سرفه‌هاي خشك، لرز و درد عمومي در تمام بدن معمولا به طور ناگهاني ظاهر مي‌شود. همچنين تب بالا ( 38/8 – 40 درجه سانتيگراد ) در مدت سه تا چهار روز، يكي از مهمترين نشانه هاي آنفولانزا است. گرفتن بيني، عطسه، و گلودرد از نشانه‌هاي بارز آنفولانزا نیست. اين علائم اگر وجود داشته باشد، معمولا در مراحل آخر بيماري بروز مي‌کند. تميز دادن بين سرماخوردگي و آلرژي داراي اهميت بسياري است. نشانه‌هاي سرماخوردگي و آلرژي مي‌تواند مشابه باشد. اما يك سري از نشانه‌ها و علامت‌هاي به خصوصي وجود دارد كه مي‌توان آن دو را از هم متمايز كرد. در حقيقت هم آلرژي و هم سرماخوردگي داراي نشانه‌هايي از قبيل گرفتگي بيني، عطسه، آبريزش چشم و گاهي سردرد است. اما علائم سرماخوردگي يكي يكي ظاهر مي‌شوند. ابتدا عطسه، آبريزش بيني، آبريزش چشم و به دنبال آن گرفتگي بيني، اما در آلرژي تمام علائم با هم و در يك زمان ظاهر مي‌شوند.

    عطسه‌هاي پياپي و پشت سر هم معمولا نشانه وجود آلرژي است‌، در صورتي كه تك عطسه معمولا نشانه سرماخوردگي است. به علاوه در سرماخوردگي ترشحات بيني زرد رنگ است، در صورتي كه در آلرژي ترشحات بيني بی‌رنگ و رقيق است. يكي ديگر از تفاوت‌هاي آلرژي و سرماخوردگي اين است كه طول مدت وجود علائم سرماخوردگي مي‌تواند 7 تا 10 روز ادامه داشته باشد، در حالي كه نشانه‌هاي آلرژي در مدت بسيار كوتاه‌تري پايان مي‌يابد.

    تاكنون بيش از 200 نوع مختلف از ويروس سرماخوردگي شناخته شده است. ويروس pare – influenza- corona – Rhino جزء رايج‌ترين ويروس‌ها است. قسمت بالايي بيني به علت داشتن دماي مناسب 32.7 درجه سانتيگراد، يكي از مناسب‌ترين مكان‌ها براي رشد ويروس‌هاست. برخي از انواع ويروس‌هاي آنفولانزا و سرماخوردگي قابليت جهش و تغيير نوع به ويروس ديگر را دارند. اين امر دانشمندان را براي پيدا كردن واكسن‌هاي موثر به دردسر انداخته است. به طور كلي زنان بيشتر از مردان دچار سرماخوردگي مي‌شوند. اما بسياري از مردم بر اين باورند كه اين امر به دليل ضعف جسماني و يا ضعف سيستم دفاعي بدن زنان است. اما دليل اصلي آن اين است كه زنان در ارتباط بيشتري با بچه‌ها هستند و همچنين بچه‌ها بيشترين آمار سرماخوردگي را دارند. اصولا اين امر به دليل ضعف ساختار سيستم دفاعي بچه‌ها يا مقاومت كم آن‌ها در مقابل عفونت‌ها و همچنين به دليل تماس زياد با بچه‌هاي ديگر مدرسه و مكان‌هاي ديگر است.

    آسپرین توسط بیشتر مردم برای کاهش علائم و نشانه‌های سرماخوردگی مصرف می‌شود اما تحقیقات نشان داده است که آسپرین، شمارش ویروس‌های سرماخوردگی در ترشحات بینی را افزایش داده و در نتیجه شانس سرایت بیماری را از شخصی به شخص دیگر افزایش می‌دهد. بنا بر نظر سازمان ملی تحقیقاتی آلرژی و بیماری‌های واگیردار آمریکا، انجمن متخصصین اطفال آمریکا توصیه می‌کنند که نباید به بچه‌ها و نوجوانان آسپرین یا هر داروی دیگر که حاوی آسپرین است جهت درمان بیماری‌های ویروسی به خصوص برای آبله مرغان و آنفولانزا تجویز شود. نتیجتا تحقیقات پزشکی حاکی از این است که استفاده از آسپیرین برای درمان بیماری‌های ویروسی سرماخوردگی در کودکان باعث بیماری Reye شود. این بیماری می‌تواند باعث زیان‌های غیر قابل جبران مغز و کبد شده و در مواقعی باعث مرگ اطفال شود.

    شایان ذکر است که استفاده داروهای ضد درد مانند استامینوفن در مراحل اول سرماخوردگی می‌تواند باعث اختلال در سیستم طبیعی دفاعی بدن شود. هیچ درمان خاصی برای سرماخوردگی یا آنفولانزا وجود ندارد و تنها گذشت دوره بیماری و کارایی سیستم دفاعی بدن، بهترین راه حل و درمان است. اگر چه تعداد زیادی از افراد با دیدن علائم سرماخوردگی یا آنفولانزا، شروع به خوردن آنتی‌بیوتیک می‌کنند ولی این آنتی بیوتیک‌ها معمولا از نسخه‌های قبلی باقیمانده است یا اینکه از دوستان و آشنایان می‌گیرند و یا با قیمت‌های پایین از بازار می‌خرند که این گروه را معمولا افراد بی‌بضاعت و افراد بدون پوشش بیمه‌ای تشکیل می‌دهند. آنتی بیوتیک‌ها برای عفونت‌های باکتریایی استفاده می‌شود در حالی که سرماخوردگی عامل ویروسی دارد و آنتی بیوتیک نمی‌تواند ویروس را متوقف کند. مصرف خودسرانه و بدون مشورت پزشک، باعث به وجود آمدن نوع‌های جهش یافته جدیدی از باکتری‌ها می‌شود که نسبت به آنتی بیوتیک مقاومت دارند و این امر برای پزشکان مشکلات بسیاری را به وجود آورده است. بسیاری از مردم بر این باورند که مصرف زیاد ویتامین ث، باعث جلوگیری از سرماخوردگی می‌شود و یا نشانه‌های سرماخوردگی را کاهش می‌دهد اما هنوز دلیل قانع کننده‌ی علمی برای این موضوع پیدا نشده است. البته در این مطلب شکی نیست که ویتامین ث یک ویتامین اساسی است و باعث افزایش سلامتی می‌شود و امکان دارد که باعث کاهش دوره‌ی سرماخوردگی نیز بشود اما در درمان و جلوگیری از سرماخوردگی تأثیر بسزائی ندارد. در حقیقت مصرف زیاد ویتامین ث برای مدت زمان طولانی می‌تواند مضر باشد و می‌تواند باعث اسهال و کاهش آب بدن در بزرگسالان و بچه‌ها شود و باعث نتایج گمراه‌کننده و اشتباه در آزمایشات خون و ادرار گردد.

    مدارک علمی وجود دارد که قرصهای مکیدنی روی (zinc) می‌تواند دوره‌ی سرماخوردگی را کاهش دهد. تحقیقات پزشکی نشان داده است که اگر قرص‌های مکیدنی در طول 24 ساعت اول بروز علائم سرماخوردگی مصرف شود، می‌تواند دوره‌ی سرماخوردگی را به طور قابل توجهی کاهش دهد. محققان بر این باورند که «روی» 'از ارتباط ویروس‌های سرماخوردگی و سلول‌های بدن جلوگیری می‌کند ولی از ایجاد سرماخوردگی و یا آنفولانزا جلوگیری نخواهد کرد و اگر این قرص‌ها برای مدت طولانی استفاده شوند، می‌تواند سیستم دفاعی بدن را ضعیف نماید و باعث افزایش کلسترول خون شود.

    از آنجایی که درمان خاصی برای سرماخوردگی و آنفولانزا وجود ندارد، پیشگیری بهترین سلاح برای این عوامل ویروسی است. شستن دست‌ها و لمس نکردن صورت، راه‌های ساده اما مؤثر برای جلوگیری هستند. یکی از عادت‌های اشتباهی که مردم دارند این است که در هنگام سرماخوردگی یا آنفولانزا، در دستمالی که برای عطسه یا سرفه استفاده کرده‌اند در جیب یا دست خود نگه می‌دارند و مجددا آ‌ن‌را مورد استفاده قرار می‌دهند. این یک راه بسیار ساده‌ای است که عوامل بیماری دوباره به بدن انتقال یابند و بتوانند باغث تشدید بیماری شوند. بیمارن می‌باید دستمال مورد استفاده را فورا پس از یک بار مصرف دور بیندازند. یک اشتباه معمول دیگر آن است که با فشار بینی، خود را در یک دستمال تمیز می‌کنند. فشار هوا باعث می‌شود که مقداری از ترشحات بینی که حاوی ویروس‌ها و میکروب‌ها هستند را به سینوس‌های زیر چشم انتقال دهند و باعث عفونت سینوسی می‌شوند.

    از آنجایی که مراقبت و درمان پزشکی خاصی برای سرماخوردگی و آنفولانزا وجود ندارد، بهترین راه درمان، استراحت و نوشیدن مایعات به مقدار زیاد است. بسیاری از مردم سلامت خود را از آنفولانزا در طول چند روز به دست می‌آورند در صورتی که سرماخوردگی ممکن است به مدت یک یا دو هفته به طول انجامد. اگر نشانه‌های بیماری بدتر شوند و یا برای مدت طولانی ادامه یابد و یا علائمی مانند تنگی نفس، درد در قفسه‌ی سینه، تب، استفراغ، احساس درد زیاد در هنگام بلعیدن، سرفه مداوم، گرفتگی بینی و سردرد ظاهر شود، مراجعه به پزشک، تصمیم خوب و به جایی خواهد بود./

    اخبار مرتبط:

    واکسن آنفولانزا براي زائران عمره تامين شد

    زائران مسن، بیشتر در معرض بیماری‌های عفونی  

    اخبار اجتماعي/حوادث - دوشنبه ۳۰ دی ۱۳۸۷

    رئيس انجمن متخصصان داخلي ايران گفت: گر چه زائران حج نوعي ژن سرماخوردگي جديد را وارد كشور كردند اما عامل اصلي شيوع آنفلوانزاي اخير در كشور آلودگي هواست كه آسيب پذيري مردم را در برابر بيماري بيشتر كرده است.

    ايرج خسرونيا در گفت‌وگو با خبرنگار اجتماعي فارس، افزود: سرماخوردگي و آنفلوانزا بيماري‌هاي ويروسي هستند كه ژن ويروس‌هاي آن متعدد و در حال تغييرند و در صورتي كه اصول بهداشتي رعايت نشود، به سرعت در بين مردم گسترش مي‌يابند و جمعيت زيادي را درگير مي‌كنند، مهمترين اصل بهداشتي هنگام شيوع اين نوع بيماري اين است كه افراد مبتلا به سر كار يا مدرسه نروند تا از شيوع بيماري جلوگيري شود.
    وي اضافه كرد: بايد براي اصلاح اين نوع عادات غلط در بين مردم فرهنگ سازي كنيم، متاسفانه افراد در محيط‌هاي دربسته در كنار هم اين بيماري را منتقل مي‌كنند در حالي كه اگر افراد مبتلا در خانه بمانند و استراحت كنند، هم زودتر درمان مي‌شوند و هم افراد كمتري را مبتلا مي كنند.
    خسرونيا گفت: علايم بيماري سرماخوردگي كه اخيراً شايع شده است شامل تب و لرز، استخوان درد، سردرد، حالت تهوع، دل درد و اسهال است، افراد مبتلا بايد مايعات گرم بنوشند و استراحت كنند اما متاسفانه چون 2 يا 3 روز اول ابتلا به بيماري علايم شديد بيماري بروز نمي‌كند، افراد رعايت نمي‌كنند و به مراحل سخت بيماري مي‌رسند.
    وي افزود: مصرف آنتي بيوتيك هيچ اثري در درمان اين بيماري ندارد و بلكه به علت ضعف عمومي ممكن است بيماري را تشديد هم بكند،‌ در حالي كه ويروس بيماري به فعاليت خود ادامه مي‌دهد، در صورتي كه افراد مبتلا در خانه بمانند و استراحت كنند دوره بيماري بعد از 4 روز تمام مي‌شود، در غير اين صورت ممكن است دوره بيماري 8 روز و حتي بيشتر هم ادامه پيدا كند. البته ضعف بدن در طولاني شدن مدت بيماري موثر است.
    وي اضافه كرد: افراد مسن، بيماران ريوي و قلبي و افرادي كه تنگي نفس دارند. بيشتر در برابر اين بيماري آسيب پذيرند.
    وي گفت: يكي از عوامل ورود ويروس اين بيماري به كشور بازگشت حجاج ايراني به عربستان بود، تقريباً همه زوار در هنگام سفر به عربستان دچار اين بيماري شده بودند و بعد از بازگشت به جاي ديد و بازديد در بستر بيماري بودند و‌ برخي از اين افراد هنگام ديده بوسي با اقوام خود اين بيماري را منتقل كردند.
    وي اضافه كرد: آ‌لودگي هوا نيز يكي از علل مهم شيوع اين بيماري است، زيرا در حالت عادي مخاط دستگاه تنفسي جلوي ورود آلودگي‌ها و عوامل بيماري‌زا را مي‌گيرد و فرد را سريعتر در معرض بيماري قرار مي‌دهد

    http://www.asnaf-ir.com/news/show/4348/

    7 تکنیک کارامد برای ارتقای اعتماد به نفس

    7 تکنیک کارامد برای ارتقای اعتماد به نفس

    زمانیکه پا به عرصه این دنیا می گذاریم، با اعتماد به نفس / عزت نفس کامل وارد جهان می شوید. یک نوزاد آنقدر اعتماد بنفس / عزت نفس دارد که کافیست با قدری گریه کردن به هر چیزی که می خواهد برسد: غذا، عوض کردن پوشک، ناز و نوازش، ارتباط برقرار کردن، آرامش، در آغوش کشیدن و غیره. اگر نیازهای کودک فوراً برآورده و احساسات کودک بدون هیچ قید و شرطی پذیرفته شود، وی رشد کرده و پیشرفت می کند. اما اگر نیازهای اولیه آنها برای بقای فیزکی و احساسی به صورت ناپیوسته و ضعیف برآورده گردد، اعتماد بنفس / عزت نفس کودک به مرور زمان کاهش پیدا میکند. اگر شرایط فوق کماکان به قوت خود باقی بماند، کودک به مرور زمان احساس می کند به اندازه کافی خوب نیست که دیگران برای او اهمیت قائل نمی شوند. بزرگسالانی که شرایط فوق را در زمان کودکی تجربه کرده اند باید یک بازنگری کلی نسبت به خود داشته و مجدداً اصول اعتماد بنفس / عزت نفس را در خود پایه گذاری نمایند.

    1- از خودتان سوال کنید: "بدترین نتیجه چیست؟" بیش از اندازه مسائل را در ذهن خود پر اهمیت جلوه ندهید، پیش از اینکه اتفاقی بیفتد، نگران خوب یا بد شدن آن نباشید. میزان انرژی انسانها نامحدود است، بنابراین سعی کنید از آن در جهت بنا کردن روابط موفق، ارتقای شغلی، و رسیدن به اهدفتان کمک بگیرید نه در راه تلف کردن این انرژی آن هم برای نگرانی حول محور اتفاق هایی که هنوز به وقوع نپیوسته اند. زمانی دست بعمل بزنید که قدرت کنترل بر روی مسائل را داشته باشید. تا جایی که می توانید از انرژی خود در راه صحیح استفاده کنید.

    2- خودتان را از شر نق زدن و صداهای منفی درونی خلاص کنید. این صداهای منفی و منتقد درونی جلوی هرگونه پیشرفتی را می گیرند. برای رهایی از این صداها می توانید در ذهن خود یک کلید کنترل صدا خلق کنید و هر گاه احساس کردید که تن این صداها در حال بالا رفتن است، پیچ کنترل صدا را بچرخانید تا دیگر اثری از آن باقی نماند؛ یا می توانید گوینده ی این صداها را شخصیت های کارتونی در نظر بگیرید. فکر می کنید اگر دانل داک یا میکی موس از شما انتقاد کنند، باید آنها را جدی بگیرید؟ هدف این است که به هر حال به طریقی بتوانید خودتان را از این صداها رهایی بخشید. اگر دائماً صداهایی که در سرتان وجود دارد در حال انتقاد کردن باشند، فلج می شوید و هیچ کاری نمی توانید انجام دهید. از سوی دیگر اگر صداهای افراد مضحکی را بشنوید که در حال انتقاد از شما هستند، به آنها ریشخند زده و به راهتان ادامه می دهید.

    3- زمانیکه قرار است کاری را برای اولین بار انجام دهید، از همین حالا در ذهن خود مجسم کنید که آن کار را با موفقیت به پایان رسانده اید. چشم هایتان را روی هم بگذارید و در ذهن خود به وضوح تجسم کنید که در کلیه برنامه ریزی ها موفق بوده اید و نتیجه کار چیزی جز افتخار و کامیابی نبوده است. ذهن شما تفاوت میان تجسم های واضح و اموری که در حقیقت اتفاق می افتند را نمی داند. به همین دلیل با بکارگیری هر 5 حس خود آن را تا آنجا که می توانید به وضوح و واقعیت عینی نزدیکتر سازید.

    4- فردی را پیدا کنید که در زمینه فعالیت شما متخصص است و از کارهای او الگو برداری کنید. رفتارها، نگرش ها، ارزش ها،  و اعتقادات وی را در زمینه  مورد نظر سرمشق خود قرار دهید؛ چگونه می توانید این کار را انجام دهید؟ در وهله اول اگر به افراد مورد نظر دسترسی داشتید که می توانید مستقیماً با آنها صحبت کرده و تا آنجایی که می توانید خود را در همنشینی و مصاحبت انها قرار دهید. همچنین می توانید با کسانیکه که شخص مورد نظر را می شناسند به گفتگو بپردازید و اگر محصولی دارند، آنرا خریداری نموده و روی آن تحقیق کنید.

    5- نگرش "چنانکه" را در خود پرورش دهید. طوری از خود واکنش نشان دهید "چنانکه" رفتار و یا ایده ای که آرزویش را دارید، در شما وجود دارد. به عنوان مثال فرض کنیم که شما علاقه دارید تا اعتماد به نفس بیشتری داشته باشید. از خود سوال کنید اگر اعتماد بنفس بالایی داشتم در این شرایط چه واکنشی از خود نشان می دادم؟ چه احساسی داشتم؟ چگونه صحبت می کردم؟ طرز تفکرم چطور بود؟ صداهای درونی ام چگونه با من صحبت می کردند؟ و .... با مطرح نمودن یک چنین پرسش هایی و پاسخ دادن به آنها، شما خودتان را مجبور می کنید که به سمت وضعیت اعتماد بنفس پیش بروید. همانطور که نگرش "چنانکه"  را پیش می گیرید متوجه خواهید شد که دست از سرزنش خود بر می دارید و نگرش جدید مثل یک عادت جزئی از رفتار ها و کنش های طبیعی شما می شود. ظرف 30 تا 45 روز این نگرش به صورت یک رفتار عادی خود را در روزمرگی های زندگیتان نمایان می سازد.

    6- خودتان را در آینده مجسم کنید. شاید اندکی رعب انگیز و وحشت آور باشد، اما مطمئن باشید که نتیجه ی خوبی از آن بدست می آورید. خودتان را در بستر مرگ در نظر بگیرید که دوستان و خانواده در اطراف شما جمع شده اند. در این حال به مرور زندگیتان بپردازید. آیا واقعاً این همان چیزی است که می توانید از زندگی خود برای اطرافیانتان تعریف کنید؟ فکر نمی کنم! پس سعی کنید همین حالا تصمیمات مناسبی را اتخاذ نمایید تا روند زندگی خود را به طور کلی تغییر دهید.

    7- به خاطر داشته باشید زمانیکه دنبال کاری نمی روید، شانس موفقیت در آن را به طور 100% از دست می دهید. وقتی جسارت به خرج ندهید، به هیچ چیز نمی رسید. برای آنکه به چیزهایی که می خواهید دست پیدا کنید، باید آنها را با تمام وجود خود بخواهید. اگر دائماً به دنبال چیزهایی که می خواهید باشید، مطمئناً به آنها می رسید. زمانیکه ذهن خود را بر روی اهدافتان متمرکز می کنید، به این مسئله هم فکر کنید که افراد زیادی هستند که آماده کمک به تحقق ساختن رویاهای شما هستند. دیگران به شما کمک می کنند چراکه می دانند یک روزی خودشان هم نیازمند کمک هستند و شاید آن روز شما به آنها کمک کردید. زمانیکه نسبت به تحقق امری اعتقاد داشته باشید، بی شک روزی می رسد که افکار شما جامه ی عمل پیدا می کنند، من شما را دعوت به پذیرفتن این نگرش می کنم

    منبع: مردمان .نت

    Propecia Side Effects - How Serious

    Propecia Side Effects - How Serious?
    By Mike Jones 






     
     

    Propecia is the name of the drug Finasteride prescribed in 1mg doses to combat hair loss in men. Propecia side effects include some forms of sexual dysfunction which may alarm some users.

    Just what is the evidence and are there any statistics to help us evaluate the risks involved with the side effects of Propecia?

    The effects of Propecia and the side effects were noted on 1,553 males who took Propecia over a 2 year period.

    Clinical trials produced the following statistics for Propecia side effects:

    • Decrease in sexual desire: 1.8%
    • Problems with erection: 1.3%
    • Decrease in semen volume ejaculated: 1.2%

    To put these figures into perspective, when monitoring Propecia's side effects, 3.8% experienced some kind of sexual dysfunction while 2.1% of the men using a placebo also experienced the same problems.

    Additionally, these side effects were reversible in the men who discontinued taking Propecia and within some weeks they had disappeared.

    One point to note is that the stopping of Propecia can result in losing any hair that has been regrown. The drug needs to be taken indefinitely to maintain the hair growth and density.

    However, if a user discontinued taking the drug after experiencing the Propecia side effects noted above, it is very unlikely he would experience any decrease in hair growth. This is because it takes between three to six months of daily use to see any increase in hair growth and the side effects are experienced well before then.

    As Propecia effects hormone levels some men experienced tenderness in the breast. However, this was a small number and no more than those who used the placebo.

    Another aspect of Propecia side effects has to do with the detection of prostate cancer. The drug Finasteride which is contained in the Propecia tablets was originally marketed to combat prostate cancer in men over 50. It was prescribed in 5 mg doses.

    Finasteride can affect a man's PSA levels (prostate specific antigen) which is often used as a screening test for prostate cancer. The use of Propecia may therefore affect the detection of prostate cancer. It has yet to be confirmed whether prolonged use of Propecia can actually reduce the risk of prostate cancer.

    While the figures given above may not seem significant and in view of the fact these Propecia side effects are reversible if the drug is discontinued it may appear that there is little cause for concern.

    However, another aspect should be noted. Even though a drug may receive FDA approval after rigorous tests and many years of clinical trials and reports, FDA approval does not mean the long term effects of a drug are known.

    This perhaps is the most worrying aspect about Propecia's side effects. The fact that young men often take this drug for male pattern baldness and maintaining their level of hair growth is dependent on taking the drug, it means that a man will be using this medication perhaps for decades.

    Just what are the side effects of Propecia after decades of use? Since it was only approved in 1998 no one can say.

    In conclusion: While Propecia side effects may seem almost inconsequential from the information currently available, a young man who uses it for life may have to deal with more serious consequences in the future.

    Mike Jones is a writer and webmaster with over 10 years experience. His recommendation – a natural, herbal hair loss solution as opposed to a hair loss drug

    درباره امتحان IELTS :

    با سلام خدمت دوستانی که به دنبال مطالب جدیدی در مورد Ielts می گردند

    در این وبلا گ سعی شده تا مسائل مربوط به آموزش و ثبت نام
    Ielts ، ترجمه مدارک

    رسمی و مطالبی درباره امور مهاجرتی ارائه گردد
    .

     


    (موفقیت در IELTS)

     

    درباره امتحان IELTS :

     

    IELTS چیست؟ 

     

    آزمون IELTS یا International English Language Testing System برای ارزیابی توانایی داوطلبین تحصیل، کار یا اقامت در جوامع انگلیسی زبان طراحی شده است. این امتحان توسط واحد Local Examination Syndicate دانشگاه کمبریج ، The British Council و مرکز IELTS استرالیا برگزار
    می شود و مراکز برگزار کننده آن در سرتاسر دنیا پراکنده اند. نتایج این آزمون در کشورهای مشترک المنافع انگلستان و بسیاری دانشگاه های انگلیسی زبان در اروپا و ایالات متحده معتبر است. این امتحان شامل چهار بخش (Speaking, Writing, Reading, Listening) است.


    انواع آزمون IELTS:

     

    دو نوع آزمون IELTS وجود دارد: نوع آکادمیک (Academic) که با هدف ارزیابی داوطلبان دانشگاه ها انجام می شود و نوع عمومی (General Training) که معمولا برای داوطلبان ویزای کار یا مهاجرت کاربرد دارد.

    این دو نوع در بخش های Listening و Speaking مشابه هستند اما Reading و Writing آنها فرق می کند.

     

    نمره IELTS:

     

    در واقع نمره قبولی در امتحان IELTS معنی ندارد و این موسسات هستند که حد نصاب مورد قبول خود را اعلام می کنند.

    نتایج امتحان IELTS حدود دو هفته پس از امتحان اعلام می شود. فرم اعلام نتایج شامل پنج نمره متفاوت است. (چهار نمره مربوط به هر یک از چهار بخش آزمون و یک نمره، نمره کل یا overall که الزاما معدل آن چهار نمره نیست).

    تعداد سوالات هر یک از بخش های IELTS بین 38 تا 42 سوال متغیر است و سختی آنها هم در امتحان های مختلف فرق می کند. بنابراین هر امتحان از version خاصی استفاده می کند که نحوه تعیین نمره در آن بر اساس جدوال خاص خود صورت می گیرد. قابل ذکر است که نمرات یا bandها می تواند دارای 0/5 هم باشند و همچنین در IELTS نمره منفی وجود ندارند. در Skillهای امتحانی Listening و Reading باید در گرامر، املا و تعداد صحیح کلمات پاسخ دقت کرد و اشتباه در هر یک از موارد فوق، کل نمره سوال را از بین خواهد برد.

    لازم به ذکر است که نمره امتحان IELTS تا دو سال معتبر است.

     

     

     

     

    مفهوم هر یک از band های امتحان IELTS به صورت زیر است:

     

     

    Band 9: Expert User

    Band 8: Very good user

    Band 7: Good User

    Band 6: Competent User

    Band 5: Modest user

    Band 4: Limited User

    Band 3: Extremely User

    Band 2: Intermittent User

    Band 1: None User

    Band 0: Did not attend the Test

     

     

    تعریف دقیق باندها در IELTS:

     

    Band 9: Expert User = زبان را به خوبی به کار می گیرد ، کاربرد کلمات مناسب و روان است و درک مطلب کامل است.

    Band 8: Very good user = زبان را به خوبی به کار میگیرد اما گاهی دچار اشتباه می شود و گاهی در درک

    کلمات ناآشنا مشکل دارد ، اما مطالب پیچیده را به خوبی ارائه می کند.

    Band 7: Good User = از زبان استفاده می کند اما گاه گاه در بیان منظور خود دقیق نیست و در درک مطلب اشتباه می کند. معمولاً مطالب پیچیده را به خوبی ارائه می کند.

    Band 6: Competent User = با وجود خطاهای مکرر، می تواند منظور خود را برساند. در موضوعات آشنا می تواند به بحث بپردازد.

    Band 5: Modest user = تعداد خطا ها زیاد است ولی معنای کلی جملات مفهوم است. در موضوعات آشنا
    می تواند مطالب کلی را بیان کند.

    Band 4: Limited User = فقط در موضوعات آشنا مطالب او قابل درک است. در درک و بیان مطالب خطاهای فراوانی دارد.

    Band 3: Extremely User = تنها معنای کلی موضوعات بسیار آشنا را درک می کند.

    Band 2: Intermittent User = ایجاد ارتباط ممکن نیست. تنها می تواند از کلمات بدون ساختن جمله استفاده کند . در درک مطلب مشکلات عمقی دارد.

    Band 1: None User = بجز کلمات بسیار معدود ، از زبان هیچ نمی داند.

    Band 0: Did not attend the Test= در جلسه امتحان حاضر نشده است.


    ولی برای داشتن یک مقیاس در تمرینات برای حساب کردن حدود نمره IELTS در تستهایی که می زنید،
    می توانید از جدول زیر استفاده کنید:

     


    IELTS band score

    General Reading

    Academic Reading

    Listening

    1

    1to2

    1

    1

    1

    1

    2

    3to 5

    2

    2to3

    2

    2to3

    3

    6to11

    3

    4to9

    3

    4to9

    4

    12to17

    4

    10to15

    4

    10to16

    5

    18to25

    5

    16to22

    5

    17to24

    6

    26to 34

    6

    23to28

    6

    25to22

    7

    35to37

    7

    29to35

    7

    23to37

    8

    38to39

    8

    36to39

    8

    38to39

    9

    40

    9

    40

    9

    40

     

     

     

     

    نکات کلی در امتحان IELTS :

     

    1- برای پاسخ دادن به سوالات از مداد مشکی و پاک کن استفاده کنید.

     

    2- وقت خود را بیهوده به یک پاسخ اختصاص ندهید. اگر پاسخ سوالی را نمی دانید یه به خاطر نمی آورید و یا سوال را نمی فهمید، آن را حدس بزنید و به سراغ سوال بعد بروید.

     

    3- هیچ سوالی را بدون پاسخ نگذارید (IELTS نمره منفی ندارد).

     

    4- فقط بر آن بخش از آزمون تمرکز کنید که در جریان است و به مراحل قبلی و بعدی فکر نکنید.

     


     ثبت نام امتحان IELTS در کشورهای

     

    آذربایجان -  ارمنستان - قزاقستان - هندوستان – پاکستان

     

    امارات متحد عربی - مالزی - ترکیه

     

     منبع

    ترفندهاي ويندوز

    ترفندهاي ويندوز

     

    تغيير در منويNew  با كليك راست بر روي موش متناسب با سليقه خود، استقبال از دنياي كليكهاي دو مرحلهاي و يك محافظ صفحه نمايش بزرگ

     

    نويسنده: Scott Dunn

    مترجم: شراره حداد

     

    وقتي من با كليد راست موش روي دسك تاپ ويندوز را كليك كرده و براي ايجاد يك ميانبر يا پوشه منويNew  را انتخاب ميكنم، نه تنها به گزينههاي مربوط بهshortcut  وfolder  دستيابي پيدا ميكنم بلكه از ليست كامل اسنادي برخوردار ميشوم كه هر برنامه موجود روي دستگاهم را به من نشان ميدهد. آيا ميتوانم محتويات روي اين ليست را تغيير دهم؟

     

    گرچه مايكروسافت كار كاربران را در اختصاصي كردن زير منويNew  در منوي اصلي كه با كليك راست موش مسير ميشود را ساده نكرده است، اما شما ميتوانيد در صورت تمايل با بالا زدن آستينها و براي غرق شدن در رجيستري و جستجوي آن، اينكار را انجام دهيد ولي ايجاد تغييرات در رجيستري ممكن است باعث بروز مشكلاتي جدي شود (مثل ناتواني در راه‌اندازي ويندوز)، بنابراين با مسئوليت خودتان كار را ادامه دهيد.

     

    افزودن يك آيتم به منو

    ابتدا، ببينيد چه نوع فايلي را ميخواهيد به منو اضافه كنيد و چه برنامههايي اين فايلها را باز ميكنند. براي برنامههايي مثل Microsoft Paint، WordPad، Notepad كه هميشه با يك سند جديد باز و آماده براي شروع كار شما ميشوند، به هيچ آمادگي خاصي نياز نداريد ولي در مورد برنامههايي كه با هيچ سندي باز نميشوند (مثل نرمافزار ويرايشگر تصوير 25 دلاري به نامPolyView  كه از طريق سايت Polybytes Software به آدرس http://www.polybytes.com در دسترس مي‌باشد). ابتدا يك فايل نمونه را ايجاد و ذخيره نماييد. براي اينگونه برنامهها بايد يك سند نمونه را به روش دلخواه خود ايجاد و سپس آنرا در پوشهShellNew  در ويندوز ذخيره كنيد. اين پوشه در بعضي از  سيستمها پنهان ميباشد، بنابراين ممكن است ابتدا لازم باشدView  و سپس Options را در (ويندوز 95) و ياView  و Folder Options در ويندوز 98 و نسخههاي بعدي آن يا ويندوز 95 به همراه ويژگيDesktop update  اينترنت اكسپلورر 4) انتخاب نماييد. رويView  را كليك كنيد و عبارت Show All Files را انتخاب نموده و بعدOK  را كليك نماييد.

     

    اكنون بدين طريقWindows Registry editor  را فعال كنيد:

    StartèRun را انتخاب كرده،regedit  را تايپ كنيد و Ok را كليك نماييد. روي علامت (+) را كه كنارHKEY_CLASSES_ROOT  قرار دارد كليك كنيد. يكسري پوشه مي‌بينيد كه در پنجره سمت چپ پسوندهاي سندي قرارگرفته است كه ويندوز به برنامه‌هاي مخصوص اختصاص داده (مثل پسوندهاي html, xls , doc). پسوند نوع فايلي را كه ميخواهيد به زير منويNew Key  اضافه نمائيد را انتخاب كنيد. سپس آن را كليك راست كنيد. (در registry، هر آيكون پوشه بعنوان يك كليد در نظر گرفته شده). نام كليد جديد را ShellNew بگذاريد و جهت تكميل فرآيند نامگذاريEnter  را فشار دهيد. با  برخورداري از پوشه جديد انتخابي خود، با كليد راست موش روي يك فضاي خالي از پنجره راست را كليك كنيد و NewèString value را انتخاب نماييد. اگر از نوع فايلي استفاده ميكنيد كه برنامه آن با يك سند خالي پيش فرض اجرا ميشود، نام آيكون جديد را Null file بگذاريد وENTER  را فشار دهيد. بعبارت ديگر، اگر از فايلي استفاده ميكنيد كه برنامه آن با هيچ سندي كار نميكند نام آيكون را Filename بگذاريد. دوباره روي ايكونFilename  را كليك كنيد (ياEnter  را فشار دهيد) و برايValue data  مسير كامل و نام فايل نمونهاي را تايپ كنيد كه در پوشه ShellNew ويندوز ذخيره كردهايد و سپسOk  را كليك كنيد و از برنامه Registry Editor خارج شويد. تغييرات انجام شده شما فورا روي زير منوي New ظاهر ميشود.

     

    مثال: جهت ايجاد يك پيام پستي جديدOutlook Express  با كليك راست بر رويDesktop  يا در يك پوشه، (براي مثال، ذخيره كپيهاي پيامهاي شخصي بصورت فايلهاي جداگانه)،Outlook Express  را فعال وMail Message , new file را انتخاب نماييد هر متن قابل جابجايي را كه مي‌‌خواهيد به پيام اضافه كنيد. سپس FileèSave As را انتخاب كنيد و بعد فايل را با تمامي مثلBlank  در پوشهShellNew  در پوشه ويندوز خود ذخيره نماييد. (Outlook Express بطور خودكار پسوند.eml  را اضافه مي‌كند) سپس، همانطور كه گفته شدRegistry Editor  را فعال نماييد و پوشه.eml  را در HKEY_CLASSES_ROOT  پيدا كنيد. يك كليدShellNew  ايجاد كرده و سپس در آن كليد، آيكونStringValue  را ايجاد و نام آن راFileName  بگذاريد. دوباره روي آيكونFileName  را كليك كنيد و عبارت C:\Windows\ShellNew\Blank.eml را در پنجرهValue data  تايپ كنيد (نام فايل و مسير شما ممكن است متفاوت باشد). سپسOk  را كليك كرده و از Registry  خارج شويد.

    جهت آزمايش، با كليد راست موش روي Desktop را كليك كنيد وNewèOutlook Express Mail Message  را انتخاب نماييد. يك آيكون پيام جديد روي دسك تاپ ظاهر مي‌شود. آنرا نامگذاري كرده وEnter  را فشار دهيد. دو بار روي آيكون را كليك و پيام خود را تايپ كنيد. وقتي كارتان تمام شد، رويSend  را كليك كنيد تا پيام درOutbox  قرارگيرد. حذف آيكون پيام جديد، پيام را از outbox  حذف نخواهد كرد، بلكه اين فقط تكنيكي است براي ايجاد پيامهاي پستي و ذخيره كپي‌ها بعنوان فايلهاي شخصي در خارج از Outlook Express (يا هر سيستم پست الكترونيكي مشابه آن).

     

    حذف يك آيتم از منو

    بسته به كاري كه مي‌خواهيد انجام دهيد، روشهاي مختلفي براي حذف آيتمها از زير منويNew  وجود دارد. به اين سه روش توجه كنيد:

    1-      براي حذف فايلي كه به برنامه آن چندان نياز نداريد، بهترين كار اين است كه كل برنامه راuninstall  نماييد. لذا دو بار روي آيكون Add/Remove Programs درControl Panel  كليك كنيد، نام برنامه را از ليست جدولInstall/Uninstall  انتخاب كرده و Add/Remove را كليك نماييد. از دستورالعملهاي روي صفحه نمايش براي حذف اين نرمافزار پيروي كنيد. با انجام اين مراحل بايد آيتم براحتي از زير منويNew  حذف شود.

    2-      اگر آيتم نو باز هم پس از اينكه نرمافزار را بطور دستي حذف نموديد باقي بماند، به Explorer  مراجعه كرده وViewèOptions  و يا ViewèFolder Options  را  انتخاب كنيد و جدول File Types  را كليك نماييد.

    نوع فايلي را كه به آن نياز نداريد انتخاب كنيد وRemove  را كليك كنيد. روي Yes را بمنظور تاييد عمل حذف، كليك كنيد. با اين عمل اين فايل از ليست فايلهاي مربوطه، ازRegistry  و از زير منويNew  حذف خواهد شد.

    3-      اگر ميخواهيد برنامه مربوط به اين نوع فايل را حفظ كنيد ولي آيكون آنرا از زير منويNew  حذف نماييد، بايد همانطور كه قبلا ذكر شد ويرايشگرRegistry  را باز نماييد. روي علامت (+) كنار HKEY_CLASSES_ROOT  را كليك كنيد. پوشه حاوي پسوند نوع فايلي را كه ميخواهيد حذف، پيدا و علامت (+) كنار آن را كليك نماييد. در پنجره درختي سمت چپ، پوشهShellNew  را تحت يك پسوند مناسب انتخاب كنيد. در اين نقطه، ميتوانيد فقط از اين شاخه در صورت تغيير عقيده، پشتيبان تهيه نماييد. Registry وExport Registry file  را انتخاب كنيد. نام و محلي را به آن اختصاص دهيد و اطمينان حاصل كنيد كه شاخه انتخابي شما، انتخاب شده باشد و بعد روي Save را كليك كنيد.FileName  يا Null file را (هر كدام كه هست) در پنجره سمت راست انتخاب كنيد وDelete  و سپسEnter  را فشار دهيد. اگر ميخواهيد اين آيتم را دوباره در منو كپي كنيد، فايل .reg را كه خارج ساختهايد پيدا كنيد و بعد دو بار روي آنرا كليك نماييد تا آنرا درRegistry  قرار داده و به وضع اول برگردانيد.

     

    حركت روي منو

    وقتي در ويندوز 95 منويPrograms  (يا هر زير منوي ديگر آن) كه روي Start قرار گرفته خيلي بزرگ ميشود، به چند پانل تقسيم ميشود.

    اگر بخشDesktop update  اينترنت اكسپلورر 4 يا ويندوز 98 را نصب نمودهايد، منو ديگر به پانلي تبديل نميشود ولي بصورت طوماري نمايش داده ميشود و شما ميتوانيد با استفاده از كليدهاي نشانگر، آنرا حركت دهيد. بمنظور حركت سريع به طرف بالا و پايين منو، همزمان با كليك كردن روي پيكان در انتهاي منو، كليد CTRL را فشار دهيد. اين تكنيك نيز با Toolbar روي taskbar كار ميكند: اگر بعضي از آيكونها با Toolbar موجود هماهنگي ندارند ميتوانيد كليدCTRL  را با فشردن موش خود روي كليد پيكان، فشار دهيد تا سرعت حركتintrabar  را افزايش دهيد. متاسفانه، اين ويژگي در صورت نصب اينترنت اكسپلورر 5 يا ويندوز 98SE از بين ميرود.

    در ويندوز 2000 نيز از حركت سريع برخوردار نخواهيد بود ولي در اين ويندوز حداقل ميتوانيد بين برخورداري از منويPrograms  كه به چند پانل تقسيم ميشود و يا ظاهر شدن آن بصورت يك منويscrolling  تنها يكي را انتخاب كنيد. منوهاي بزرگ همانگونه كه در ويندوز 98 بصورت پيش فرض آورده شده، قابليت حركت دارند. اگر ميخواهيد به شكل پانل منوي ويندوز 95 برگرديد با كليد راست موش روي يك فضاي خالي Taskbar را كليك كنيد و Properties  را انتخاب نماييد. روي جدولAdvanced  را كليك كنيد. بسوي انتهاي گزينههاي Settings در منوي Start حركت كنيد و عبارت Scroll the Programs menu را از حالت انتخاب درآوريد. سپس OK را كليك نماييد.

     

    ترفندهاي تقويت Double-Click

    عمل يك بار كليك گزينه يا فايل را انتخاب مي‌كند، دو بار كليك نيز برنامه را باز كرده يا فعال مي‌سازد. اين بايد اولين چيزي باشد كه شما براي استفاده از يك موش آموختهايد. ولي ميتوانيد حركتها و كليك كردنهاي بسياري را ذخيره كنيد و زمان را در صورت اطلاع از همه روشها براي استفاده از عمل دو بار كليك كردن، كند نماييد.

    ممكن است بعضي از مطالب براي شما جذابيتي نداشته باشند ولي حسن آن اين است كه ترفند جديدي را ياد ميگيريد كه ميتوانيد آنرا به دانسته‌هاي قبلي خود بيافزاييد.

     

    Maximize يا Restore: دو بار روي يك نوار عنوان پنجره را جهت حركت بين بزرگترين اندازه پنجره و اندازه قبلي آن، كليك كنيد.

    Expand يا از Collapse: دو بار روي يك پوشه در درخت پوشه اكسپلورر را كليك كنيد تا پوشههاي فرعي قرار گرفته در آن پوشه را پنهان يا نمايان سازيد.

     

    اين روش با درخت پوشه RedEdit نيز كار مي‌كند.

    سايزبندي مجدد Details: اگر از Windows Explorer در نمايشDetails  استفاده ميكنيد، (انتخابView  و سپسDetails ) ميتوانيد بلافاصله اندازه ستون جزئيات مربوط به هر فايلي را تغيير دهيد (مثل Name، Size، Type، Modified و غيره). براي اين كار، بر روي خط عمودي كه ستونها را از يكديگر جدا مي‌كند (خط عمودي عناوين)، بزرگترين عنصر ستون را با ستون مربوطه متناسب مي‌سازد. در ضمن مي‌توانيد براي تغيير اندازه تمام ستونها در يك زمان از كليد CTRL-+ استفاده نمائيد.

    تغيير در تنظيمات مربوط به ايمني: آيا از تنظيمات ايمني وب خود احساس ناامني ميكنيد؟ پس دو بار روي آيكونInternet  در انتهاي سمت راست status bar پنجره Internet explorer  كليك كنيد. در ويندوز 2000 ميتوانيد دو بار روي آيكون My Computer  را در انتهاي سمت راست پنجره پوشه يا Explorer كليك كنيد. يكي از 4 عنوان Trusted sites، local intranet، internet و يا Restricted sites  واقع شده در بالا را انتخاب كنيد و سپس تنظيم مربوط به آن را بطور دلخواه تغيير دهيد.

    اصلاح ابزارهاي tray: آيا لازم است ساعت يا تقويم سيستم خود را مجددا تنظيم نماييد؟ چطور ميخواهيد آيتم ها را به پوشهScheduled  (در ويندوز 98 يا 2000)  يا Microsoft Plus  اضافه يا از آنجا حذف نماييد؟ آيا ميخواهيد ولوم صداي پخش سيدي خود را تنظيم كنيد؟ ميتوانيد همه اين كارها را با دو بار كليك بر روي ساعت يا آيكون مربوطه در محلTray  كه در سمت راست Taskbar قرار دارند، انجام دهيد.

     

    تغيير اندازه Toolbar

    اين ترفند فقط با نسخههاي ويندوزي كاربرد دارد كه از 2 يا چند تول بار روي يك خط پشتيباني ميكنند (كه شامل ويندوز 95 به همراه Internet Explorer يا نسخه بعد از آن ميشود). وقتي چند Toolbar در يك فضاي افقي يا عمودي بطور مشترك قرار ميگيرند، يك نوار برجسته شده آنها را از يكديگر جدا ميسازد. شما ميتوانيد اين نوار را براي جابجا كردن تول بار يا تغيير اندازه آن، با موش حركت دهيد. يا اينكه ميتوانيد 2 با روي اين نوار عنوان را براي دستيابي به انواع گزينههاي مخصوص تغيير اندازه كليك نماييد، جهت تغيير اندازه فوري يك Toolbar و مشاهده بزرگترين اندازه اجزا، دو بار روي نوار مجزا كننده (يا روي نام Toolbar را در صورت رويت) كليك كنيد. براي مرتبه دوم دو بار روي آن جهت كوچك كردن تول بار به كوچكترين اندازه آن، كليك كنيد و براي تغيير اندازه تول بار بهPerfect size  يعني كوچكترين اندازهاي كه همه اجزا روي نوار را نشان ميدهد، براي مرتبه سوم نوار فوق را دوبار كليك كنيد.

    اين گزينه آخر براي Address bar يا تول بارهاي داراي اجزا زياد جهت قرار گرفتن و هماهنگي روي يك خط، در دسترس نمي‌باشد. از اين ترفند روي Taskbar، روي Toolbarهاي شناوري كه بطور مشترك روي يك پالت شناور قرارگرفته‌اند و نيز روي Toolbarهاي موجود درInternet Explorer, Windows Explorer و برنامههايMicrosoft office  استفاده كنيد. بطور طبيعي تعداد كليكهاي دو باره‌اي كه بايد انجام شود بستگي به وضعيت Toolbar در هنگام ورود شما به اين چرخه دارد. چون برنامه‌هايMicrosoft office  فاقد اين چرخه هستند، بنابراين تنها تاثير دوبار كليك اين است كه ميتوان Toolbar را بمنظور نمايش همه اجزا روي آن بزرگ نمود. (يا حداقل به حدي كه متناسب باشد).

     

    يك ترفند مفيد ديگر

    اگر ميخواهيد براي اطمينان از اينكه در هنگام تغيير اندازه Toolbarها روي محل درستي را دو بار كليك كردهايد، از تاييد بطور صوتي برخوردار شويد (يا خواهان جلوه صوتي هستيد)، StartèSettingsèControl Panel  را انتخاب كرده و دو بار روي آيكونSounds  را در ويندوز9x  ياSounds and Multimedia را در ويندوز 2000 كليك نماييد. در ليست events رخدادها، Show Toolbar band را انتخاب كنيد و سپس از ليست Name ظاهر شده، يك نوع صدا را انتخاب يا رويBrowse  را در ليستEvents  كليك نماييد. فايل.wav  را انتخاب وOk  را كليك كنيد. سپسOk  را بمنظور بستن پنجره Sound Properties كليك نماييد. صداي مورد نظر ما پس از اينكه دو بار روي يك پارتيشن يا نامtoolbar  را كليك نموديد، پخش خواهد شد. متاسفانه اين جلوه صوتي در ويندوز 9x به همراه IE5 يا در ويندوز 98SE  كاربرد ندارد.

     

    جعبه ابزار ويندوز

    صفحه نمايش خود را ذخيره كنيد و از اين بابت غرق در شگفتي شويد.

    يك محافظ صفحه نمايش خوب ميتواند مانع از مزاحمتهاي تصادفي در دنياي كامپيوتري شخصي شما شود و سرگرميهاي بسياري را برايتان فراهم سازد. در حقيقت، بعضي از محافظهاي صفحه نمايش مثلGiess ، ابتكار Ryan M.Geiss، حتي صلاحيتهاي كارهاي هنري را نيز دارند. گويي تصاوير گرافيكي جذاب و متنوع كافي نبودند كهGeiss  ميتوانند به موسيقي نيز از سيديهاي صوتي و ديگر منابع صوتي، پاسخ دهد. اين برنامه هم بعنوان يك محافظ صفحه نمايش و هم بعنوان يك برنامه هم بعنوان يك محافظ صفحه نمايش و هم بعنوان يك برنامه  افزودني همراه نرمافزار رايگان Mp3 player win amp  عرضه ميشود و بطور رايگان از وب سايت طراح آن در آدرس http://www.geisswerks.com در دسترس خواهد بود.

    هک کردن پسورد ویندوز xp در سرويس پك 1

    هک کردن پسورد ویندوز xp در سرويس پك 1 و نسخه هاي پايين تر!! نسخه PDF چاپ ارسال به دوست
    امتیاز: / 0
    بدعالی 
    نگارش یافته توسط danial   
    هک کردن پسورد ویندوز xp در سرويس پك 1 و نسخه هاي پايين تر!! 
    امروز اولين مقاله اي كه ميزارم و مي خوام روشي ساده به شما ياد بدم كه به راحتي پسورد ويندوز Xp عوض كنيد(روي ويندوز ۲۰۰۰ تست نكردم نمي دونم جواب مي ده)
    اين آموزش روي ويندوزهاي XP  كه داراي سرويس پك ۱ و نسخه‌هاي پايين تر هستن جواب ميده.
    ما توسط باگي كه در نسخه هاي ذكر شده وجود داره به راحتي مي تونيم پسورد ويندوز رو تغيير يا پاك كنيم.
    ....
    هک کردن پسورد ویندوز xp در سرويس پك 1 و نسخه هاي پايين تر!! 
    امروز اولين مقاله اي كه ميزارم و مي خوام روشي ساده به شما ياد بدم كه به راحتي پسورد ويندوز Xp عوض كنيد(روي ويندوز ۲۰۰۰ تست نكردم نمي دونم جواب مي ده)
    اين آموزش روي ويندوزهاي XP  كه داراي سرويس پك ۱ و نسخه‌هاي پايين تر هستن جواب ميده.
    ما توسط باگي كه در نسخه هاي ذكر شده وجود داره به راحتي مي تونيم پسورد ويندوز رو تغيير يا پاك كنيم.
     
    خوبه به چه صورت؟
     
    مراحل به اين صورته(البته براي فهم بهتر بايد كمي با فرمانهاي داس آشنا باشين):
     
    ۱ - شما مي تونيد از طريق يه يوزر محدود(غير از ادمين) وارد ويندوز بشين يا با استفاده از يه ديسكت بوتيبل(bootable)، حالا به هر طريقي درست شده باشه سيستم رو بوت كنيد.
     
    2 - خوب حالا اگه با يه يوزر محدود وارد شده ايد اين دستورات رو وارد كنيد تا وارد command promt بشيم
    از منوي start وارد run بشين و دستور cmd رو وارد كنيد (به صورت خلاصشم گزاشتم):
     
    start > Run > cmd (ENTER)
     
    و اگر با ديسكت بوت كردين فقط اين فرمان رو تايپ كنيد(با فزض اين كه ويندوز شما روي درايو C نصب شده باشد)
     
    C:
     
    3 - حالا اين دستورات رو به ترتيب وارد كنيد :
     
    cd\
    cd \windows\system32
    md mybackup
    copy logon.scr mybackup
    copy cmd.exe mybackup
    del logon.scr
    copy cmd.exe logon.scr
     
     
    شرح خط به خط كاري كه الان انجام داديم
     
    خط اول : به ريشه مي پريم(منظور همون درايو C  هست)
    خط دوم: وارد شاخه windows\sytem32 ميشيم
    خط سوم: يه فولدر با نام mybackup يا هرنام ديگه كه ميلتونه مي سازيم
    خط چهارم: يه كپي از فايل logon.scr در فولدري كه ساختيم يعني mybackup قرار مي ديم. (لازم به ذكره كه فايله logon.scr يك اسكرين سيور هست. كه وقتي در صفحه وارد كردن يوزر و  پسورد ما 10 دقيقه صبر مي كنيم اين اسكرين سيور نمبيان ميشود)
    خط پنجم:  يه كپي از فايل cmd.exe در پوشه اي كه ساختيم قرار ميديم.
    خط ششم: حالا فايل logon.scr رو پاك مي كنيم
    خط هفتم:  يكي كپي از فايل cmd.exe رو با نام logon.scr در داركتوري windows\system32  كه قبلا داخلش شديم مي گيريم (در واقع ما مي خوايم به جاي اسكرين سيور خط فرمان داس برايمان اجرا بشه)
     
    4 - خوب ما تا اينجا قسمت وقت گير كار رو انجام داديم حالا بايد يه رستارت بديم تا به جايي برسيم كه از ما يوزر و پسورد بخواد و حدودا 10 دقيقه صبر مي كنيم بدون اينكه موس رو تكون بديم يه چيزي تايپ كنيم تا اسكرين سيور(الان منظورم خط فرمان داس كه با فايل اسكرين سيور عوضش كرديم) بياد.
     
    5 - وقتي خط فرمان آمد با فرمان هاي زير مي تونيم پسورد ويندوز رو تغيير، پاك يا حتي يه يوزر اضافه كنيم.
     
    خوب براي پاك كردن پسورد ادمين(administrator) از اين فرمان(براي تغيير هم داخل "" هرچي مي خواين بزارين) :
     
    net user administrator ""
     
    براي ساخت يه يوزر از اين دستور(كه به جاي username يوزر مورد نظر و به جاي password هم پسورد مورد نظر):
     
    net user username password /add
     
    حالا براي اينكه سطح دسرسي يوزري كه ساختيم به administrator برسونيم از اين دستور استفاده مي كنيم(كه به جاي username يوزري كه ساخيم رو قرار ميديم):
     
    net localgroup administrator username /add
     
    6 - خوب حالا با دستور exit از خط فرمان خارج بشين و با يوزر administrator يا هر يوزري كه ساخيت وارد بشين.
     
    و بعد داخل شدن هم به شاخه windows\system32\mybackup برين و هر چي تو فولدر mybackup گزاشتين رو به شاخه windows\system32 بر گردونيد و فولدر mybackup رو پاك كنيد اين كارا رو ديگه با خود ويندوز مي تونيد بكنيد و نيازي به وارد شدن به خط فرمان رو هم نداره
     
    خوب اينم از آموزش ما اميدوارد استفاده لازم رو برده باشين.(اگر موردي چيزي داشتين بگين تا رفع كنيم)
     
    < بعد   قبل >

    The Seven-Segment LED

    Introduction

    One common requirement for many different digital devices is a visual numeric display. Individual LEDs can of course display the binary states of a set of latches or flip-flops. However, we're far more used to thinking and dealing with decimal numbers. To this end, we want a display of some kind that can clearly represent decimal numbers without any requirement of translating binary to decimal or any other format.

    One possibility is a matrix of 28 LEDs in a 7×4 array. We can then light up selected LEDs in the pattern required for whatever character we want. Indeed, an expanded version of this is used in many ways, for fancy displays. However, if all we want to display is numbers, this becomes a bit expensive. A much better way is to arrange the minimum possible number of LEDs in such a way as to represent only numbers in a simple fashion.

    This requires just seven LEDs (plus an eighth one for the decimal point, if that is needed). A common technique is to use a shaped piece of translucent plastic to operate as a specialized optical fiber, to distribute the light from the LED evenly over a fixed bar shape. The seven bars are laid out as a squared-off figure "8". The result is known as a seven-segment LED.

    We've all seen seven-segment displays in a wide range of applications. Clocks, watches, digital instruments, and many household appliances already have such displays. In this experiment, we'll look at what they are and how they can display any of the ten decimal digits 0-9 on demand.



    Seven-Segment Display Layout

    Segment designations for a seven-segment digit display.

    The illustration to the right shows the basic layout of the segments in a seven-segment display. The segments themselves are identified with lower-case letters "a" through "g," with segment "a" at the top and then counting clockwise. Segment "g" is the center bar.

    Most seven-segment digits also include a decimal point ("dp"), and some also include an extra triangle to turn the decimal point into a comma. This improves readability of large numbers on a calculator, for example. The decimal point is shown here on the right, but some display units put it on the left, or have a decimal point on each side.

    In addition, most displays are actually slanted a bit, making them look as if they were in italics. This arrangement allows us to turn one digit upside down and place it next to another, so that the two decimal points look like a colon between the two digits. The technique is commonly used in LED clock displays.


    Three 7-segment displays in one package. A 7-segment display in a DIP package. A 7-segment display in a larger package.

    Seven-segment displays can be packaged in a number of ways. Three typical packages are shown above. On the left we see three small digits in a single 12-pin DIP package. The individual digits are very small, so a clear plastic bubble is molded over each digit to act as a magnifying lens. The sides of the end bubbles are flattened so that additional packages of this type can be placed end-to-end to create a display of as many digits as may be needed.

    The second package is essentially a 14-pin DIP designed to be installed vertically. Note that for this particular device, the decimal point is on the left. This is not true of all seven-segment displays in this type of package.

    One limitation of the DIP package is that it cannot support larger digits. To get larger displays for easy reading at a distance, it is necessary to change the package size and shape. The package on the right above is larger than the other two, and thus can display a digit that is significantly larger than will fit on a standard DIP footprint. Even larger displays are also available; some digital clocks sport digits that are two to five inches tall.

    Seven-segment displays can be constructed using any of a number of different technologies. The three most common methods are fluorescent displays (used in many line-powered devices such as microwave ovens and some clocks and clock radios), liquid crystal displays (used in many battery-powered devices such as watches and many digital instruments), and LEDs (used in either line-powered or battery-powered devices). However, fluorescent displays require a fairly high driving voltage to operate, and liquid crystal displays require special treatment that we are not yet ready to discuss. Therefore, we will work with a seven-segment LED display in this experiment.



    Schematic Diagram

    Schematic diagram of a seven-segment LED display. Schematic diagram of a seven-segment LED display.

    As shown in the two schematic diagrams above, the LEDs in a seven-segment display are not isolated from each other. Rather, either all of the cathodes, or all of the anodes, are connected together into a common lead, while the other end of each LED is individually available. This means fewer electrical connections to the package, and also allows us to easily enable or disable a particular digit by controlling the common lead. (In some cases, the common connections are made to groups of LEDs, and the external wiring must make the final connections between them. In other cases, the common connection is made available at more than one location for convenience in laying out printed circuit boards. When laying out circuits using such devices, you simply need to take the specific connection details into account.)

    There is no automatic advantage of the common-cathode seven-segment unit over the common-anode version, or vice-versa. Each type lends itself to certain applications, configurations, and logic families. We'll learn more about this in later experiments. For the present, we will use a common-cathode display as our experimental example.



    Parts List

    To construct and test the seven-segment LED display on your breadboard, you will need the following experimental parts:

      • (1) Common-cathode seven-segment LED display (Texas Instruments TIL322A or equivalent). 
      • Orange hookup wire. 
      • Black hookup wire. 


    Constructing the Circuit

    Select an area on your breadboard socket that is clear of other circuits. You'll need one set of five bus contacts for this project. Then refer to the image and text below and install the parts as shown.



    Circuit Assembly

    Start assembly procedure

    Starting the Assembly

    Since your original breadboard socket is full, or has had its circuitry transferred elsewhere, we will not specify the lengths of jumpers for the assembly of this project; you will need to select an appropriate length for each jumper for yourself, as well as make the appropriate +5 volt and ground connections. The location we have shown for the construction of this project, to the right of the center of your breadboard socket, is selected to leave room for subsequent projects that will expand on this one.

    Click on the `Start' button below to begin. If at any time you wish to start this procedure over again from the beginning, click the `Restart' button that will replace the `Start' button.

    Continue assembly procedure


    Performing the Experiment

    Set all eight logic switches to logic 0, and turn on power to your experimental circuit. At this point, all LED segments should be off.

    Step 1. Set S7 to logic 1 and note the result on your LED display. Referring to the figure to the right, which segment is controlled by S7? When you have determined this, set S7 again to logic 0. Locate the appropriate segment letter in the table to the right, and fill in the digit 7 (for S7) in the cell immediately to the right (under the column headed "Normal").

    Repeat this action for each of the remaining logic switches. Take note of which switch controls each segment as you verify that all segments of the display work properly. Fill in the switch numbers in the table to the right, matching up each segment with its controlling switch.

    Step 2. Now, set S5 and S4 to logic 1, and all other switches to logic 0. How does this affect the LED display?

    Step 3. Without changing anything else, carefully remove the LED display from your breadboard socket and reverse it, end-for-end. This will put the decimal point in the upper left corner of the display. Re-insert it into the same location on your breadboard socket in its new, reversed orientation. What is the resulting display?

    Step 4. Set S7, S6, S3, S2, and S1 to logic 1. This should leave only S0 set to logic 0. Note the resulting LED configuration. Now remove and reverse the LED display as you did before, thus returning it to its original orientation. What effect does this have on the displayed digit?

    Step 5. Set S7 to logic 0 and S0 to logic 1. How does this change the working display?


    Step 6. Reverse the LED display once again, so that the dp is again at the upper left instead of at the lower right. Using the general segment identifications for the reversed display as shown at the top of the table (segment "a" is still at the top of the display), test each switch one by one, and fill in the table under the column headed "Reversed." Compare your findings for the normal and reversed display orientations. Can you think of any reason for arranging it this way? Restore the LED display to its original orientation.

    Step 7. Which segments would you turn on to display the digit 2? Try it and verify your conclusion. Try generating each of the digits 0 through 9 by turning various segments on and off. Verify that all ten digits can be displayed and easily recognized.

    When you have made your determinations, turn off the power to your experimental circuit and compare your results with the discussion below.

    Segment designations for a seven-segment digit.
    Segment Normal Reversed
    a S S
    b S S
    c S S
    d S S
    e S S
    f S S
    g S S
    dp S S


    Discussion

    When you tried out the various logic switches, you found that S7 controlled the decimal point and that S6 through S0 controlled segments a through g in order. This allows easy correlation between switches and segments.

    When you turned on segments b and c (S5 and S4), the display responded with the digit 1. Logically, we could use either segments b and c or segments e and f for the digit 1, but standard practice is to put this digit on the right.

    When you reversed the LED display and re-installed it, the digit 1 still appeared, and still on the right hand side of the display. Thus, connections to these segments must be in the same places, although we didn't determine at this point which switch controlled which of the two segments in this orientation.

    When you turned on every switch except S0, you saw a digit 8, where all seven segments were turned on. However, when you reversed the LED display unit again, you saw a digit 0 with the decimal point turned on. This indicated that the decimal point and segment g are connected to opposite but corresponding pins.

    To verify this and all other connections, you reversed the LED display once more and then identified which switch controls which segment in the inverted position. You discovered that S6 through S1 still controlled segments a through f, whether the LED display is right side up or upside down. Only segment g and the decimal point are interchanged.

    This arrangement is deliberate. It often simplifies the layout of printed circuit boards. In addition, a common technique used in digital clock displays is to turn the tens of minutes digit upside down and use its decimal point in tandem with the hours digit decimal point to form a colon.

    Most single-digit 7 segment displays are set up this way, with the segment connections symmetrical. In some cases, however, the common connection is not shared among all LEDs. Rather, multiple common connections (common cathode for this experiment) must sometimes be linked externally to enable all segments. In the case of the LED display we specified for this experiment, all LED cathodes are connected together, and to the center pins at the top and bottom of the package. The black jumper grounded the cathodes regardless of the orientation of the display. The actual pin connections to the specified display unit are ('K' represents the common cathode):

    TI TIL322A display showing the segment connections.

    You should also have found that it's not hard to form all ten digits using the 7-segment display. Digit 2, for example, requires segments a, b, d, e, and g. Digit 3 removes segment e from that list, and adds segment c. The two digits 6 and 9 have two possibilities each. Digit 6 can be made with or without segment a, and digit 9 can be made with or without segment d. You can choose either method, but for consistency you should treat both digits the same way. Except for that possible variation, your ten digits should have looked like this:

    7-segment LED display showing the digit 0. 7-segment LED display showing the digit 1. 7-segment LED display showing the digit 2. 7-segment LED display showing the digit 3. 7-segment LED display showing the digit 4.
    7-segment LED display showing the digit 5. 7-segment LED display showing the digit 6. 7-segment LED display showing the digit 7. 7-segment LED display showing the digit 8. 7-segment LED display showing the digit 9.

    When you have completed this experiment, make sure power to your experimental circuit is turned off. Remove all of the orange jumpers from your breadboard socket and put them aside for later use. Leave the 7-segment LED display and its black jumper in place for the next experiment.

    Seven-segment display

    Seven-segment display

    From Wikipedia, the free encyclopedia

    Jump to: navigation, search
    A typical 7-segment LED display component, with decimal point.
    A typical 7-segment LED display component, with decimal point.

    A seven-segment display (abbreviation: "7-seg(ment) display"), less commonly known as a seven-segment indicator, is a form of electronic display device for displaying decimal numerals that is an alternative to the more complex dot-matrix displays. Seven-segment displays are widely used in digital clocks, electronic meters, and other electronic devices for displaying numerical information.

    Contents

    [hide]

    [edit] Concept and visual structure

    The individual segments of a seven-segment display.

    A seven segment display, as its name indicates, is composed of seven elements. Individually on or off, they can be combined to produce simplified representations of the Hindu-Arabic numerals. Often the seven segments are arranged in an oblique, or italic, arrangement, which aids readability.

    Each of the numbers 0, 6, 7 and 9 may be represented by two or more different glyphs on seven-segment displays.

    LED-based 7-segment display showing the 16 hex digits.
    LED-based 7-segment display showing the 16 hex digits.

    The seven segments are arranged as a rectangle of two vertical segments on each side with one horizontal segment on the top and bottom. Additionally, the seventh segment bisects the rectangle horizontally. There are also fourteen-segment displays and sixteen-segment displays (for full alphanumerics); however, these have mostly been replaced by dot-matrix displays.

    The segments of a 7-segment display are referred to by the letters A to G, as shown to the right, where the optional DP decimal point (an "eighth segment") is used for the display of non-integer numbers.

    The animation to the left cycles through the common glyphs of the ten decimal numerals and the six hexadecimal "letter digits" (A–F). It is an image sequence of a "LED" display, which is described technology-wise in the following section. Notice the variation between uppercase and lowercase letters for A–F; this is done to obtain a unique, unambiguous shape for each letter.

    [edit] Implementations

    An incandescent light type early seven-segment displays.
    An incandescent light type early seven-segment displays.
    A mechanical seven-segment display for displaying automotive fuel prices.
    A mechanical seven-segment display for displaying automotive fuel prices.

    Seven-segment displays may use liquid crystal display (LCD), arrays of light-emitting diodes (LEDs), and other light-generating or controlling techniques such as such as cold cathode gas discharge, vacuum fluorescent, incandescent filaments, and others. For gasoline price totems and other large signs, electromagnetically flipped light-reflecting segments (sometimes called "vanes") are still commonly used. An alternative to the 7-segment display in the 1950s through the 1970s was the cold-cathode, neon-lamp-like nixie tube. Starting in 1970, RCA sold a display device known as the Numitron that used incandescent filaments arranged into a seven-segment display. [1]

    In a simple LED package, each LED is typically connected with one terminal to its own pin on the outside of the package and the other LED terminal connected in common with all other LEDs in the device and brought out to a shared pin. This shared pin will then make up all of the cathodes (negative terminals) OR all of the anodes (positive terminals) of the LEDs in the device; and so will be either a "Common Cathode" or "Common Anode" device depending how it is constructed. Hence a 7 segment plus DP package will only require nine pins to be present and connected.

    Integrated displays also exist, with single or multiple digits. Some of these integrated displays incorporate their own internal decoder, though most do not – each individual LED is brought out to a connecting pin as described. Multiple-digit LED displays as used in pocket calculators and similar devices used multiplexed displays to reduce the number of IC pins required to control the display. For example, all the anodes of the A segments of each digit position would be connected together and to a driver pin, while the cathodes of all segments for each digit would be connected. To operate any particular segment of any digit, the controlling integrated circuit would turn on the cathode driver for the selected digit, and the anode drivers for the desired segments; then after a short blanking interval the next digit would be selected and new segments lit, in a sequential fashion. In this manner an eight digit display with seven segments and a decimal point would require only 8 cathode drivers and 8 anode drivers, instead of sixty-four drivers and IC pins. Often in pocket calculators the digit drive lines would be used to scan the keyboard as well, providing further savings; however, pressing multiple keys at once would produce odd results on the multiplexed display.

    Seven segment displays can be found in patents as early as 1908 (in U.S. Patent 974,943 , F W Wood invented an 8-segment display, which displayed the number 4 using a diagonal bar), but did not achieve widespread use until the advent of LEDs in the 1970s. They are sometimes even used in unsophisticated displays like cardboard "For sale" signs, where the user either applies color to pre-printed segments, or (spray)paints color through a seven-segment digit template, to compose figures such as product prices or telephone numbers.

    For many applications, dot-matrix LCDs have largely superseded LED displays, though even in LCDs 7-segment displays are very common. Unlike LEDs, the shapes of elements in an LCD panel are arbitrary since they are formed on the display by a kind of printing process. In contrast, the shapes of LED segments tend to be simple rectangles, reflecting the fact that they have to be physically moulded to shape, which makes it difficult to form more complex shapes than the segments of 7-segment displays. However, the high common recognition factor of 7-segment displays, and the comparatively high visual contrast obtained by such displays relative to dot-matrix digits, makes seven-segment multiple-digit LCD screens very common on basic calculators.

    [edit] Alphabetic display

    In addition to the ten numerals, seven segment displays can be used to show letters of the latin, cyrillic and greek alphabets including punctuation, but only few representations are unambiguous and intuitive at the same time: uppercase A, B, C, E, F, G, H, I, J, L, N, O, P, S, U, Y, Z, and lowercase a, b, c, d, e, g, h, i, n, ñ, o, q, r, t, u. Thus, ad hoc and corporate solutions dominate the field of alphabetics on seven-segment displays, which is usually not considered essential and only used for basic notifications, such as internal test messages on equipment under development.

    Using a restricted range of letters that look like (upside-down) digits, seven-segment displays are commonly used by school children to form words and phrases using a technique known as "calculator spelling".

    [edit] References

    1. ^ Numitron Readout

    [edit] External links

    [edit] See also

    Wikimedia Commons has media related to:

    How to disable Autoplay

    How to disable Autoplay

    Autoplay is also known as Autorun which should already be disabled for your cd-rom drives because of companies like Sony who like to install DRM on your computer without even asking you. There is a good article from Engadget on how to disable Autorun using a .reg file. This only works for CD-ROM drives and does not disable Autorun for USB drives.

    There has been recent news of people gaining access to machines on an internal network using social engineering and USB drives. This guide will show you how to make sure that Autoplay/Autorun is disabled for all devices on your computer. It is highly recommended that you make sure Autorun is disabled for any computers you have access to at work that are running Windows XP. Disabling just the CDROM for your home computers is probably good enough since physical access to those computers is more restricted.

    1. Click Start > Run

    start-run

    2. Type “gpedit.msc”

    gpedit

    3. Computer Configuration > Click “Administrative Templates” > Click “System” > Double-Click “Turn off Autoplay”

    group policy editor

    4. Setting tab > Check “Enabled” > Select “All drives” from the drop down menu > Apply > Ok

    disable-autoplay

    There 4 easy steps to making sure that Autoplay (Autorun) is disabled on all your drives including the USB. That would remove the ability of people to insert a USB drive and automatically run a .exe on your computer by using a *.inf file.

    The last thing that you can do to protect yourself is to make sure that you have “Hide extensions for known file types”. This will help you from accidentally clicking on a file that is on a USB drive that looks like it is safe to look at, but is not really. This is one aspect of social engineering that is dependent on the user to make the right decision.

    Many criminals will try to mask the presence of a malicious file by adding on .exe to the end of a common file type. For instance .doc.exe or .xls.exe or .jpg.exe would be some examples. The file that you click on is not what you expect it to be rather a virus or a program used to compromise your system. Most anti-virus programs will catch this file after you execute it, but to be on the safe side it is best not to click on it in the first place.

    - Open a local folder in Windows Explorer (not IE) like My Documents > Click Tools > Click Folder Options > Click “View” Tab > Uncheck “Hide extensions for known file types”

    hide-extensions

    Update
    I updated some of the links that didn’t work, like the link to the news article about the Sony DRM and the old .reg file. I found a copy of the reg file somewhere else on the internet and rehosted it here so it doesn’t disappear again.

    http://antivirus.about.com/od/securitytips/ht/autorun.htm

    How To Disable Autorun

    From Mary Landesman,
    Your Guide to Antivirus Software.
    FREE Newsletter. Sign Up Now!
    The autorun feature enables CDs to play automatically when inserted in the drive. This is the same feature that enabled the now infamous Sony rootkit to install. Removable and thumb drives use the same autorun feature to load files when the drives are plugged into the USB port. Malware relies on this autorun feature to spread from thumb drive to PC. Disable the autorun feature to prevent malware from spreading. And who knows, it may just stop the next rootkit-enabled CD.
    Difficulty: Easy
    Time Required: 2 minutes

    Here's How:

    1. If you use XP Pro, follow steps 1 through 8 only. XP Home users begin at step 9.
    2. Click Start and then click Run
    3. Type gpedit.msc and click OK
    4. The Group Policy window will open. In the left pane, double-click Administrative Templates
    5. In the right pane, double-click System
    6. Scroll down the list and double-click Turn Off Autoplay
    7. In the Turn Off Autoplay Properties window, select Enabled. From the dropdown next to Turn Off Autoplay on, select All drives and then click OK
    8. Exit Group Policy by selecting File, then choosing Exit from the menu.
    9. XP Home users will need to make the changes by editing the registry directly. To begin, click Start and then click Run
    10. Type regedit and click OK. The Registry Editor window will open.
    11. In the left pane, navigate to:
      HKEY_CURRENT_USER
      Software
      Microsoft
      Windows
      CurrentVersion
      Policies
      Explorer
      .
      (Note: For help navigating the registry, see the Windows Basics System Registry tutorial).
    12. With Explorer highlighted, in the right-pane right click the value NoDriveTypeAutoRun and select Modify from the drop down menu. The base value will be set to Hexadecimal. If not, select Hexadecimal.
    13. Type 95 and click OK.
      Note that this will stop Autorun on removable/USB drives, but still allow it on CD ROM drives. If you want to disable autorun on both, substitute b5 for the 95. (Thanks to Ian L. of Manitoba for the tip).
    14. Exit Registry Editor by selecting File, then choosing Exit from the menu.
    15. You will now need to reboot your computer for the changes to take effect.
    16. http://antivirus.about.com/od/securitytips/ht/autorun.htm

    Memristors 1

     

    • font_down font_up Text Size
    download

    Memristors are electronic components that, with a change in electrical resistance, can store data. This atomic force microscope image shows 17 memristors (appearing in yellow) sandwiched between parallel platinum wires (each about 50 nanometers wide) and a single crosswire.

    http://www.sciencenews.org/view/access/id/32036/name/Crossbar1x17_2.jpg

    Download now Matlab codes for biometric recognition

    Software Info    About us     
    21.06.2005 A biometric system can be viewed as a pattern recognition system consisting of three main modules: the sensor module, the feature extraction module and the feature matching module. The design of such a system is studied in the context of many commonly used biometric modalities - fingerprint, face, speech, hand, iris. Various algorithms that have been developed for each of these modalities will be presented.




    Download Matlab code for fingerprint recognition. Fingerprint Recognition System - Release 5.3
    Download Matlab code for face recognition. Face Recognition System - Release 2.1
    Download Matlab code for speech recognition. Speech Recognition System - Release 1.0
    Download Matlab code for speaker recognition. Speaker Recognition System - Release 1.0


    16.05.2006 A neural network is an interconnected group of biological neurons. In modern usage the term can also refer to artificial neural networks, which are constituted of artificial neurons. Thus the term 'Neural Network' specifies two distinct concepts:

    - A biological neural network is a plexus of connected or functionally related neurons in the peripheral nervous system or the central nervous system. In the field of neuroscience, it most often refers to a group of neurons from a nervous system that are suited for laboratory analysis.

    - Artificial neural networks were designed to model some properties of biological neural networks, though most of the applications are of technical nature as opposed to cognitive models.

    Neural networks are made of units that are often assumed to be simple in the sense that their state can be described by single numbers, their "activation" values. Each unit generates an output signal based on its activation. Units are connected to each other very specifically, each connection having an individual "weight" (again described by a single number). Each unit sends its output value to all other units to which they have an outgoing connection. Through these connections, the output of one unit can influence the activations of other units. The unit receiving the connections calculates its activation by taking a weighted sum of the input signals (i.e. it multiplies each input signal with the weight that corresponds to that connection and adds these products). The output is determined by the activation function based on this activation (e.g. the unit generates output or "fires" if the activation is above a threshold value). Networks learn by changing the weights of the connections. In general, a neural network is composed of a group or groups of physically connected or functionally associated neurons. A single neuron can be connected to many other neurons and the total number of neurons and connections in a network can be extremely large. Connections, called synapses are usually formed from axons to dendrites, though dendrodentritic microcircuits and other connections are possible. Apart from the electrical signalling, there are other forms of signaling that arise from neurotransmitter diffusion, which have an effect on electrical signaling. Thus, like other biological networks, neural networks are extremely complex.

    While a detailed description of neural systems seems currently unattainable, progress is made towards a better understanding of basic mechanisms. Artificial intelligence and cognitive modeling try to simulate some properties of neural networks. While similar in their techniques, the former has the aim of solving particular tasks, while the latter aims to build mathematical models of biological neural systems. In the artificial intelligence field, artificial neural networks have been applied successfully to speech recognition, image analysis and adaptive control, in order to construct software agents (in computer and video games) or autonomous robots. Most of the currently employed artificial neural networks for artificial intelligence are based on statistical estimation, optimisation and control theory. The cognitive modelling field is the physical or mathematical modelling of the behaviour of neural systems; ranging from the individual neural level (e.g. modelling the spike response curves of neurons to a stimulus), through the neural cluster level (e.g. modelling the release and effects of dopamine in the basal ganglia) to the complete organism (e.g. behavioural modelling of the organism's response to stimuli).
    11.06.2007 Genetic algorithms constitute a class of search, adaptation, and optimization techniques based on the principles of natural evolution. Genetic algorithms were developed by Holland. Other evolutionary algorithms include evolution strategies, evolutionary programming, classifier systems, and genetic programming. An evolutionary algorithm maintains a population of solution candidates and evaluates the quality of each solution candidate according to a problem-specific fitness function, which defines the environment for the evolution. New solution candidates are created by selecting relatively fit members of the population and recombining them through various operators. Specific evolutionary algorithms di¤er in the representation of solutions, the selection mechanism, and the details of the recombination operators. In a genetic algorithm, solution candidates are represented as character strings from a given (often binary) alphabet. In a particular problem, a mapping between these genetic structures and the original solution space has to be developed, and a fitness function has to be defined. The fitness function measures the quality of the solution corresponding to a genetic structure. In an optimization problem, the fitness function simply computes the value of the objective function. In other problems, fitness could be determined by a coevolutionary environment consisting of other genetic structures. For instance, one could study the equilibrium properties of game-theoretic problems whereby a population of strategies evolves with the fitness of each strategy defined as the average payoff against the other members of the population. A genetic algorithm starts with a population of randomly generated solution candidates. The next generation is created by recombining promising candidates. The recombination involves two parents chosen at random from the population, with the selection probabilities biased in favor of the relatively fit candidates. The parents are recombined through a crossover operator, which splits the two genetic structures apart at randomly chosen locations, and joins a piece from each parent to create an offspring (as a safeguard against the loss of genetic diversity, random mutations are occasionally introduced into the offspring). The algorithm evaluates the fitness of the offspring and replaces one of the relatively unfit members of the population. New genetic structures are produced until the generation is completed. Successive generations are created in the same manner until a well-defined termination criterion is satisfied. The final population provides a collection of solution candidates, one or more of which can be applied to the original problem. Even though evolutionary algorithms are not guaranteed to find the global optimum, they can find an acceptable solution relatively quickly in a wide range of problems.

    Evolutionary algorithms have been applied to a large number of problems in engineering, computer science, cognitive science, economics, management science, and other fields. The number of practical applications has been rising steadily, especially since the late 1980s. Typical business applications involve production planning, job-shop scheduling, and other difficult combinatorial problems. Genetic algorithms have also been applied to theoretical questions in economic markets, to time series forecasting, and to econometric estimation. String-based genetic algorithms have been applied to finding market-timing strategies based on fundamental data for stock and bond markets.
    23.04.2006 A list of matrix-based programming languages:

    Scilab - Scilab is a scientific software package for numerical computations providing a powerful open computing environment for engineering and scientific applications. Developed since 1990 by researchers from INRIA and ENPC, it is now maintained and developed by Scilab Consortium since its creation in May 2003.

    The R Project for Statistical Computing - R is a free software environment for statistical computing and graphics. It compiles and runs on a wide variety of UNIX platforms, Windows and MacOS.

    Octave - Octave is a high-level language, primarily intended for numerical computations. It provides a convenient command line interface for solving linear and nonlinear problems numerically, and for performing other numerical experiments using a language that is mostly compatible with Matlab. It may also be used as a batch-oriented language.

    Python - Python is a dynamic object-oriented programming language that can be used for many kinds of software development. It offers strong support for integration with other languages and tools, comes with extensive standard libraries, and can be learned in a few days. Many Python programmers report substantial productivity gains and feel the language encourages the development of higher quality, more maintainable code.

    http://www.advancedsourcecode.com/

    Hot spots at the nanoscale   

    Hot spots at the nanoscale  

    It's murky territory, down at the bottom of physical reality, where sound waves are really warmth-carrying particles and protons from the sun can make atoms scatter like fans fleeing a fat rock singer trying to crowd surf.

    Welcome to the world of the nanoscale, where nothing seems to behave like it does up here in the everyday world. And nobody seems to know exactly what the rules are and what to expect. Frankly, it's probably not a place you'd want to visit if it weren't so important.

    At least, it's important to anyone involved in or affected by such technologies as computing, telecommunications, and electrical powergeneration.

    Technology's race to the bottom is being driven by the continuing miniaturization of computer systems. As computer components shrink down to the nanoscale (a nanometer is about four atoms long and about 1/1000th the diameter of a human cell), small, formerly trivial particles can have catastrophic effects.

    Take phonons. They're the smallest unit (quantum) of sound, just like photons are the smallest quantum of light. They produce the vibrations that we experience as heat.

    Usually we don't worry about phonons-they only travel at the speed of sound and carry only a fraction of the energy of a photon. Compared to the electrical effects of, say, an ion strike by a cosmic ray-which can shut down a computer system if it knocks out the right transistor-the heat produced by radiation has previously seemed to exert a negligible effect on the performance of integrated circuits.

    But phonons become more problematic as integrated circuits get smaller, particularly in power devices, direct energy-conversion devices and telecommunications switches.

    Vanderbilt Assistant Professor of Mechanical Engineering and Electrical Engineering Greg Walker has studied various types of transistors used in power and telecommunications systems and has found that the previously overlooked thermal effects from phonon transport can have a significant impact on the devices' performance.

    His research on phonon production and transport from an ion striking electronic devices showed that highly scaled structures are susceptible to thermally induced failure, regardless of the strength of the cosmic ray's electronic impact.

    "As energy carried by phonons propagates through semiconductor materials, it will leave a path that experiences extreme temperatures," Professor Walker says. "Our research has shown that thermal energy production may be significant enough to affect nanoscale microelectronics devices."

     

    Professor Walker is working with the Vanderbilt Institute of Nanoscale Science and Engineering (VINSE). VINSE is an interdisciplinary center involved in nanoscale theoretical and experimental research. VINSE conducts a wide range of projects in nano-optics; nano-bio processes; spintronics; nanoscale electronics; nanocrystal fabrication, characterization, and integration; and radiation effects and defect studies. The Institute recently opened a new nano science and engineering laboratory complex and this fall launched a National Science Foundation (NSF)-sponsored Integrative Graduate Education and Research Traineeship (IGERT) Ph.D. program.

    Professor Walker is one of the professors involved in the new NSF IGERT doctoral program, but he will spend little of his research time in the new nanolab.

    Instead you'll find him at the computer, developing models and simulations.

    "What I'm working on is the theoretical understanding of phonon behavior," Professor Walker says. "We need a more precise way of evaluating thermal effects when predicting the performance of semiconductor devices as they reach nanoscale proportions."

    Professor Walker hopes that this work will help microelectronics designers develop materials and fabrication techniques that will protect the equipment from, or compensate for, thermal effects.

    "Vanderbilt's Institute for Space and Defense Electronics (ISDE) is the best research center in the nation for the study of radiation effects in integrated circuits," he notes. "I hope that my colleagues at ISDE will be able to take the models we are developing to augment the research they are doing on radiation effects."

    The model Professor Walker and his associates have developed produces simulations of nanoscale energy transport throughout the entire thermodynamic cycle.

    "Current research efforts to integrate models of electronic and thermal transport are limited, so our work represents the first attempt to couple models that include phonon dispersion, polarization and multiple scattering mechanisms with electronic simulation," Professor Walker says.

    The problem with traditional models of the dynamics of heat produced by electrons scattering throughout semiconductor materials is that these models are based on assumptions that the material itself is in a state of thermodynamic equilibrium. But radiation, particularly from an ion strike, creates non-equilibrium in the system. Power devices are also non-equilibrium systems because they involve large currents, high switching speeds and reduced sizes.

    "You can't model these phenomena as thermal diffusion processes," Professor Walker says. "We need a new fundamental physics for non-equilibrium transport of phonons."

    In addition to his work on radiation effects, Professor Walker and his associates have focused their research on direct energy-conversion devices and metal oxide semiconductor field effect transistors (MOSFETs), which are used in power electronics, telecommunications switches, and "smart chip" integrated circuits.

    Professor Walker analyzed the thermal effects in MOSFET devices by first running a commercial simulation that models the behavior of electrons. Professor Walker then fed these results into a new model he has developed to analyze nonequilibrium thermal effects.

    This process revealed that the energy carried by the phonons can result in debilitating "hot spots" in the devices. "The confinement of thermal energy causes a higher rate of interaction with electrons, which ultimately causes reduction of electrical current," Professor Walker says. "The findings lead us to believe that devices with similar or smaller dimensions with short time-scale features are susceptible to performance aberrations or failures."

    This information not only will help microelectronics engineers design new nanoscale devices, but perhaps will explain computer failures that have heretofore been inexplicable.

    Direct energy-conversion devices, specifically thermoelectric refrigerators and electrical generators, can be used in a wide variety of applications such as power plant bottoming or topping cycles and scaled cooling situations. By understanding and leveraging nonequilibrium phonon transport in these solid state devices, efficiencies can be improved, which will ultimately reduce the world's dependence on fossil fuels.

    "We don't have all the answers, but understanding that electrical characteristics of devices are closely coupled with thermal nonequilibrium effects is a big step in the right direction," Professor Walker says.

    University of Massachusetts Amherst

                            UMass logo

                           

    © 2008 University of Massachusetts Amherst.Site Policies.This site is maintained by the College of Engineering. Email Webmaster

    Introduction to MOSFETs

    Introduction to MOSFETs

    Module by: Bill Wilson

    Summary: Introduction to MOSFET, a device called Metal-Oxide-Semiconductor Field Effect Transistor.

    Note: Your browser doesn't currently support MathML. If you are using Microsoft Internet Explorer 6 or above, please install the required MathPlayer plugin. Firefox and other Mozilla browsers will display math without plugins, though they require an additional mathematics fonts package. Any browser can view the math in the Print (PDF) version.

    We now move on to another three terminal device - also called a transistor. (In truth this device really has at least four, and probably five, terminals, but we will leave the subtle details for a later time.) This transistor, however, works on much different principles than does the bipolar junction transistor of the last chapter. We will now focus on a device called the Field Effect Transistor, or Metal-Oxide-Semiconductor Field Effect Transistor or simply, the MOSFET. Consider Figure 1.
    Figure 1: The start of a field effect transistor
    Here we have a block of silicon, doped p-type. Into it we have made two regions which are doped n-type. To each of those n-type regions we attach a wire, and connect a battery between them. If we try to get some current, I, to flow through this structure, nothing will happen, because the n-p junction on the RHS is reverse biased (We have the positive lead from the battery going to the n-side of the p-n junction). If we attempt to remedy this by turning the battery around, we will now have the LHS junction reverse biased, and again, no current will flow. If, for whatever reason, we want current to flow, we will need to come up with some way of forming a layer of n-type material between one n-region and the other. This will then connect them together, and we can run current in one terminal and out the other.
    To see how we will do this, let's do two things. First we will grow a layer of SiO2 (silicon dioxide, or just plain "oxide") on top of the silicon. (This turns out to be relatively easy, we just stick the wafer in an oven with some oxygen flowing through it, and heat everything up to about 1100°C for an hour or so, and we end up with a nice, high-quality insulating SiO2 layer on top of the silicon). On top of the oxide layer we then deposit a conductor, which we call the gate. In the "old days" the gate would have been a layer of aluminum (Hence the "metal-oxide-silicon" or MOS name). Today, it is much more likely that a heavily doped layer of polycrystalline silicon (polysilicon, or more often just "poly") would be deposited to form the gate structure. (I guess "POS" sounded funny to people in the field, because it never caught on as a name for these devices). Polysilicon is made from the reduction of a gas, such as silane ( SiH4) through the reaction
    SiH4(g)Si (s)+2H2(g) (1)
    The silicon is polycrystalline (composed of lots of small silicon crystallites) because it is deposited on top of the oxide, which is amorphous, and so it does not provide a single crystal "matrix" which would allow the silicon to organize itself into one single crystal. If we had deposited the silicon on top of a single crystal silicon wafer, we would have formed a single crystal layer of silicon called an epitaxial layer1. This is sometimes done to make structures for particular applications. For instance, growing a n-type epitaxial layer on top of a p-type substrate permits the fabrication of a very abrupt p-n junction.
    1. Epitaxy comes from the Greek, and it just means "ordered upon". Thus an epitaxial layer is one which follows the order of the substrate on which it is grown.

    Comments, questions, feedback, criticisms?

    Discussion forum

    Send feedback

    JFET

    JFET

    Module by: Bill Wilson

    Summary: How JFET transistors work.

    Note: Your browser doesn't currently support MathML. If you are using Microsoft Internet Explorer 6 or above, please install the required MathPlayer plugin. Firefox and other Mozilla browsers will display math without plugins, though they require an additional mathematics fonts package. Any browser can view the math in the Print (PDF) version.

    There is a lot more that we could do with field effect devices, but it is probably time to move on to new topics. For one final point however, we might just look at something called the JFET, or junction field effect transistor. The JFET structure looks like Figure 1. It consists of a piece of p-type silicon, into which two n-type regions have been diffused. However, instead of being both on the same surface, as with a MOSFET, the two regions are opposite one another on either side of the crystal. In cross-section, the JFET looks like Figure 2. We also show the biasing here.
    Figure 1: JFET
    Figure 2: Biasing a JFET
    The two n-regions are connected together, and are reverse biased with respect to the p-type substrate. A second battery, Vds is used to pull current out of the source, by applying a negative voltage between the drain and the source. The reverse biased n-p junctions creates a depletion region which extends into the p-type material through which the holes travel as they go from source to drain (a channel?). By adjusting the value of Vgs, one can make the depletion region smaller or larger, thus increasing or decreasing the drain current.
    The observant student will also note that the polarity of the Vds battery makes it so that there is more reverse bias across the p-n junctions at the drain end of the channel than at the source end. Thus, a more accurate depiction of the JFET would be what is shown in Figure 3. When the drain/source voltage gets large enough, the two depletion regions will join together, and, just as with the MOSFET, the channel pinches off, as shown in Figure 4.
    Figure 3: Depletion region controls current
    Figure 4: Pinch-Off
    Surprising as it may seem, when you work out the equations which describe how the depletion region extends with Vgs and how the pinch-off mechanism changes ID, you end up with behavior, and equations, which are quite similar to those of a depletion-mode MOSFET.
    Using JFETs is a little more cumbersome than a normal MOSFET. You must make sure that the gate-substrate junction always remains reverse biased, and since the JFET can only be a depletion-mode device, you have to have a voltage on the gate if you want to turn the transistor off. The JFET does have one advantage over the MOSFET however. A while back we calculated the value for Cox the oxide capacitance and found that it was on the order of 10-7
    F
    cm2
    . A typical MOSFET gate might be 1 μm long by 20 μm wide, and so it would have a gate area of 20 μm2 or 2×10-7 cm2. Thus, the total gate capacitance is only about 10-14F.

    Comments, questions, feedback, criticisms?

    Discussion forum

    Send feedback

    This work is licensed by Bill Wilson. See the Creative Commons License about permission to reuse this material.

    Last edited by Elizabeth Gregory on Jun 20, 2003 12:00 am GMT-5.

    a good elec site

    a good elec site

    http://cnx.org/content

    Kronecker Delta


    Kronecker Delta
    DOWNLOAD Mathematica Notebook

    The simplest interpretation of the Kronecker delta is as the discrete version of the delta function defined by

     delta_(ij)={0   for i!=j; 1   for i=j.
    (1)

    The Kronecker delta is implemented in Mathematica as KroneckerDelta[i, j], as well as in a generalized form KroneckerDelta[i, j, ...] that returns 1 iff all arguments are equal and 0 otherwise.

    It has the contour integral representation

     delta_(mn)=1/(2pii)∮_gammaz^(m-n-1)dz,
    (2)

    where gamma is a contour corresponding to the unit circle and m and n are integers.

    In three-space, the Kronecker delta satisfies the identities

    delta_(ii)=3
    (3)
    delta_(ij)epsilon_(ijk)=0
    (4)
    epsilon_(ipq)epsilon_(jpq)=2delta_(ij)
    (5)
    epsilon_(ijk)epsilon_(pqk)=delta_(ip)delta_(jq)-delta_(iq)delta_(jp),
    (6)

    where Einstein summation is implicitly assumed, i,j=1, 2, 3, and epsilon_(ijk) is the permutation symbol.

    Technically, the Kronecker delta is a tensor defined by the relationship

     delta_l^k(partialx_i^')/(partialx_k)(partialx_l)/(partialx_j^')=(partialx_i^')/(partialx_k)(partialx_k)/(partialx_j^')=(partialx_i^')/(partialx_j^').
    (7)

    Since, by definition, the coordinates x_i and x_j are independent for i!=j,

     (partialx_i^')/(partialx_j^')=delta^'_j^i,
    (8)

    so

     delta^'_j^i=(partialx_i^')/(partialx_k)(partialx_l)/(partialx_j^')delta_l^k,
    (9)

    and delta_j^i is really a mixed second-rank tensor. It satisfies

    delta_(ab)^(jk) = epsilon_(abi)epsilon^(jki)=delta_a^jdelta_b^k-delta_a^kdelta_b^j
    (10)
    delta_(abjk) = g_(aj)g_(bk)-g_(ak)g_(bj)
    (11)
    epsilon_(aij)epsilon^(bij) = delta_(ai)^(bi)=2delta_a^b.
    (12)

    SEE ALSO: Delta Function, Permutation Symbol, Permutation Tensor. [Pages Linking Here]

    RELATED WOLFRAM SITES: http://functions.wolfram.com/IntegerFunctions/KroneckerDelta/

    Eigenfunctions of LTI Systems

    Module by: Justin Romberg

    Summary: An introduction to eigenvalues and eigenfunctions for Linear Time Invariant systems.

    Note: Your browser doesn't currently support MathML. If you are using Microsoft Internet Explorer 6 or above, please install the required MathPlayer plugin. Firefox and other Mozilla browsers will display math without plugins, though they require an additional mathematics fonts package. Any browser can view the math in the Print (PDF) version.

    Introduction

    Hopefully you are familiar with the notion of the eigenvectors of a "matrix system," if not they do a quick review of eigen-stuff. We can develop the same ideas for LTI systems acting on signals. A linear time invariant (LTI) system operating on a continuous input f(t) to produce continuous time output y(t)
    [f(t) ] =y(t) (1)
    Figure 1: [f(t) ] =y(t) . f and t are continuous time (CT) signals and is an LTI operator.
    is mathematically analogous to an NxN matrix A operating on a vector xN to produce another vector bN (see Matrices and LTI Systems for an overview).
    Ax=b (2)
    Figure 2: Ax=b where x and b are in N and A is an N x N matrix.
    Just as an eigenvector of A is a vN such that Av=λv, λ,
    Figure 3: Av=λv where vN is an eigenvector of A.
    we can define an eigenfunction (or eigensignal) of an LTI system to be a signal f(t) such that
    λ,λ:[f(t) ] =λf(t) (3)
    Figure 4: [f(t) ] =λf(t) where f is an eigenfunction of .
    Eigenfunctions are the simplest possible signals for to operate on: to calculate the output, we simply multiply the input by a complex number λ.

    Eigenfunctions of any LTI System

    The class of LTI systems has a set of eigenfunctions in common: the complex exponentials st, s are eigenfunctions for all LTI systems.
    [st] =λsst (4)
    Figure 5: [st] =λsst where is an LTI system.
    Note: While {s,s:st} are always eigenfunctions of an LTI system, they are not necessarily the only eigenfunctions.
    We can prove Equation 4 by expressing the output as a convolution of the input st and the impulse response h(t) of :
    [st] = h(τ) s(tτ) dτ
    = h(τ) st(sτ) dτ
    = sth(τ) (sτ) dτ
    (5)
    Since the expression on the right hand side does not depend on t, it is a constant, λs. Therefore
    [st] =λsst (6)
    The eigenvalue λs is a complex number that depends on the exponent s and, of course, the system . To make these dependencies explicit, we will use the notation H(s) λs.
    Figure 6: st is the eigenfunction and H(s) are the eigenvalues.
    Since the action of an LTI operator on its eigenfunctions st is easy to calculate and interpret, it is convenient to represent an arbitrary signal f(t) as a linear combination of complex exponentials. The Fourier series gives us this representation for periodic continuous time signals, while the (slightly more complicated) Fourier transform lets us expand arbitrary continuous time signals.

    Comments, questions, feedback, criticisms?

    Discussion forum

    Send feedback

    This work is licensed by Justin Romberg. See the Creative Commons License about permission to reuse this material.

    Last edited by Charlet Reedstrom on Jun 20, 2005 9:14 pm GMT-5.

    Eigenvalue

    Eigenvalue
    DOWNLOAD Mathematica Notebook EXPLORE THIS TOPIC IN the MathWorld Classroom

    Eigenvalues are a special set of scalars associated with a linear system of equations (i.e., a matrix equation) that are sometimes also known as characteristic roots, characteristic values (Hoffman and Kunze 1971), proper values, or latent roots (Marcus and Minc 1988, p. 144).

    The determination of the eigenvalues and eigenvectors of a system is extremely important in physics and engineering, where it is equivalent to matrix diagonalization and arises in such common applications as stability analysis, the physics of rotating bodies, and small oscillations of vibrating systems, to name only a few. Each eigenvalue is paired with a corresponding so-called eigenvector (or, in general, a corresponding right eigenvector and a corresponding left eigenvector; there is no analogous distinction between left and right for eigenvalues).

    The decomposition of a square matrix A into eigenvalues and eigenvectors is known in this work as eigen decomposition, and the fact that this decomposition is always possible as long as the matrix consisting of the eigenvectors of A is square is known as the eigen decomposition theorem.

    The Lanczos algorithm is an algorithm for computing the eigenvalues and eigenvectors for large symmetric sparse matrices.

    Let A be a linear transformation represented by a matrix A. If there is a vector X in R^n!=0 such that

     AX=lambdaX
    (1)

    for some scalar lambda, then lambda is called the eigenvalue of A with corresponding (right) eigenvector X.

    Letting A be a k×k square matrix

     [a_(11) a_(12) ... a_(1k); a_(21) a_(22) ... a_(2k); | | ... |; a_(k1) a_(k2) ... a_(kk)]
    (2)

    with eigenvalue lambda, then the corresponding eigenvectors satisfy

     [a_(11) a_(12) ... a_(1k); a_(21) a_(22) ... a_(2k); | | ... |; a_(k1) a_(k2) ... a_(kk)][x_1; x_2; |; x_k]=lambda[x_1; x_2; |; x_k],
    (3)

    which is equivalent to the homogeneous system

     [a_(11)-lambda a_(12) ... a_(1k); a_(21) a_(22)-lambda ... a_(2k); | | ... |; a_(k1) a_(k2) ... a_(kk)-lambda][x_1; x_2; |; x_k]=[0; 0; |; 0].
    (4)

    Equation (4) can be written compactly as

     (A-lambdaI)X=0,
    (5)

    where I is the identity matrix. As shown in Cramer's rule, a linear system of equations has nontrivial solutions iff the determinant vanishes, so the solutions of equation (5) are given by

     det(A-lambdaI)=0.
    (6)

    This equation is known as the characteristic equation of A, and the left-hand side is known as the characteristic polynomial.

    For example, for a 2×2 matrix, the eigenvalues are

     lambda_+/-=1/2[(a_(11)+a_(22))+/-sqrt(4a_(12)a_(21)+(a_(11)-a_(22))^2)],
    (7)

    which arises as the solutions of the characteristic equation

     x^2-x(a_(11)+a_(22))+(a_(11)a_(22)-a_(12)a_(21))=0.
    (8)

    If all k eigenvalues are different, then plugging these back in gives k-1 independent equations for the k components of each corresponding eigenvector, and the system is said to be nondegenerate. If the eigenvalues are n-fold degenerate, then the system is said to be degenerate and the eigenvectors are not linearly independent. In such cases, the additional constraint that the eigenvectors be orthogonal,

     X_i·X_j=|X_i||X_j|delta_(ij),
    (9)

    where delta_(ij) is the Kronecker delta, can be applied to yield n additional constraints, thus allowing solution for the eigenvectors.

    Eigenvalues may be computed in Mathematica using Eigenvalues[matrix]. Eigenvectors and eigenvalues can be returned together using the command Eigensystem[matrix].

    Assume we know the eigenvalue for

     AX=lambdaX.
    (10)

    Adding a constant times the identity matrix to A,

     (A+cI)X=(lambda+c)X=lambda^'X,
    (11)

    so the new eigenvalues equal the old plus c. Multiplying A by a constant c

     (cA)X=c(lambdaX)=lambda^'X,
    (12)

    so the new eigenvalues are the old multiplied by c.

    Now consider a similarity transformation of A. Let |A| be the determinant of A, then

    |Z^(-1)AZ-lambdaI| = |Z^(-1)(A-lambdaI)Z|
    (13)
    = |Z||A-lambdaI||Z^(-1)|=|A-lambdaI|,
    (14)

    so the eigenvalues are the same as for A.

    SEE ALSO: Brauer's Theorem, Characteristic Equation, Characteristic Polynomial, Complex Matrix, Condition Number, Eigen Decomposition, Eigen Decomposition Theorem, Eigenfunction, Eigenvector, Frobenius Theorem, Gerschgorin Circle Theorem, Lanczos Algorithm, Lyapunov's First Theorem, Lyapunov's Second Theorem, Matrix Diagonalization, Ostrowski's Theorem, Perron's Theorem, Perron-Frobenius Theorem, Poincaré Separation Theorem, Random Matrix, Real Matrix, Schur's Inequalities, Similarity Transformation, Sturmian Separation Theorem, Sylvester's Inertia Law, Wielandt's Theorem. [Pages Linking Here]

    REFERENCES:

    Arfken, G. "Eigenvectors, Eigenvalues." §4.7 in Mathematical Methods for Physicists, 3rd ed. Orlando, FL: Academic Press, pp. 229-237, 1985.

    Hoffman, K. and Kunze, R. "Characteristic Values." §6.2 in Linear Algebra, 2nd ed. Englewood Cliffs, NJ: Prentice-Hall, p. 182, 1971.

    Kaltofen, E. "Challenges of Symbolic Computation: My Favorite Open Problems." J. Symb. Comput. 29, 891-919, 2000.

    Marcus, M. and Minc, H. Introduction to Linear Algebra. New York: Dover, p. 145, 1988.

    Nash, J. C. "The Algebraic Eigenvalue Problem." Ch. 9 in Compact Numerical Methods for Computers: Linear Algebra and Function Minimisation, 2nd ed. Bristol, England: Adam Hilger, pp. 102-118, 1990.

    Press, W. H.; Flannery, B. P.; Teukolsky, S. A.; and Vetterling, W. T. "Eigensystems." Ch. 11 in Numerical Recipes in FORTRAN: The Art of Scientific Computing, 2nd ed. Cambridge, England: Cambridge University Press, pp. 449-489, 1992.

    Eigenfunction

    Eigenfunction

    From Wikipedia, the free encyclopedia

    Jump to: navigation, search

    In mathematics, an eigenfunction of a linear operator, A, defined on some function space is any non-zero function f in that space that returns from the operator exactly as is, except for a multiplicative scaling factor. More precisely, one has

    
\mathcal A f = \lambda f

    for some scalar, λ, the corresponding eigenvalue. The solution of the differential eigenvalue problem also depends upon any boundary conditions required of f. In each case there are only certain eigenvalues λ = λn (n = 1,2,3,...) that admit a corresponding solution for f = fn (with each fn belonging to the eigenvalue λn) when combined with the boundary conditions. The existence of eigenvectors is typically the most insightful way to analyze A.

    For example, fk(x) = ekx is an eigenfunction for the differential operator

    
\mathcal A = \frac{d^2}{dx^2} - \frac{d}{dx}

    for any value of k, with a corresponding eigenvalue λ = k2k. If boundary conditions are applied to this system (e.g., f = 0 at two physical locations in space), then only certain values of k = kn satisfy the boundary conditions, generating corresponding discrete eigenvalues \lambda_n=k_n^2-k_n.

    [edit] Applications

    Eigenfunctions play an important role in many branches of physics. An important example is quantum mechanics, where the Schrödinger equation

    
i \hbar \frac{\partial}{\partial t} \psi = \mathcal H \psi

    has solutions of the form

    
\psi(t) = \sum_k e^{-i E_k t/\hbar} \phi_k,

    where φk are eigenfunctions of the operator \mathcal H with eigenvalues Ek. The fact that only certain eigenvalues Ek with associated eigenfunctions φk satisfy Schrödinger's equation leads to a natural basis for quantum mechanics and the periodic table of the elements, with each Ek an allowable energy state of the system. The success of this equation in explaining the spectral characteristics of hydrogen is considered one of the great triumphs of 20th century physics.

    Due to the nature of the Hamiltonian operator \mathcal H, its eigenfunctions are orthogonal functions. This is not necessarily the case for eigenfunctions of other operators (such as the example A mentioned above). Orthogonal functions fi, i=1, 2, \dots, have the property that

    
0 = \int f_i f_j

    whenever i\neq j, in which case the set \{f_i \,|\, i \in I\} is said to be linearly independent.

    Stieltjes Integral


    Stieltjes Integral

    Contribute to this entry

    The Stieltjes integral is a generalization of the Riemann integral. Let f(x) and alpha(x) be real-valued bounded functions defined on a closed interval [a,b]. Take a partition of the interval

     a=x_0<x_1<x_2,...<x_(n-1)<x_n=b,
    (1)

    and consider the Riemann sum

     sum_(i=0)^(n-1)f(xi_i)[alpha(x_(i+1))-alpha(x_i)]
    (2)

    with xi_i in [x_i,x_(i+1)]. If the sum tends to a fixed number I as max(x_(i+1)-x_i)->0, then I is called the Stieltjes integral, or sometimes the Riemann-Stieltjes integral. The Stieltjes integral of f with respect to alpha is denoted

     intf(x)dalpha(x)
    (3)

    or sometimes simply

     intfdalpha.
    (4)

    If f and alpha have a common point of discontinuity, then the integral does not exist. However, if f is continuous and alpha^' is Riemann integrable over the specified interval, then

     intf(x)dalpha(x)=intf(x)alpha^'(x)dx
    (5)

    (Kestelman 1960).

    For enumeration of many properties of the Stieltjes integral, see Dresher (1981, p. 105).

    REFERENCES:

    Dresher, M. The Mathematics of Games of Strategy: Theory and Applications. New York: Dover, 1981.

    Hardy, G. H.; Littlewood, J. E.; and Pólya, G. Inequalities, 2nd ed. Cambridge, England: Cambridge University Press, pp. 152-155, 1988.

    Jeffreys, H. and Jeffreys, B. S. "Integration: Riemann, Stieltjes." §1.10 in Methods of Mathematical Physics, 3rd ed. Cambridge, England: Cambridge University Press, pp. 26-36, 1988.

    Kestelman, H. "Riemann-Stieltjes Integration." Ch. 11 in Modern Theories of Integration, 2nd rev. ed. New York: Dover, pp. 247-269, 1960.

    Pollard, S. Quart. J. Math. 49, 73-138, 1923.

    Stieltjes, T. J. "Recherches sur les fractions continues." Ann. d. fac. d. sciences Toulouse 8, No. 4, J1-J122, 1894.

    Widder, D. V. Ch. 1 in The Laplace Transform. Princeton, NJ: Princeton University Press, 1941.



    Convolution

    Convolution
    DOWNLOAD Mathematica Notebook EXPLORE THIS TOPIC IN the MathWorld Classroom

    A convolution is an integral that expresses the amount of overlap of one function g as it is shifted over another function f. It therefore "blends" one function with another. For example, in synthesis imaging, the measured dirty map is a convolution of the "true" CLEAN map with the dirty beam (the Fourier transform of the sampling distribution). The convolution is sometimes also known by its German name, faltung ("folding").

    Abstractly, a convolution is defined as a product of functions f and g that are objects in the algebra of Schwartz functions in R^n. Convolution of two functions f and g over a finite range [0,t] is given by

     f*g=int_0^tf(tau)g(t-tau)dtau,
    (1)

    where the symbol f*g (occasionally also written as f tensor g) denotes convolution of f and g. Convolution is more often taken over an infinite range,

     f*g=int_(-infty)^inftyf(tau)g(t-tau)dtau=int_(-infty)^inftyg(tau)f(t-tau)dtau
    (2)

    (Bracewell 1999, p. 25).

    Convolution of two rectangle functions
    Convolution of two Gaussian functions

    The animations above graphically illustrate the convolution of two rectangle functions (left) and two Gaussians (right). In the plots, the green curve shows the convolution of the blue and red curves as a function of t, the position indicated by the vertical green line. The gray region indicates the product g(tau)f(t-tau) as a function of t, so its area as a function of t is precisely the convolution.

    The convolution of two rectangle functions f=Pi_(t_1,t_2)(t) and g=Pi_(u_1,u_2)(t) has the particularly simple form

     f*g=[(t-t_1-u_1)Pi(t-t_1-u_1)-(t-t_2-u_1)Pi(t-t_2-u_1)-(t-t_1-u_2)Pi(t-t_1-u_2)+(t-t_2-u_2)Pi(t-t_2-u_2)].
    (3)

    Even more amazingly, the convolution of two Gaussians f=e^(-(t-mu_1)^2/(2sigma_1^2))/(sigma_1sqrt(2pi)) and g=e^(-(t-mu_2)^2/(2sigma_2^2))/(sigma_2sqrt(2pi)) is another Gaussian

     f*g=1/(sqrt(2pi(sigma_1^2+sigma_2^2)))e^(-[t-(mu_1+mu_2)]^2/[2(sigma_1^2+sigma_2^2)]).
    (4)

    Let f, g, and h be arbitrary functions and a a constant. Convolution satisfies the properties

    f*g = g*f
    (5)
    f*(g*h) = (f*g)*h
    (6)
    f*(g+h) = (f*g)+(f*h)
    (7)

    (Bracewell 1999, p. 27), as well as

     a(f*g)=(af)*g=f*(ag).
    (8)

    Taking the derivative of a convolution gives

     d/(dx)(f*g)=(df)/(dx)*g+f*(dg)/(dx).
    (9)

    The area under a convolution is the product of areas under the factors,

    int_(-infty)^infty(f*g)dx = int_(-infty)^infty[int_(-infty)^inftyf(u)g(x-u)du]dx
    (10)
    = int_(-infty)^inftyf(u)[int_(-infty)^inftyg(x-u)dx]du
    (11)
    = [int_(-infty)^inftyf(u)du][int_(-infty)^inftyg(x)dx].
    (12)

    The horizontal function centroids add

     <x(f*g)>=<xf>+<xg>,
    (13)

    as do the variances

     <x^2(f*g)>=<x^2f>+<x^2g>,
    (14)

    where

     <x^nf>=(int_(-infty)^inftyx^nf(x)dx)/(int_(-infty)^inftyf(x)dx).
    (15)

    There is also a definition of the convolution which arises in probability theory and is given by

     F(t)*G(t)=intF(t-x)dG(x),
    (16)

    where intF(t-x)dG(x) is a Stieltjes integral.

    SEE ALSO: Autocorrelation, Cauchy Product, Convolution Theorem, Cross-Correlation, Recurrence Plot, Wiener-Khinchin Theorem. [Pages Linking Here]

    REFERENCES:

    Bracewell, R. "Convolution" and "Two-Dimensional Convolution." Ch. 3 in The Fourier Transform and Its Applications, 3rd ed. New York: McGraw-Hill, pp. 25-50 and 243-244, 1999.

    Hirschman, I. I. and Widder, D. V. The Convolution Transform. Princeton, NJ: Princeton University Press, 1955.

    Morse, P. M. and Feshbach, H. Methods of Theoretical Physics, Part I. New York: McGraw-Hill, pp. 464-465, 1953.

    Press, W. H.; Flannery, B. P.; Teukolsky, S. A.; and Vetterling, W. T. "Convolution and Deconvolution Using the FFT." §13.1 in Numerical Recipes in FORTRAN: The Art of Scientific Computing, 2nd ed. Cambridge, England: Cambridge University Press, pp. 531-537, 1992.

    Weisstein, E. W. "Books about Convolution." http://www.ericweisstein.com/encyclopedias/books/Convolution.html.

    'وزنه زدن به اندازه دویدن مفید است'

     
     
     
    یک مطالعه تازه به روی موش های آزمایشگاهی حاکیست که وزنه زدن می تواند در زمینه سوزاندن چربی و محافظت برابر دیابت، به اندازه ورزش های استقامت مانند دویدن موثر باشد.

    موشی که دانشمندان آمریکایی در آزمایشگاه به وجود آوردند حامل ژنی بود که وقتی فعال (روشن) می شد باعث رشد عضلاتی مشابه عضلات ناشی از وزنه زدن می شد.

    وقتی این ژن "خاموش" می شد، موش - که با غذاهای چرب تغذیه شد- چاق شده و مشکلات کبد پیدا کرد.

    به گزارش نشریه "متابولیسم سلولی" که این مطالعه در آن چاپ شده است، وقتی این ژن فعال می شد، همان موش چربی را می سوزاند.

    به علاوه، بیماری کبد در اثر انباشت چربی که موش در زمان غیرفعال بودن ژن به آن مبتلا شده بود، درمان شد.

    دیگر اینکه پس از فعال شدن ژن، از مقاومت موش در برابر انسولین کاسته شد. مقاومت نسبت به انسولین به دیابت نوع 2 منجر می شود.

    این درحالی بود که موش هنوز یک رژیم پرچربی و پر از شکر دریافت می کرد و فعالیت جسمی آن افزایش نیافته بود.

    تیم محققان در دانشکده پزشکی دانشگاه بوستون موش ها را از لحاظ ژنتیکی طوری طراحی کرده بودند که عضلات خاصی در آنها پرورش یابد. این عضلات که به "نوع 2" موسوم است ناشی از ورزش هایی مثل وزنه زدن است.

    این با عضلاتی که در نتیجه ورزش های استقامت مانند دویدن تشکیل می شود و به "نوع 1" موسوم است فرق دارد.

    کِنِت والش از دانشگاه بوستون گفت: "ما نشان دادیم که عضلات نوع 2 فقط برای وقتی که می خواهید چیز سنگین بلند کنید مفید نیست. این عضلات همچنین برای کنترل متابولیسم کل بدن مهم است."

    پروفسور کِن فاکس متخصص تربیت بدنی در دانشگاه بریستول گفت که اکنون ورزش های فشاری، مثل وزنه زدن، به عنوان وسیله ای برای بهبود متابولیسم به تدریج مورد توجه قرار گرفته است.

    وی گفت: "اگر شما این عضلات را داشته باشید، حتی وقتی کار زیادی نمی کنید درحال سوزاندن انرژی هستید."

    "این در حال حاضر موضوعی داغ است. چیزی است که به خصوص می تواند برای افراد مسن تر که ممکن است با ورزش های استقامت مشکل داشته باشند مفید باشد. و می تواند خیلی لذت بخش باشد زیرا تاثیر این ورزش ها سریع آشکار می شود."

     

    Convolution wiky

    Convolution

    From Wikipedia, the free encyclopedia

    Jump to: navigation, search
    For the usage in formal language theory, see convolution (computer science).

    In mathematics and, in particular, functional analysis, convolution is a mathematical operator which takes two functions f and g and produces a third function that, in a sense, represents the amount of overlap between f and a reversed and translated version of g.

    Typically, one of the functions is taken to be a fixed filter impulse response, and is known as a kernel. Such a convolution is a kind of generalized moving average, as one can see by taking the kernel to be an indicator function of an interval.

    Visual explanation of convolution. Make each waveform a function of the dummy variable τ. Time-invert one of the waveforms and add t to allow it to slide back and forth on the τ-axis while remaining stationary with respect to t. Finally, start the function at negative infinity and slide it all the way to positive infinity. Wherever the two functions intersect, find the integral of their product. The resulting waveform (not shown here) is the convolution of the two functions. If the stationary waveform is a unit impulse, the end result would be the original version of the sliding waveform, as it is time-inverted back again because the right edge hits the unit impulse first and the left edge last. This is also the reason for the time-inversion in general, as complex signals can be thought to consist of unit impulses.
    Visual explanation of convolution. Make each waveform a function of the dummy variable τ. Time-invert one of the waveforms and add t to allow it to slide back and forth on the τ-axis while remaining stationary with respect to t. Finally, start the function at negative infinity and slide it all the way to positive infinity. Wherever the two functions intersect, find the integral of their product. The resulting waveform (not shown here) is the convolution of the two functions. If the stationary waveform is a unit impulse, the end result would be the original version of the sliding waveform, as it is time-inverted back again because the right edge hits the unit impulse first and the left edge last. This is also the reason for the time-inversion in general, as complex signals can be thought to consist of unit impulses.

    [edit] Definition

    The convolution of f\, and g\, is written f * g \,. It is defined as the integral of the product of the two functions after one is reversed and shifted. As such, it is a particular kind of integral transform:

    (f  * g )(t) = \int_{a}^{b} f(\tau) g(t - \tau)\, d\tau

    The integration range depends on the domain on which the functions are defined; often a = -∞ and b = +∞. While the symbol t\, is used above, it need not represent the time domain. In the case of a finite integration range, f\, and g\, are often considered to extend periodically in both directions, so that the term \displaystyle g(t-\tau) does not imply a range violation. This use of periodic domains is sometimes called a cyclic, circular or periodic convolution. Of course, extension with zeros is also possible. Using zero-extended or infinite domains is sometimes called a linear convolution, especially in the discrete case below.

    [edit] Discrete convolution

    For discrete functions, one can use a discrete version of the convolution operation. It is given by

    (f  * g)(m) = \sum_n {f(n) g(m - n)} \,

    When multiplying two polynomials, the coefficients of the product are given by the convolution of the original coefficient sequences, in this sense (using extension with zeros as mentioned above).

    Generalizing the above cases, the convolution can be defined for any two integrable functions defined on a locally compact topological group (see convolutions on groups below).

    A different generalization is the convolution of distributions.

    Evaluating discrete convolutions using the above formula applied directly takes O(N2) arithmetic operations for N points, but this can be reduced to O(N log N) using a variety of fast algorithms.

    [edit] Fast convolution algorithms

    In practice, digital signal processing and other applications of discrete convolution typically use fast convolution algorithms to increase the speed of the convolution to O(N log N) complexity.

    The most common fast convolution algorithms use fast Fourier transform (FFT) algorithms via the convolution theorem: the cyclic convolution of two sequences is found by taking an FFT of each sequence, multiplying pointwise, and then performing an inverse FFT. Non-cyclic convolutions, such as linear convolutions can be computed via cyclic convolution using zero-padding.

    There are also other many other fast-convolution algorithms that do not employ FFTs per se, such as number-theoretic transform algorithms.

    [edit] Properties

    [edit] Commutativity

    f * g = g * f  \,

    [edit] Associativity

    f  * (g  * h) = (f  * g)  * h \,

    [edit] Distributivity

    f  * (g + h) = (f  * g) + (f  * h) \,

    [edit] Identity element

    f * \delta = \delta * f = f \,

    where δ denotes the Dirac delta

    [edit] Associativity with scalar multiplication

    a (f  * g) = (a f)  * g = f  * (a g) \,

    for any real (or complex) number a\,.

    [edit] Differentiation rule

    \mathcal{D}(f  * g) = \mathcal{D}f  * g = f  * \mathcal{D}g \,

    where \mathcal{D}f denotes the derivative of f or, in the discrete case, the difference operator \mathcal{D}f(n) = f(n+1) - f(n). Consequently, convolution can be viewed as a "smoothing" operation: the convolution of f and g is differentiable as many times as either f or g is, whichever is greater.

    [edit] Convolution theorem

    The convolution theorem states that

     \mathcal{F}(f  * g) = k \left[\mathcal{F} (f)\right] \cdot \left[\mathcal{F} (g)\right]

    where  \mathcal{F}(f)\, denotes the Fourier transform of f, and k is a constant which depends upon the specific normalization of the Fourier transform (e.g., k = 1 if \mathcal{F}\left[f(x)\right]\equiv\int^\infty_{-\infty}f(x)\exp(\pm 2 \pi i x \xi)dx). Versions of this theorem also hold for the Laplace transform, two-sided Laplace transform, Z-transform and Mellin transform.

    See also less trivial Titchmarsh convolution theorem.

    [edit] Convolutions on groups

    If G is a suitable group endowed with a measure m (for instance, a locally compact Hausdorff topological group with the Haar measure) and if f and g are real or complex valued m-integrable functions on G, then we can define their convolution by

    (f * g)(x) = \int_G f(y)g(xy^{-1})\,dm(y) \,

    The circle group T with the Lebesgue measure is an immediate example. For a fixed g in L1(T), we have the following familiar operator acting on the Hilbert space L2(T):

    T f(x) =  \frac{1}{2 \pi} \int_{\mathbb{T}} f(y) g( x - y) dy.

    The operator T is compact. A direct calculation shows that its adjoint T* is convolution with

    \bar{g}(-y).

    By the commutativity property cited above, T is normal, i.e. T*T = TT*. Also, T commutes with the translation operators. Consider the family S of operators consisting of all such convolutions and the translation operators. S is a commuting family of normal operators. According to spectral theory, there exists an orthonormal basis {hk} that simultaneously diagonalizes S. This characterizes convolutions on the circle. Specifically, we have

    h_k (x) = e^{ikx},\;

    which are precisely the characters of T. Each convolution is a compact multiplication operator in this basis. This can be viewed as a version of the convolution theorem discussed above.

    The above example may convince one that convolutions arise naturally in the context of harmonic analysis on groups. For more general groups, it is also possible to give, for instance, a Convolution Theorem, however it is much more difficult to phrase and requires representation theory for these types of groups and the Peter-Weyl theorem . It is very difficult to do these calculations without more structure, and Lie groups turn out to be the setting in which these things are done.

    [edit] Convolution of measures

    If μ and ν are measures on the family of Borel subsets of the real line, then the convolution μ * ν is defined by

    (\mu * \nu)(A) = (\mu \times \nu)(\{\, (x,y) \in \mathbb{R}^2 \,:\, x+y \in A \,\}).

    In case μ and ν are absolutely continuous with respect to Lebesgue measure, so that each has a density function, then the convolution μ * ν is also absolutely continuous, and its density function is just the convolution of the two separate density functions.

    If μ and ν are probability measures, then the convolution μ * ν is the probability distribution of the sum X + Y of two independent random variables X and Y whose respective distributions are μ and ν.

    [edit] Applications

    Convolution and related operations are found in many applications of engineering and mathematics.

    • In statistics, as noted above, a weighted moving average is a convolution.
    • In probability theory, the probability distribution of the sum of two independent random variables is the convolution of their individual distributions.
    • In optics, many kinds of "blur" are described by convolutions. A shadow (e.g. the shadow on the table when you hold your hand between the table and a light source) is the convolution of the shape of the light source that is casting the shadow and the object whose shadow is being cast. An out-of-focus photograph is the convolution of the sharp image with the shape of the iris diaphragm. The photographic term for this is bokeh.
    • Similarly, in digital image processing, convolutional filtering plays an important role in many important algorithms in edge detection and related processes.
    • In linear acoustics, an echo is the convolution of the original sound with a function representing the various objects that are reflecting it.
    • In artificial reverberation (digital signal processing, pro audio), convolution is used to map the impulse response of a real room on a digital audio signal (see previous and next point for additional information).
    • In electrical engineering and other disciplines, the output (response) of a (stationary, or time- or space-invariant) linear system is the convolution of the input (excitation) with the system's response to an impulse or Dirac delta function. See LTI system theory and digital signal processing.
    • In time-resolved fluorescence spectroscopy, the excitation signal can be treated as a chain of delta pulses, and the measured fluorescence is a sum of exponential decays from each delta pulse.
    • In physics, wherever there is a linear system with a "superposition principle", a convolution operation makes an appearance.
    • This is the fundamental problem term in the Navier Stokes Equations relating to the Clay Mathematics Millennium Problem and the associated million dollar prize.
    • In digital signal processing, frequency filtering can be simplified by convolving two functions (data with a filter) in the time domain, which is analogous to multiplying the data with a filter in the frequency domain.

    [edit] See also

    [edit] External links

    Look up convolution in Wiktionary, the free dictionary.

      Convolution


     

    Convolution

    DOWNLOAD Mathematica Notebook EXPLORE THIS TOPIC IN the MathWorld Classroom

    A convolution is an integral that expresses the amount of overlap of one function g as it is shifted over another function f. It therefore "blends" one function with another. For example, in synthesis imaging, the measured dirty map is a convolution of the "true" CLEAN map with the dirty beam (the Fourier transform of the sampling distribution). The convolution is sometimes also known by its German name, faltung ("folding").

    Abstractly, a convolution is defined as a product of functions f and g that are objects in the algebra of Schwartz functions in R^n. Convolution of two functions f and g over a finite range [0,t] is given by

     f*g=int_0^tf(tau)g(t-tau)dtau,
    (1)

    where the symbol f*g (occasionally also written as f tensor g) denotes convolution of f and g. Convolution is more often taken over an infinite range,

     f*g=int_(-infty)^inftyf(tau)g(t-tau)dtau=int_(-infty)^inftyg(tau)f(t-tau)dtau
    (2)

    (Bracewell 1999, p. 25).

    Convolution of two rectangle functions
    Convolution of two Gaussian functions

    The animations above graphically illustrate the convolution of two rectangle functions (left) and two Gaussians (right). In the plots, the green curve shows the convolution of the blue and red curves as a function of t, the position indicated by the vertical green line. The gray region indicates the product g(tau)f(t-tau) as a function of t, so its area as a function of t is precisely the convolution.

    The convolution of two rectangle functions f=Pi_(t_1,t_2)(t) and g=Pi_(u_1,u_2)(t) has the particularly simple form

     f*g=[(t-t_1-u_1)Pi(t-t_1-u_1)-(t-t_2-u_1)Pi(t-t_2-u_1)-(t-t_1-u_2)Pi(t-t_1-u_2)+(t-t_2-u_2)Pi(t-t_2-u_2)].
    (3)

    Even more amazingly, the convolution of two Gaussians f=e^(-(t-mu_1)^2/(2sigma_1^2))/(sigma_1sqrt(2pi)) and g=e^(-(t-mu_2)^2/(2sigma_2^2))/(sigma_2sqrt(2pi)) is another Gaussian

     f*g=1/(sqrt(2pi(sigma_1^2+sigma_2^2)))e^(-[t-(mu_1+mu_2)]^2/[2(sigma_1^2+sigma_2^2)]).
    (4)

    Let f, g, and h be arbitrary functions and a a constant. Convolution satisfies the properties

    f*g = g*f
    (5)
    f*(g*h) = (f*g)*h
    (6)
    f*(g+h) = (f*g)+(f*h)
    (7)

    (Bracewell 1999, p. 27), as well as

     a(f*g)=(af)*g=f*(ag).
    (8)

    Taking the derivative of a convolution gives

     d/(dx)(f*g)=(df)/(dx)*g+f*(dg)/(dx).
    (9)

    The area under a convolution is the product of areas under the factors,

    int_(-infty)^infty(f*g)dx = int_(-infty)^infty[int_(-infty)^inftyf(u)g(x-u)du]dx
    (10)
    = int_(-infty)^inftyf(u)[int_(-infty)^inftyg(x-u)dx]du
    (11)
    = [int_(-infty)^inftyf(u)du][int_(-infty)^inftyg(x)dx].
    (12)

    The horizontal function centroids add

     <x(f*g)>=<xf>+<xg>,
    (13)

    as do the variances

     <x^2(f*g)>=<x^2f>+<x^2g>,
    (14)

    where

     <x^nf>=(int_(-infty)^inftyx^nf(x)dx)/(int_(-infty)^inftyf(x)dx).
    (15)

    There is also a definition of the convolution which arises in probability theory and is given by

     F(t)*G(t)=intF(t-x)dG(x),
    (16)

    where intF(t-x)dG(x) is a Stieltjes integral.

    REFERENCES:

    Bracewell, R. "Convolution" and "Two-Dimensional Convolution." Ch. 3 in The Fourier Transform and Its Applications, 3rd ed. New York: McGraw-Hill, pp. 25-50 and 243-244, 1999.

    Hirschman, I. I. and Widder, D. V. The Convolution Transform. Princeton, NJ: Princeton University Press, 1955.

    Morse, P. M. and Feshbach, H. Methods of Theoretical Physics, Part I. New York: McGraw-Hill, pp. 464-465, 1953.

    Press, W. H.; Flannery, B. P.; Teukolsky, S. A.; and Vetterling, W. T. "Convolution and Deconvolution Using the FFT." §13.1 in Numerical Recipes in FORTRAN: The Art of Scientific Computing, 2nd ed. Cambridge, England: Cambridge University Press, pp. 531-537, 1992.

    Weisstein, E. W. "Books about Convolution." http://www.ericweisstein.com/encyclopedias/books/Convolution.html.




    CITE THIS AS:

    Weisstein, Eric W. "Convolution." From MathWorld--A Wolfram Web Resource. http://mathworld.wolfram.com/Convolution.html

    Chapter 6 - Convolution / Convolution

    Chapter 6: Convolution

    Convolution

    Let's summarize this way of understanding how a system changes an input signal into an output signal. First, the input signal can be decomposed into a set of impulses, each of which can be viewed as a scaled and shifted delta function. Second, the output resulting from each impulse is a scaled and shifted version of the impulse response. Third, the overall output signal can be found by adding these scaled and shifted impulse responses. In other words, if we know a system's impulse response, then we can calculate what the output will be for any possible input signal. This means we know everything about the system. There is nothing more that can be learned about a linear system's characteristics. (However, in later chapters we will show that this information can be represented in different forms).

    The impulse response goes by a different name in some applications. If the system being considered is a filter, the impulse response is called the filter kernel, the convolution kernel, or simply, the kernel. In image processing, the impulse response is called the point spread function. While these terms are used in slightly different ways, they all mean the same thing, the signal produced by a system when the input is a delta function.

    Convolution is a formal mathematical operation, just as multiplication, addition, and integration. Addition takes two numbers and produces a third number, while convolution takes two signals and produces a third signal. Convolution is used in the mathematics of many fields, such as probability and statistics. In linear systems, convolution is used to describe the relationship between three signals of interest: the input signal, the impulse response, and the output signal.

    Figure 6-2 shows the notation when convolution is used with linear systems. An input signal, x[n], enters a linear system with an impulse response, h[n], resulting in an output signal, y[n]. In equation form: x[n] * y[n] = y[n]. Expressed in words, the input signal convolved with the impulse response is equal to the output signal. Just as addition is represented by the plus, +, and multiplication by the cross, ×, convolution is represented by the star, *. It is unfortunate that most programming languages also use the star to indicate multiplication. A star in a computer program means multiplication, while a star in an equation means convolution.

    Figure 6-3 shows convolution being used for low-pass and high-pass filtering. The example input signal is the sum of two components: three cycles of a sine wave (representing a high frequency), plus a slowly rising ramp (composed of low frequencies). In (a), the impulse response for the low-pass filter is a smooth arch, resulting in only the slowly changing ramp waveform being passed to the output. Similarly, the high-pass filter, (b), allows only the more rapidly changing sinusoid to pass.

    Figure 6-4 illustrates two additional examples of how convolution is used to process signals. The inverting attenuator, (a), flips the signal top-for-bottom, and reduces its amplitude. The discrete derivative (also called the first difference), shown in (b), results in an output signal related to the slope of the input signal.

    Notice the lengths of the signals in Figs. 6-3 and 6-4. The input signals are 81 samples long, while each impulse response is composed of 31 samples. In most DSP applications, the input signal is hundreds, thousands, or even millions of samples in length. The impulse response is usually much shorter, say, a few points to a few hundred points. The mathematics behind convolution doesn't restrict how long these signals are. It does, however, specify the length of the output signal. The length of the output signal is

    equal to the length of the input signal, plus the length of the impulse response, minus one. For the signals in Figs. 6-3 and 6-4, each output signal is: 81 + 31 - 1 = 111 samples long. The input signal runs from sample 0 to 80, the impulse response from sample 0 to 30, and the output signal from sample 0 to 110.

    Now we come to the detailed mathematics of convolution. As used in Digital Signal Processing, convolution can be understood in two separate ways. The first looks at convolution from the viewpoint of the input signal. This involves analyzing how each sample in the input signal contributes to many points in the output signal. The second way looks at convolution from the viewpoint of the output signal. This examines how each sample in the output signal has received information from many points in the input signal.

    Keep in mind that these two perspectives are different ways of thinking about the same mathematical operation. The first viewpoint is important because it provides a conceptual understanding of how convolution pertains to DSP. The second viewpoint describes the mathematics of convolution.

    This typifies one of the most difficult tasks you will encounter in DSP: making your conceptual understanding fit with the jumble of mathematics used to communicate the ideas.

    Next Section: The Input Side Algorithm

    Download this chapter in PDF format

    Chapter6.pdf

    دزدي مار از فروشگاه!!

    دزدي مار از فروشگاه!!

    يك زن و پسرش كه ماري را از فروشگاهي درامريكا دزديده بودند وقتي براي تهيه كتاب هايي درباره طرز نگهداري و مراقبت از مار به اين فروشگاه برگشتند دستگير شدند.
    به گزارش اسوشيتدپرس از كليولند ، هايتر ، اوهايو ، كاركنان فروشگاه از روي فيلمي كه هنگام سرقت از آنان گرفته شده بود آنها را شناختند و تا رسيدن پليس معطل شان كردند.
    فيلم دوربين امنيتي نشان داد پسر 15 ساله بچه مار بوآي 75 سانتي متري را از قفس حيوان برداشت آن را دور گردنش پيچيد و زير ژاكتش پنهان كرد و در تمام اين مدت مادر مراقب او بود.
    پليس گفت پسر سر مار دم قرمز را از يقه بلوزش بيرون نگه داشته بود. مادر و پسر 22 دسامبر دستگير شدند و مار كه 300 دلار قيمت داشت از خانه آنان در حومه كليولند پيدا شد.
    سهر يناهيل 35 ساله به اتهام دزدي در دادگاه حاضر خواهد شدو پسرش توبيخ و تحت قيمومت اقوام خود قرار داده شد. 
     

    بيش از20دقيقه مكالمه پيوسته با تلفن همراه موجب كاهش شنوايي مي‌شود

    بيش از20دقيقه مكالمه پيوسته با تلفن همراه موجب كاهش شنوايي مي‌شود

    دكتر رضا صراف، عضو هيأت علمي دانشكده مهندسي برق دانشگاه صنعتي اميركبير و مجري اين طرح در گفت‌وگو با خبرنگار «پژوهشي» خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، اظهار داشت: ميزان جذب امواجي كه از تلفن همراه به سمت گوش مي‌آيد، با توجه به فاصله گوش و فراكانس موج متفاوت است و به طور معمول بيش از 70 درصد امواج توسط بافت جمجمه و مغز جذب شده و به شكل انرژي حرارتي درمي‌آيد.



    وي با اشاره به نتايج اين مدل‌سازي خاطرنشان كرد: اگر چه عوامل مختلفي از جمله فاصله تلفن همراه از گوش و ميزان فركانس در جذب امواج مؤثر هستند ولي اثر زيانبار صحبت بي‌وقفه با تلفن‌هاي همراه كاملا روشن است.

    ارزيابي‌ها نشان مي‌دهند كه استفاده پيوسته از تلفن همراه از حدود 20 دقيقه به بالا مي‌تواند به تدريج با افزايش حرارت بافتهاي مغز موجب تغييرات بيولوژيك بافت و كاهش احتمالي شنوايي شود و صحبت‌هاي كوتاه با تلفن‌همراه يا استفاده از سيمهاي ارتباطي (هندزفري) از جمله روش‌هاي پيش‌گيري از اين است.

    دكتر صراف افزود: در اين پژوهش قطر جمجمه در ناحيه گوش، 8 سانتي‌متر در نظر گرفته شده و بر اين اساس ميزان نفوذ امواج تا 4 سانتي‌متر ارزيابي شده است.

    مجري اين طرح تصريح كرد: مغز 15 لايه دارد كه از نظر الكترونيكي با يكديگر متفاوتند. در سال‌هاي اخير مغز را به سه لايه تقسيم كرده‌اند زيرا از نظر ضريب گذردهي الكتريكي تقريبا يكسانند. ما نيز در اين پژوهش با در نظر گرفتن مغز سه لايه و با استفاده از روشهاي محاسباتي ممان و تفاضل محدود اثر تشعشعات الكتريكي را كه از لايه‌هاي كره مغز مي‌گذرند را مد‌ل‌سازي كرده‌ايم و با كمك مدل‌سازي امواج، نتايج آن با يافته‌هاي تجربي ديگر محققان مقايسه و تاييد شده است.

    دكتر صراف يكي از ويژگي‌هاي روش كار خود را تلفيق دو روش محاسباتي مطرح يعني روش‌هاي ممان و تفاضل محدود ذكر كرد و گفت: اين تلفيق از جمله نوآوري‌هاي مهم اين طرح شمرده مي‌شود كه موجب كاهش زمان محاسبات وافزايش سرعت پاسخ‌دهي شده است. در مدل‌هاي ديگري كه تا بحال ساخته شده است تنها از يك روش محاسباتي ممان يا تفاضل محدود استفاده شده است كه هر يك محاسن ومعايب خود را دارا است ولي ما در اين پژوهش از تلفيق هر دوي آنها بهره جسته‌ايم.

    اين عضو هيأت علمي دانشگاه صنعتي اميركبير در گفت‌و‌گو با ايسنا خاطرنشان كرد: با تبديل اين مدل به صورت يك نرم‌افزار بسيار دقيق و قدرتمند مي‌توان ميزان تابش و ورود و خروج امواج از هر جسم چندلايه را با روش‌هاي محاسباتي تعيين كرد و ميزان دقيق آن را مشخص كرد و بدين وسيله مي‌توان هر محيطي را مدل‌سازي نمود.

    وي در پايان تصريح كرد: فركانس امواج تلفن‌هاي همراه در ايران هم‌اكنون در حدود 900 مگاهرتز است ولي در اين تحقيق با پيش‌بيني ورود محدوده‌هاي جديد تا 2000 مگاهرتز نيز مورد توجه قرار گرفته است.

    شب يلدا

    تاريخچه شب يلدا


    شرق شناسان و مورخان متفق القولند كه ايرانيان نزديك به ? هزار سال است كه شب يلدا آخرين شب پاييز و آذر ماه را كه درازترين و تاريك ترين شب در طول سال است تا سپيده دم بيدار مي مانند، در كنار يكديگر خود را سرگرم مي کنند تا اندوه غيبت خورشيد و تاريكي و سردي روحيه آنان را تضعيف نكند و با به روشني گراييدن آسمان (حصول اطمينان از بازگشت خورشيد در پي يك شب طولاني و سياه كه تولد تازه آن عنوان شده است) به رختخواب روند و لختي بياسايند.

    مراسم شب يلدا (شب چله) از طريق ايران به قلمرو روميان راه يافت و جشن «ساتورن» خوانده مي شد. جشن ساتورن پس از مسيحي شدن رومي ها هم اعتبار خود را از دست نداد و ادامه يافت كه در همان نخستين سده آزاد شدن پيروي از مسيحيت در ميان روميان، با تصويب رئيس وقت كليسا، كريسمس (مراسم ميلاد مسيح) را ?? دسامبر قرار دادند كه چهار روز و در سال هاي كبيسه سه روز بيشتر از يلدا (شب ?? دسامبر) فاصله ندارد و مفهوم هر دو واژه هم يكي است. از آن پس اين دو ميلاد تقريباً باهم برگزار مي شده اند.

    آراستن سرو و كاج در كريسمس هم از ايران باستان اقتباس شده است، زيرا ايرانيان به اين دو درخت مخصوصاً سرو به چشم مظهر مقاومت در برابر تاريكي و سرما مي نگريستند و در خور روز؛ در برابر سرو مي ايستادند و عهد مي كردند كه تا سال بعد يك نهال سرو ديگر كشت كنند.

    پيشتر، ايرانيان (مردم سراسر ايران زمين) روز پس از شب يلدا (يكم دي ماه) را خور روز و دي گان؛ مي خواندند و به استراحت مي پرداختند و تعطيل عمومي بود. در اين روز عمدتاً به اين لحاظ از كار دست مي كشيدند كه نمي خواستند احياناً مرتكب بدي كردن شوند كه ميترائيسم ارتكاب هر كار بد كوچك را در روز تولد خورشيد گناهي بسيار بزرگ مي شمرد. هرمان هيرت، زبان شناس بزرگ آلمان كه گرامر تطبيقي زبان هاي آريايي را نوشته است كه پارسي از جمله اين زبان ها است نظر داده كه دي- به معناي روز- به اين دليل بر اين ماه ايراني گذارده شده كه ماه تولد دوباره خورشيد است. بايد دانست كه انگليسي يك زبان گرمانيك (خانواده زبانهاي آلماني) و از خانواده بزرگ تر زبان هاي آريايي (آرين) است. هرمان هيرت در آستانه دي گان به دنيا آمده بود و به زادروز خود كه مصادف با تولد دوباره خورشيد بود، مباهات بسيار مي كرد.

    فردوسي به استناد منابع خود، يلدا و خور روز، را به هوشنگ از شاهان پيشدادي ايران (كيانيان كه از سيستان پارس برخاسته بودند) نسبت داده و در اين زمينه از جمله گفته است:

    كه ما را ز دين بهي ننگ نيست

    به گيتي، به از دين هوشنگ نيست

    همه راه داد است و آيين مهر

    نظر كردن اندر شمار سپهر

    آداب شب يلدا در طول زمان تغيير نكرده و ايرانيان در اين شب، باقيمانده ميوه هايي را كه انبار كرده اند و خشكبار و تنقلات مي خورند و دور هم گرد هيزم افروخته و بخاري روشن مي نشينند تا سپيده دم بشارت شكست تاريكي و ظلمت و آمدن روشنايي و گرمي (در ايران باستان، از ميان نرفتن و زنده بودن خورشيد كه بدون آن حيات نخواهد بود) را بدهد، زيرا كه به زعم آنان در اين شب، تاريكي و سياهي در اوج خود است.

    واژه يلدا، از دوران ساسانيان كه متمايل به به كارگيري خط (الفباي از راست به چپ) سرياني شده بودند به كار رفته است. يلدا- همان ميلاد به معناي زايش- زاد روز يا تولد است كه از آن زبان سامي وارد پارسي شده است. بايد دانست كه هنوز در بسياري از نقاط ايران مخصوصاً در جنوب و جنوب خاوري براي ناميدن بلندترين شب سال، به جاي شب يلدا از واژه مركب شب چله (?? روز مانده به جشن سده، شب سياه و سرد) استفاده مي شود?

    خور روز (دي گان)- يكم دي ماه- در ايران باستان در عين حال روز برابري انسان ها بود. در اين روز همگان از جمله شاه لباس ساده مي پوشيدند تا يكسان به نظر آيند و كسي حق دستور دادن به ديگري را نداشت و كارها داوطلبانه انجام مي گرفت، نه تحت امر. در اين روز جنگ كردن و خونريزي، حتي كشتن گوسفند و مرغ هم ممنوع بود. اين موضوع را نيروهاي متخاصم ايرانيان مي دانستند و در جبهه ها رعايت مي كردند و خونريزي موقتاً قطع مي شد و بسيار ديده شده كه همين قطع موقت جنگ، به صلح طولاني و صفا انجاميده بود.

     HTTP://SHABEDERAZ.PERSIANBLOG.COM 

    جنگ جهاني هكرها يك ماه ديگر آغاز مي شود

    عصر ايران ـ كارشناسان امنيتي جهان معتقدند با آغاز سال 2007 ميلادي، هكرها جنگ جهاني شبكه اي به راه خواهند انداخت.

    به گزارش عصر ايران (asriran.com)، خبرگزاري رويترز اعلام كرد: جبهه جديد جنگ هاي جهاني شبكه اي در سال نو ميلادي شكل خواهد گرفت و فعلاً هكرهاي انگليس با بودجه چند ميليارد پوندي، پشت خط آغاز اين جنگ به سر مي برند.

    اين خبرگزاري افزود: هكرها قصد دارند با ارسال پيام هاي كوتاه آلوده، به تلفن هاي موبايل و وب سايت هاي اداري و شخصي، يك جنگ رواني بزرگ به راه بياندازند.

    رويترز خاطرنشان كرد: هك كردن ايميل ها نيز از جمله هدف هاي هكرهاست زيرا اين افراد بيمار با دستيابي به نامه هاي خصوصي الكترونيك افراد، روح آزرده خود را التيام مي بخشند و در برخي موارد نيز با سوءاستفاده از آنها، به بروز درگيري هاي تجاري و خانوادگي ايجاد مي كنند.

    ديو راند، يكي از متخصصان امور امنيتي كامپيوترهاي شخصي و دولتي به رويترز گفت: بخشي از انگيزه اين افراد، به حماقتشان بر مي گردد اما علت اصلي حركت آنها به دريافت با جهاني كلان مربوط است.

    مدير شركت كامپيوتري ـ اينترنتي مك كافي كه سازنده قوي ترين آنتي ويروس هاي جهان است نيز به اين خبرگزاري گفت: فقط امنيت كامپيوترها و موبايل ها بسيار سخت شده است زيرا تا چند ماه ديگر، موج جديدي از ويروس بازي و هك كردن سايت ها آغاز خواهد شد.

    وي افزود: شركت هاي غيرمجاز با استخدام دانشجويان به صورت شبانه روزي و پرداخت مبالغ كلان به آنها، تنها با كارت حافظه نيم سانتيمتري تمام دارايي هاي يك فرد را طي يك ساعت از يك بانك به سرقت خواهند برد، پس طبيعي است كه دزدها هم هك كردن را به جاي حمل اسلحه و تخليه بانك به كار ببرند زيرا در صورت حضور فيزيكي در بانك يا مغازه ها، احتمال دستگيري و مرگ وجود دارد اما با حضور در خانه يا محل كار، اين امر بدون خطر صورت مي گيرد.

     

    اولين زن جهان با دو دست پيوندي

    به گزارش بي بي سي گروهي از جراحان در بيمارستان لافه در شهر والنسيا اين عمل جراحي كم‌سابقه را انجام دادند.

    پزشكان مي‌گويند آلباي 47 ساله اهل كاستلان - كه نام كاملش افشا نشده است - پس از عمل جراحي 10 ساعته دوره نقاهت را به خوبي مي‌گذراند.



    آلبا كه اين هفته چهره‌اش در رسانه‌ها منتشر شد، عليرغم بانداژ سنگين بر روي دست‌هايش ظاهري شادمان دارد.

    آلبا پس از به هوش آمدن و ديدن دست‌هاي جديدش براي اولين بار گفت: "دست‌هاي قشنگي هستند!"

    اين عمل جراحي در 30 نوامبر (9 آذر) پس از آنكه اهداكننده مناسبي با جنس،نژاد و گروه خون مشابه پيدا شد انجام گرفت.

    اهداكننده در اين مورد زني بود كه به دنبال يك سانحه مرگ مغزي او اعلام شده بود.
    دستان اهداكننده از بالاي آرنج جداشد، در محفظه سردي قرارداده شد و در كمتر از پنج ساعت به بيمارستان لافه منتقل شد.

    گروهي متشكل از 10 متخصص پزشكي از جمله جراحان و متخصصان بيهوشي عمل اتصال آنها را به بازوهاي آلبا انجام دادند. هر دو پيوند دست همزمان انجام شد.

    اول بايد اندازه ساعدهاي آلبا براي تطبيق يافتن با اندام‌هاي اهدايي تنظيم مي‌شد. استخوان‌ها با صفحات فلزي و پيچ ثابت شدند، و با جراحي ميكروسكوپي شريان‌ها، وريدها و اعصاب متصل شدند.

    هر دو دست آليا 30 سال پيش زماني كه شيمي مي‌خواند، در جريان يك انفجار در آزمايشگاه قطع شده بود.

    پدرو كاواداس، جراح ارشد، گفت البا در طول پنج تا شش ماه حس و حركت در دست‌هاي پيوندي را كسب خواهد كرد.

    كاوداس به رسانه‌هاي اسپانيا گفته است كه هدف از اين جراحي فراهم آوردن امكان زندگي مستقل و طبيعي براي آلبا با داشتن دست‌هايي كارآمد بود. او پذرفت كه پيش‌بيني‌كردن دقيق اينكه آلبا در آينده تا چه حدي خواهد توانست از دست‌هايش استفاده كند، مشكل است.

    اما افزود: "در هر حال اين دست‌هاي پيوندي بسيار بهتر از هر دست مصنوعي هستند."

    تا بحال شش مورد پيوند دو دست بر روي مردان جهان انجام شده است كه اولين مورد آن بر روي مرد 33 ساله اي در فرانسه در سال 2000 بود.

    آن‌چه بايد درباره شوره سر بدانيد

    آن‌چه بايد درباره شوره سر بدانيد

    شوره سر محصول ريزش سلول‌هاي پوست سر است البته اين پوسته‌ريزي طبيعي است و در تمام بدن اتفاق مي‌افتد. روي پوست سر، پوسته‌هاي بزرگ‌تر با چربي و گرد و غبار مخلوط مي‌شوند و شوره سر را به وجود مي‌آورند. نمي‌شود شوره سر را درمان كرد، ولي مي‌شود به كنترل آن اميدوار بود. شوره سر باعث تضعيف ريشه‌هاي مو و در نتيجه منجر به ريزش آن مي‌شود. شوره‌ها به پوست سر مي‌چسبند و مانع از گردش آزاد هوا و رسيدن آن به ريشه‌ها مي‌شوند. بنابراين، ريشه مو ضعيف مي‌شود و موي سر مي‌ريزد. به علت مسري بودن اين بيماري استفاده از شانه و صابون يا برس يك فرد داراي شوره خطرناك است. امروزه داروها، صابون‌ها و شامپوهاي بسياري براي مقابله با شوره سر وجود دارند ولي مؤثرترين راه، پاكيزه نگه‌داشتن موها است. حداقل 3 بار در روز موهاي خود را شانه كنيد و حداقل يك‌بار در هفته آن را با شامپو بشوييد و زماني كه موهاي خود را مي‌شوييد مراقب باشيد كه آب آن روي صورتتان نريزد، چرا كه ممكن است سبب جوش پوستي شود.

    يك دو سه، رفع شوره سر
     1
    تا 6 قاشق آب را با 2 قاشق سركه مخلوط كنيد و قبل از خواب با پنبه آن را روي پوست سر قرار دهيد. حوله را دور سر خود بپيچيد تا بالش كثيف نشود و صبح روز بعد آن را بشوييد. پس از شامپوكردن نيز، با استفاده از آب و سركه موهاي خود را آبكشي كنيد. به مدت حداقل 3 ماه، هفته‌اي يك‌بار اين كار را تكرار كنيد. 2- پوست سرتان را با استفاده از روغن بادام ماساژ و موهاي خود را بخور دهيد!!! براي بخور‌دادن موها، حوله‌اي را در آب جوش خيس كنيد و سپس آن را دور موهاي خود بپيچيد. دقت كنيد لبه‌هاي حوله خيس نشود تا بتوانيد آن را در دست بگيريد. زماني‌كه حوله‌تان خنك شد، 3 تا 4 مرتبه اين عمل را تكرار كنيد. بخور دادن سبب مي‌شود كه منافذ پوست سر باز شوند و ريشه مو بتواند چربي بيشتري را جذب كند. 3- مي‌توانيد يك قاشق آبليمو را با 2 قاشق سركه مخلوط كنيد و پوست سرتان را با آن ماساژ دهيد. سپس سر خود را با شامپوي تخم‌مرغي بشوييد.

    كي برويم دكتر؟
     زماني كه شستن مرتب موها با شامپو يا استفاده از شامپوي ضد شوره، شوره سر را كنترل نكند، وقتش است كه به پزشك مراجعه كنيد. ممكن است پزشك شما شامپوي ضد شوره قوي‌تري را تجويز كند يا نسخه ديگري برايتان بپيچد.

    در جستجوي ريشه هاي فرازميني حيات زمين

    در جولاي 2001، باران قرمز اسرار آميزي در يك منطقه وسيع از جنوب هندوستان باريد كه برخي از دانشمندان آن را منشا احتمالي حيات در كره زمين مي دانند.

    در حالي كه مردم محلي معتقد بودند اين باران نشانه پيش بيني شده پايان جهان است، مقامات رسمي توضيح دادند كه اين باران ناشي از گرد و غبار صحراهاي عربستان است.

    اما دكترگادفري لوئيس دانشمندي كه در اين منطقه حاضر بود مي گويد اين واقعه چيزي بيش از يك رخداد غيرعادي بود.

    وي نه تنها كشف كرد سلولهاي زيستي كوچكي در اين باران وجود داشته است بلكه به اين دليل كه ظاهرا حاوي دي ان اي كه اجزاي تشكيل دهنده حيات بر روي زمين است، نبودند، وي را برآن داشت تا معتقد شود اين سلولها شكلي از حيات فرازميني در خود دارند.

    دكتر لوئيس مي گويد: "اين ادعاي بحث برانگيز مبتني بر امكان منشاي حيات بر روي زمين از خارج از كره زمين است. مي دانم كه ادعاي بزرگي است اما همه آزمايشات از اين ادعا حمايت مي كنند."

    مطالعات وي زنجيره اي از واكنش هاي دانشمندان در سراسر جهان كه نسبت به ماهيت اين سلولها ترديد داشتند را برانگيخت.

    دليل اصلي آنكه ادعاي دكتر لوئيس بلافاصله از سوي جوامع علمي رد نشد آن بود كه با نظريه دو دانشمند بريتانيايي كه در دهه شصت ميلادي ارائه شده بود و هنوز هم مورد بحث است، هماهنگي داشت.

    كشف فضايي

    سر فرد هويل و پرفسور چاندرا ويكراماسينگه پيشگامان نظريه "حيات فرازميني" هستند كه مبتني بر آن است كه منشاي حيات بر روي زمين از سياره اي ديگر است.

    آنها معتقد بودند كه حيات در ابتدا بر روي يك ستاره دنباله دار به زمين آمد. در طول دهه هاي گذشته اين فرضيه با جديت بيشتري مورد بررسي قرار گرفته است.

    سازمان فضايي آمريكا(ناسا)، در حال حاضر علاقه بيشتري براي يافتن وجود حيات در ساير كرات نشان مي دهد.

    يك روبوت زير دريايي براي جستجو در اقيانوس هاي يكي از اقمار مشتري(ژوپيتر) طراحي شده است كه در حال حاضر در مرحله آزمايش در درياچه اي در تكزاس است.

    يافتن حيات در منظومه شمسي مي تواند فرضيه حيات فرازميني را تقويت كند.

    بخش ديگري از ناسا در حال مطالعه بر روي باكتريهايي در روي زمين است كه مي توانند در شرايط كاملا متفاوتي به حيات خود ادامه بدهند.

    يافتن چنين باكتريهايي مي تواند مويد آن باشد كه ميكرو ارگانيزم ها مي توانند در شرايط دشوار سفر در فضا بر روي يك شهاب به حيات خود ادامه دهند.

    پرفسور ويكراماسينگه توضيح مي دهد: "باكتريها بايستي در برابر سرماي شديد فضا، خلاء، تابش اشعه ماوراي بنفش، اشعه هاي كيهاني و اشعه ايكس مقاومت كنند."

    وي ادامه مي دهد: "به نظر عجيب مي رسد ولي باكتريها در برابر همه اين شرايط مقاوم هستند، تا آنجا كه ما مي دانيم باكتريها مطمئنا در اين شرايط به حيات خود ادامه مي دهند، من باكتريها را ذاتا فضانورد مي دانم."

    از يك سياره ديگر
    تابستان گذشته، برنامه Horizon در بي بي سي گزارشي اختصاصي از سفر پرفسور ويكراماسينگه به هند براي آنكه شخصا در باره باران سرخ بررسي كند، پخش كرد.

    او با دكتر لوئيس ملاقات كرد و با يكديگر با مردمي كه شاهد اين باران بودند گفتگو كردند.

    او همچنين تحقيق دكتر لوئيس در باره آنكه بارش باران سرخ در دماي سيصد درجه سانتيگراد نيز مي تواند رخ دهد، را مطالعه كرد، مطالعه بنياديني كه نشانگر آن است كه ميكرو ارگانيسم هاي فضايي ممكن است در دماي بسيار بالا نيز به حيات خود ادامه دهند.

    همه اين شواهد پرفسور ويكراماسينگه را بر آن داشته است تا باران سرخ را نوعي از حيات فرا زميني بداند.

    او مي گويد" "پيش ازسفرم به هند در مورد اينكه باران سرخ واقعا نشانه اي از حيات فرازميني باشد ترديد بسياري داشتم؛ اما حالا معتقدم كه حيات بر روي زمين از فضا آمده است."

    با اين كه بسياري از دانشمندان با شك و ترديد به اين موضوع مي نگرند ولي اگر ويكراماسينگه و لوئيس حق داشته باشند، اين نشانه ها مي توانند قوي ترين مدارك اثبات نظريه حيات فرازميني باشند.

    اين امر همچنين مي تواند نشانگر آن باشد كه حيات در ابتدا از سياره ديگري آغاز شده است و سپس در روي زمين به اشكال مختلفي تغيير شكل يافته و از اين قرار انسان ماهيتي فرازميني دارد.

     

    عكس روز